«کرۀ جنوبی، از تیرهروزی تا کامروایی» دربارۀ مقایسۀ ایران و ژاپن تاکنون کمی صحبت کردهایم و آن بحث را ادامه خواهیم داد. یکی از کشورهای دیگری که میتوان به سیر تحول آن در قرن بیستم نگریست و آن را با ایران مقایسه کرد،
کره است (کرۀ
جنوبی). بنابراین، در مجموعه پستهایی کمی با
کره، تاریخ اقتصادی و سیاسی، و فراز و فرود آن در قرن بیستم آشنا میشویم.
وسعت سرزمینی ایران و
کره اصلاً قابل مقایسه نیست، وسعت ایران شانزده برابر
کره است. جمعیت کنونی کرۀ
جنوبی کمتر از ۵۲ میلیون نفر است و جمعیت ایران هم که میدانیم ۸۱ میلیون را رد کرده است. اما به لحاظ تاریخی نیمۀ اول قرن بیستم برای
کره نیمهای خفتبار و فاجعهبار بود و از این لحاظ ایران نیمۀ اولِ بسیار عزتمندانهای داشت. از وقتی ژاپن پس از دوران اصلاحات مِیجی قدرت گرفت و روسیه را شکست داد،
کره بختی برای حفظ استقلال خود نداشت. از ۱۹۱۰
کره (کل
کره) مستعمرۀ ژاپن شد و اصلاً نامِ آن هم «چوسِن» بود. شاید تنها حسن این دورۀ حاکمیت بیگانه برای
کرهایها این بود که ژاپنیها به خصوص در آستانۀ جنگ جهانی اول به منظور بهرهبرداری اقتصادی از
کره، صنایعی در
کره پدید آوردند و این کشور را مدرن کردند. با شکست ژاپن در جنگ جهانی فصل جدید در
کره رقم خورد. از روی مدار ۳۸ درجه،
کره به دو قسمت شمالی و
جنوبی تقسیم شد، شمال به اشغال شوروی و جنوب به اشغال آمریکا درآمد، این تقسیم ریشۀ دوپاره شدن
کره است که تا به امروز ادامه داشته. پانزدهم اوت ۱۹۴۵ سالروز استقلال
کره است، اما چه استقلال پررنج و پردردسری!
تا اینجا بزرگترین تفاوت ایران و
کره، نیمۀ اول قرن بیستم است.
کره مستعمرۀ ژاپن بود، اما ایران با اینکه دو بار اشغال شد، حاکمیت ملی خود را حفظ کرد. بزرگترین پیامد سیاسی جنگ جهانی دوم برای ما عزل شاه کشور بود. و اما پس از جنگ...
استعمار ژاپن برای
کره به پایان رسید، اما فاجعۀ بزرگتر در راه بود.
کره تا سالها پس از پایان جنگ جهانی دوم یک روز خوش ندید. دو پاره شدن شبهجزیرۀ
کره، آن را به بشکۀ باروت تبدیل کرده بود. بلایی که سر آلمان آمد، سر
کره هم آمد.
کره تبدیل شد به جبهۀ نبرد کاپیتالیسم و کمونیسم. در ۱۹۵۰ فاجعه سر رسید، سربازان کرۀ شمالی مدار ۳۸ درجه را رد کردند و کوشیدند کرۀ
جنوبی را اشغال کنند. در آن زمان کرۀ شمالی وضعیت صنعتی بهتری داشت، زیرا ژاپنیها تأسیسات صنایع سنگین خود را در شمال که مواد معدنی و اولیه فراوانتر بود ساخته بودند. کرۀ
جنوبی بیشتر متکی به کشاورزی بود. آمریکا (و سازمان ملل) با فرماندهی ژنرال مکآرتور به داد کرۀ
جنوبی رسید و اینبار کرۀ
جنوبی تا فتح کرۀ شمالی پیش رفت و در لحظۀ آخر چین با ارسال نیروهای فراوان جلوی سقوط کرۀ شمالی را گرفت. جنگ سه سال طول کشید و بین یک تا سه میلیون قربانی و سرزمینی سوخته روی دست
کرهایها گذاشت.
اما همچنان پس از جنگ هم تا یک دهه کرۀ
جنوبی در قعر جدولهای جهانی دستوپا میزد. از زمان تشکیل کرۀ
جنوبی در ۱۹۴۸ تا سال ۱۹۸۸،
کره شش مدل جمهوری و دو کودتا به خود دید. یعنی عملاً تا اواخر دهۀ هشتاد دموکراسی به خود ندید! ری سینگمان، رهبر اول کرۀ
جنوبی تا ۱۹۶۰ در قدرت ماند. کشور در فساد و ناکارآمدی فرورفته بود تا اینکه مجبور به کنارهگیری شد.
فصل جدید کرۀ
جنوبی از ۱۹۶۱ آغاز شد، با کودتا. ژنرال پارک چونهی در مه ۱۹۶۱ با کودتا به قدرت رسید و حدود دو دهه در نظامی شبهدیکتاتوری حکومت کرد. پارک شاید مهمترین و مناقشهبرانگیزترین دولتمرد کرۀ مدرن باشد. جهش اقتصادی
کره و بسترها برای اوجگیری این کشور در دهههای هشتاد و نود میلادی در دوران حاکمیت او محقق شد. به همین دلیل نگرشها دربارۀ او دوگانه است، برخی او را معمار پیشرفت
کره میدانند و برخی دیکتاتوری قدرتطلب! به همین دلیل باید در پستی دیگر دربارۀ او مفصل صحبت کنم. پارک در سال ۱۹۷۹ (همان سال انقلاب ایران) به قتل رسید.
اما اوجگیری
کره آغاز شده بود. اکنون بیایید درآمد سرانۀ ایران را در سالهای ۱۹۶۰، ۱۹۸۰ و بعد ۲۰۰۰، ۲۰۱۰ و ۲۰۱۷ با هم مقایسه کنیم:
۱۹۶۰: ایران ۱۹۱ /
کره: ۱۵۸ دلار
۱۹۸۰: ایران ۲.۳۸۰ /
کره: ۱.۷۰۴ دلار
۲۰۰۰: ایران: ۵.۶۹۸ /
کره: ۱۱.۹۴۸
۲۰۱۰: ایران: ۶.۵۰۵ /
کره: ۲۲.۰۸۷
۲۰۱۷: ایران: ۵.۲۹۰ /
کره: ۲۹.۹۳۸
در حالی که در سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ درآمد سرانۀ ایران بسیار بالاتر از
کره بود، در سال ۲۰۱۷ درآمد سرانۀ
کرهایها حدوداً شش برابر ایرانیها شده است!
کره اکنون در زمرۀ کشورهای پیشتاز در صدور محصولات فناوریبنیاد است، در حالی که ما...
کره تا ۱۹۶۰ روزگار تیرهای داشت و وقتی پارک در ۱۹۶۱ (برابر با اردیبهشت ۱۳۴۰) در
کره کودتا کرد، ما و
کره تقریباً در یک نقطه ایستاده بودیم، با این تفاوت که ما برگ برندهای چون نفت در جیب داشتیم...
این بحث را ادامه خواهیم داد.
مهدی تدینی
#کره_جنوبی،
#توسعه@tarikhandishi