🎴 #حکایت_آخر_شب 🎴ﭘﻴﺎﺯﻓﺮﻭﺵ ﻫی ﻣﻴﺰد ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺘﺶ و با خود میگفت:
« ﭼﻪ ﺧﺎکی ﺗﻮی ﺳﺮﻡ ﻛﻨﻢ حالا، ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺷﺪﻡ ﺭﻓﺖ»
ﮔﻔﺘﻢ: «چی ﺷﺪﻩ برادر؟»
ﺳﺮﺵ ﺭا ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ: «ﭘﻴﺎﺯﺍﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯿﺸﻪ! کلی ﺷﺘﺮ ﺑﺎﺭ ﺯﺩﻡ، ﺍﺯ ﮐﺮﺑﻼ ﭘﻴﺎﺯ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻣﺸﻬﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭﻳﻎ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭ! انگار زیره به کرمون آوردم!»
ﻫﻨﻮﺯ ﺣﺮﻓﺶ ﺗﻤﻮﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻡ ﭘﻴﺸﻨﻤﺎﺯ ﻣﺴﺠﺪ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻴﺮﻩ ﺑﺮﺍی ﻧﻤﺎﺯ ﻛﻪ ﺻﺪﺍﺵ ﻛﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: «ﻳﺎ ﺷﻴﺦ ﺩﺳﺖ ﺍین ﭘﻴﺎﺯﻓﺮﻭﺵ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﻦ ﻋَﺒﺎت! ﭘﻴﺎﺯﺍﺵ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﺮﺍﺏ میشه! کلی ﭘﻴﺎﺯ ﺍﺯ ﮐﺮﺑﻼ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ، ﻭلی ﺍﻫﺎلی ﻣﺸﻬﺪ ﺍَصلأ ﭘﻴﺎﺯ ﻧﻤﻲﺧﻮﺭﻥ!»
ﺷﻴﺦ ﻳﻪ ﻧﮕﺎهی ﺑﻪ ﭘﻴﺎﺯﻓﺮﻭﺵ ﻛﺮﺩ وﮔﻔﺖ:
«ﻛﻴﻠﻮ ﭼﻨﺪﻩ ﺍﻳﻨﺎ؟»
ﭘﻴﺎﺯ ﻓﺮﻭﺵ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻛﻴﻠﻮ ﻧﻴﻢ ﺳﻜﻪ.
ﺷﻴﺦ ﮔﻔﺖ: «ﺍﮔﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍی ﭘﻴﺎﺯﺍﺕ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺮﻩ ۵۰ ﺳﻜﻪ ﺑﺮﻳﺰ ﺗﻮی ﺍﻳﻦ ﺟﻴﺐ ﻋﺒﺎ»
ﭘﻴﺎﺯ ﻓﺮﻭﺵ ﻳﻪ ﻧﮕﺎهی ﺑﻪ ﻣﻦ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ یعنی ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻛﻨﻢ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﻳﺰ ﻭ ﭘﻴﺎﺯﻓﺮﻭﺵ ۵۰ ﺳﻜﻪ ﺭﻳﺨﺖ ﺗﻮی ﺟﻴﺐ ﺷﻴﺦ.
ﺟﻨﺎﺏ ﺷﻴﺦ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻻﻥ ﻳﻚ جوال بزرگ ﭘﻴﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﻔﺮستی ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻭ ﭘﻴﺎﺯﻓﺮﻭﺵ ﮔﻔﺖ: «ﭼﺸﻢ.»
ﺷﻴﺦ ﮔﻔﺖ: «ﻳﻪ ﻛﺎﻏﺬ میﻧﻮیسی به این شرح:
ﭘﻴﺎﺯ ﮐﺮﺑﻼ ﻫﺮ ﻛﻴﻠﻮ ۳ ﺳﻜﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ ﻳﻚ ﻛﻴﻠﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﻤﯽﺩی.»
ﻣﺮﺩ ﭘﻴﺎﺯﻓﺮﻭﺵ ﮔﻔﺖ: «ﻳﺎ ﺷﻴﺦ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺷﺪی؟ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻴﻢ ﺳﻜﻪ ﻫﻢ نمیﺧَﺮَﻥ ﺍﻭﻧﻮقت ﺗﻮ میگی ۳ ﺳﻜﻪ؟ تازه من از خدا میخوام به هر کس یک کیسه پیاز بفروشم! تو میگی یک کیلو
بیشتر نَدم…؟
شیخ یک نگاه عاقل اندر سفیهی به پیازفروش
انداخت و گفت: ای ملعون …اگه چیزایی که گفتم گوش نکنی پیازات به فروش نمیره…تو فقط همین کاری که گفتم میکنی و روانه مسجد شد. منم به دنبالش..!
نماز که تموم شد شیخ رفت
بالای منبر گفت نقل است از امام محمد باقر علیهالسلام که روزی مردی به خدمت ایشان رسید و گفت یا ابالحسن بنده یک غلطی کردم سه تا زن گرفتم اما دیگه کشش ندارم.
نمیکشه یا ابالحسن…!
چه خاکی توی سرم بکنم!؟
ابالحسن گفت پیاز کربلا را در مشهد بخور اونوقت ناجور میکشه…!
خلاصه شیخ صداش رو به سرش کشید که ای اونایی که از مردی افتادین یا کمرتون شله …!
پیازکربلا بخورین که آب روی آتشه…!
هنوز حرف شیخ تموم نشده بود که دیدم کسی پای منبر نیست…!
از مسجد که اومدم بیرون دیدم جلوی پیاز فروشی یک صفی کشیدن مرد و زن که اون سرش ناپیدا و دارن پیاز میخرن کیلویی سه سکه و تازه التماس میکنن که بیشترین از یک کیلو بده… رفتم جلو و به پیاز فروش که سر از پا نمیشناخت کمک کردم تا نوبت یه پیرزن شد…!
پیرزن التماس میکرد و
میگفت: الهی خیر ببینی ننه جان به مُو دو کیلو بده…!
دعات مکُنُم ننه …!
ان شاءالله ای پیاز کربلا ره بخوره حاجت موره بده …!
خلاصه اونروز پیاز فروش همه پیازاش رو فروخت ویه کیسه پیاز مقبول هم به من داد.!
نقل با تلخیص و ویرایش از علامه
#دهخدا🆔 @Bookzic