🔸فرهاد ها و آزاد ها...
دیروز در تاریخ ۲۷ آذرِ ۹۸ آزاد خسروی، کولبری که برای زنده-ماندنِ خود و خانواده-اش تلاش می کرد، بر اثر سرمازدگیِ شدید در ارتفاعات هورامان-مریوان مُرد! برادرش فرهادِ ۱۴ ساله و چند تن دیگر از کولبران نیز همچنان در زیر برف مدفون مانده اند و کماکان هیچ خبری از آنان نشده است!
خبرِ مرگِ سخت و جان-سوز و جان-کاهِ آزاد و دیگر کولبرانی که برای خاطرِ یک لقمه نان، جان را فدا می کنند، به سرعتِ برق و باد آمد و رفت! گویی که اصلا نه آزادی بوده و نه فرهادی!!
اخبارِ مرگ و سیل و زلزله و آوارگی و قبر خوابی و تجاوز، به تندی، پشت سر هم می آیند و می روند، گویی فرهاد ها و آزاد ها اصلا از اساس آمده بوده اند که نمانند! گاه حتی همین اخبارِ جان دادنِ فرهاد ها در نطفه خفه شده و شنیده و دیده نمی شود اما تبلیغِ چندش آورِ دوغِ لیموشو بدم هولوشو بدم، شب و روز مدام جلوی چشمانِ میلیون ها نفر رژه می رود!
باری این است سهمِ عصر و نسلی (آزاد و فرهادی) که در چنگالِ محافظه کاران و تظاهر (ریا) کنندگانی که برای خاطرِ نان و نام تن به هر کثافتی می دهند و به هر گیاه هرزه ای چنگ می زنند تا فرهاد ها و آزاد ها را نبینند (یا بالکل داستان را انکار کنند یا بپذیرند و بگویند مقصر اصلی خودشان بودند یا وقیحانه برای رفع تکلیف، ترّحمی جزئی نمایند و خلاص!) گرفتار آمده اند!
ارزشِ وجودیِ فرهاد ها و آزاد ها در این زمانه ی پریشانی و عسرت، از یک نوشیدنی مبتذل هم کمتر است و حتی خبر خُرد شدنِ استخوان هایشان و پوسیده شدنِ اجسادشان نیز به اندازه ی یک دوغ اهمیت ندارد! فراموش نکنیم که این بی تفاوتی در برابرِ جان دادنِ انسان ها نشانه ی بی شرفی ست و هر آن ممکن است داسِ مرگ در اوجِ این بی شرفی، ریشه-مان را بزند و چه سخت مرگی ست بیهوده و بی-شرفْ مردن!
ابوذر شریعتی.
#اعتراض اعتصاب عمومی.
#شناسایی جنایتکاران ومزدوران.
#پنجم_دی_همه_باهم @behnima