🔴برای هنرمند محبوب و کنشگر صنفی عزیز قاسم زاده✍ اسماعیل عبدی
🔸مردم ایران برای هنرمندان احترام ویژه ای قائلند و از اینرو استاد سخن سعدی شیرازی می گوید: "هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند و بی هنر خوشه چیند". اما شوربختانه حاکمان در ایران هنرمندان مستقل را تبعید کرده، به بند می کشند و از فعالیتهای اجتماعی محرومشان می کنند.
🔸#عزیز_قاسم_زاده یکی از این هنرمندان مردمی و محبوب است که تا پیش از دستگیری هم جفاهای بسیار دید از حکم تبعید از انزلی به رودبار به واسطه خواندن آوازی در زنگ هنر که گرچه با اعتراض گسترده، نهایتا در تجدید نظر شکسته شد.علاوه بر این،بارها طی چند سال در دهه نود کنسرت های او پی در پی، علی رغم کسب مجوز و تبلیغات محیطی و چند ماه تمرین با گروه و هزینه های مختلف، لغو می شد. فردای تجمع ۳ مهر ۱۴۰۰ در منزلش در جلوی چشم مادر سالخورده و خواهر زاده سه ساله اش با خشونت و ضرب و شتم دستگیر می شود و بعد از دو هفته به قید وثیقه آزاد می شود در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰ برای دادگاه او لشکری را برای تعطیل کردن شهر گسیل کردند معلمانی را کتک زدند و دستگیر کردند و معلمان دیگری را ضرب و شتم کردند که برخی از آنها روانه بیمارستان شدند. مادر سالخورده اش که برای حمایت از پسرش در جلوی دادگستری آمده بود، با خشونت هل دادند.
🔸 به رغم این فشارها او در تمام تجمعات پس از آزادیش از زندان، همواره از معلمان زندانی دفاع کرد در تجمع لاهیجان محکم و استوار بر سکو ایستاد و از اخراج ۲۸ هزار معلم پس از انقلاب گفت و از ظلم هایی که بر فعالان صنفی معلمان از جمله اینجانب رفته، سخن گفت و آزادی همه معلمان زندانی را خواستار شد.
🔸در تجمع ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ او به رغم شرایط امنیتی و در حضور ماموران در حالی که درب اداره کل را بسته بودند،روی نرده های اداره کل در اعتراض به صدور احکام امنیتی برای فعالان صنفی از جمله اینجانب اعلام کرد که اعتصاب غذا می کند. در ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ او با ضرب و شتم چند مامور در حضور معلمان دستگیر شد و در نهایت به یک سال زندان در دادگاه رشت محکوم شد.در زندان دچار مشکلاتی چون فشار خون و سنگ صفرا و سرطان پروستات شد و به رغم همه این بیماری ها،تجمیع او در لحظه آخر انجام شد و در حالی که با احتساب بازداشت موقت، او می بایست در ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ آزاد می شد تا روزهای آخر خرداد ۱۴۰۳ تجمیع او انجام شد و عملا با چند ماه اضافه زندان، دوران حبسی که غیر قانونی بود را هم کشید.
🔸 پس از آزادی تا به امروز مدام او در راهروی آزمایشگاه های مختلف و پزشکان مختلف رفت و آمد کرد تا اینکه در نهایت مشخص شد،پروستات او که به توده بدخیم دچار شده،راهی جز تخلیه و عمل جراحی ندارد و اکنون نزدیک یک ماه است که
عزیز قاسم زاده پس از عمل جراحی سختی که سپری نموده و تحمل فشار های زیاد جسمی و اسپاسم های شدید،همچنان در منزل دوران نقاهت خود را سپری می کند اما اندیشه اش کماکان به دردهایی معطوف است که این جامعه بدان مبتلاست.
🔸آموزش و پرورش ایران کینه ای به مراتب بیشتر از قوه قضاییه با
عزیز قاسم زاده داشته او را به ۲۵ اتهام ابتدا به انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم کردند و ابلاغیه اتهام را کارمندان آموزش و پرورش در زندان به دستش سپردند. و در نهایت او را به تعبیر خودشان با تخفیف اخراج کردند که متاسفانه دیوان عدالت اداری هم بدون بررسی و اعتراض
عزیز قاسم زاده، این حکم ظالمانه را تایید کرد.
🔸عزیز قاسم زاده سخنی نگفته جز اینکه پیوسته و مدام بر مطالبات معلمان و دانش آموزان و تضییع حقوق آنها و تبعات ویران کردن آموزش و تسری یافتن آن به ابعاد مختلف جامعه و اجتماع به زبانی مسالمت و آرام تاکید داشته است.او در سخنرانی ۳ مهر ۱۴۰۰ گفت: "ما معلمان آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما سخن می گوییم اگر این صدا شنیده نشود،به زودی صداهایی خواهد آمد که همه را با خود،خواهد برد".
🔸معلمانی چون
عزیز قاسم زاده با کارنامه ای روشن و شفاف،چرا باید چنین گرفتار ظلم و بی عدالتی شوند؟ آیا حاکمان گمان می برند این تضییع حق ها،معلمان مطالبه گر و معترضان حق جو را از خواسته های خود پشیمان می کند؟ نه تنها چنین اندیشه ای خطا و نادرست است که اتفاقا سنت اعتراض و مطالبه گری را بیشتر توسعه می بخشد.