از نخلِ او امیدِ نوا داشتم، نشد
بر عهدِ او گمانِ وفا داشتم، نشد
بیمِ عقوبتی ز بلا داشتم، رسید
چشمِ اجابتی ز دعا داشتم، نشد
ای اشکِ بیسرایت و ای آهِ بیاثر
امیدواریای به شما داشتم، نشد
آن دم که چشمش از مژه خنجر کشیدهبود
چشمِ رعایتی ز حیا داشتم، نشد
گفتم اجل ز هجر خلاصم کند، نکرد
این درد را امیدِ دوا داشتم، نشد
میلی! چو مرغِ دام، امیدِ فراغِ بال
در قیدِ آن دو زلفِ دوتا داشتم، نشد
#ميلى_مشهدى #در_نااميدى@be_ghole_ghazal