ای بِهْ از گل بر سرِ احباب خاکِ خاریات
چارهسازِ جانِ کارافتاده زخمِ کاریات
ای دل از آبِ حیاتِ نامههایِ دوستان
بر کناری همچو خس دائم ز بیمقداریات
راهِ قاصد را به مژگان رُفت چشمِ انتظار
عاقبت آورد بهرِ ما خطِ بیزاریات
در کنارِ نامهی اغیار یادم کردهای
تا بدانم بعداز این قدرِ فرامُشکاریات
مرهمِ زخمِ دلم چون لاله غیراز داغ نیست
چشم دارم اینقدَر دلسوزی از غمخواریات
بختِ شورم منفعل دارد که با این بیکسی
بسته مرهم از نمک هردم به زخمِ کاریات
کشورِ مهر و وفا بسیار بدآبوهواست
تا در این مُلکی دلا! لازم بوَد بیماریات
دیدهی امّید را کردی سفید از انتظار
دوستداران را نبود این چشم از دلداریات
حاصلِ شب زندهداریهایِ تو دلمردگیست
خوابِ بخت ای دیده بهتر باشد از بیداریات
نالهی بلبل در این گلزار بس باشد
کلیمخاطر گل را چه رنجانی تو هم از زاریات
#کلیم_کاشانی#غزل_کامل•دیوان
کلیم کاشانی، به تصحیح حسین پرتو بیضایی•
@be_ghole_ghazal