بریده‌ها و براده‌ها

#هنر
Канал
Блоги
Новости и СМИ
Образование
Психология
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала بریده‌ها و براده‌ها
@bbtodayПродвигать
7,84 тыс.
подписчиков
19,9 тыс.
фото
6,22 тыс.
видео
44,5 тыс.
ссылок
you are not what you write but what you have read. رویکرد اینجا توجه به مطالب و منابع مختلف است بازنشر مطالب به معنی تایید و موافقت یا رد و مخالفت نیست! https://t.me/joinchat/AAAAAEBnmoBl2bDScG2hOQ تماس:
طبقهٔ دوم #موزه_ملی_فرش بعد از سال‌ها بازگشایی شده و فرش‌های عشایری زیبایی را به نمایش گذاشته.
تهران، تقاطع خ فاطمی و کارگر. از ۱۰ صبح تا ۵ عصر.
«زحمت‌های بی‌دریغ مهران صحرایی، سرپرست اسبق موزه، را ارج می‌نهم.»
#هنر_ایرانی
#لاک

https://twitter.com/luckcarpet/status/1724050238313239022
Forwarded from فرهاد شفتی
ژان والژان و کشمکش با وجدان در بینوایان

(بازهمرسان به مناسبت سالگرد میلاد ویکتور هوگو)

🍃 یکی از جذاب‌ترین چالش‌های انسان، کشمکش با وجدان برای اتخاذ تصمیم درست است. ویکتور هوگو در بینوایان این چالش را استادانه و هنرمندانه با قلم خود به تصویر کشیده است.

🍃 ژان والژان، محکوم فراری، سالهاست که موفق شده است با نام متفاوت مادلن و به عنوان شهردار 'مونتروی‌-سورمر' زندگی جدیدی را آغاز کند. در این زندگی جدید او سعی می‌کند از هیچ کمکی برای راحتی انسان‌ها و نجات آنها از درد و رنج دریغ نکند. مردم شهر او را انسانی متعالی و خیر می‌دانند و شهرت او به دیگر شهرها نیز رسیده است. در این میان، این تنها بازرس ژاور است که به او مظنون است و احتمال می‌دهد که او همان ژان والژان فراری باشد.

🍃 در پایان بخش هفتم از این رمان بلند، داستان به اینجا می‌رسد که ژاور برای عذرخواهی نزد مادلن (همان ژان والژان) می‌آید و توضیح می‌دهد که ظن او اشتباه بوده است زیرا که ژان والژان واقعی را دستگیر کرده‌اند، و او‌ که خود را شان ماتیو می‌نامد به زودی در دادگاه 'آراس' محاکمه می‌شود.

🍃 این آغاز کشمکش طولانی ژان والژان با وجدان خود است. آیا به دادگاه برود و خود را معرفی کند تا بی‌گناهی به جای او محکوم نشود، یا ساکت بماند تا زندگی خودش متلاشی نشود و به کارهای بشردوستانه‌ی خود ادامه دهد.

🍃 ویکتور هوگو با هنرمندی و دقت، شرح این کشمکش با وجدان را در حدود ۳۰ صفحه از کتاب  می‌آورد. به نظرم این ۳۰ صفحه نمایش تأثیرگذاری است از هزار توی آدمی، نفس لوامه و نفس اماره و حیرت از اینکه کدام کدام است!

🍃 تمام زیبایی این قسمت در این است که از نظر ژان والژان ساکت ماندن، برای نجات خود نخواهد بود بلکه برای امکان ادامه‌ی کارهای خیر است.

🍃 «این شان ماتیو آدم پست فطرتی است، تردیدی نیست که دزدی کرده، حتما این کار را کرده، پس چه مانعی دارد که او را به زندان با کار محکوم کنند؟ ... من در اینجا دنبال کارهایم را می‌گیرم. ده سال که بگذرد، سرمایه‌ام به ده میلیون می‌رسد. همه را در اینجا بین مردم تقسیم می‌کنم. ... فقر از بین می‌رود. فقر که از بین برود، فساد و هرزگی و فحشا و دزدی و جنایت و زشتی و پلیدی نابود می‌شود. ...».* او به خصوص به آینده‌ی کوزت می‌اندیشد، دختر یتیمی که او سرپرستی می‌کند و بدون او احتمالا سرنوشت تاریکی خواهد داشت.

🍃 یک ندای درونی در ژان والژان حتی این پیش‌آمد را کار خدا می‌داند: «هر چه اتفاق افتاده، به خواست خداوند بوده؛ ظاهراً خداوند چنین می‌خواهد. آیا من حق دارم در آن چیزی که آفریدگار می‌خواهد دست ببرم و آن را تغییر دهم؟».

🍃 اما ندای دیگری نیز در او شعله‌ور است که همه‌ی اینها را توجیه برای انجام ندادن کار درست می‌بیند «ژان والژان! اگر شان ماتیو را فدای خود کنی و همچنان شهردار باشی و با عزت و احترام زندگی کنی، بانگ تایید و تحسین را در اطراف خود می‌شنوی، و همه با صدای بلند در حق تو دعا می‌کنند. اما در این میان صدایی هم هست که هیچکس آن را نمی‌شنود، و آن ناله‌‌ای است از درون تاریکی که به تو نفرین می‌کند. ... بانگ بلند تایید و تحسین را تنها تو می‌شنوی، اما این ناله و نفرین، تا آسمانها فرا می‌رود و به گوش خداوند می‌رسد».

🍃 در ادامه‌ی داستان ژان والژان خوابی می‌بیند که او را به یاد مرگ می‌اندازد، و در نهایت تصمیم می‌گیرد که عجالتا بار سفر ببندد و به دادگاه 'آراس' برود تا ببیند چه پیش می‌آید.

🍃 در مسیر، چندین مشکل برای او پیش می‌آید از جمله شکسته شدن چرخ درشکه، و باز آن ندای مرموز با او صحبت می‌کند که مشیت الهی چنین وضعی را بوجود آورده است تا او به دادگاه نرود، «گناه از او نبود، بلکه خواست خداوند این بود و بس».

🍃 با این حال ژان والژان به آن ندای دیگر گوش می‌سپرد و به هر شکل خود را به دادگاه می‌رساند و باقی ماجرا ...

🍃 در داستان دگرگون شدن ژان والژان در آغاز کتاب می‌خوانیم: «اسقف با لحنی باوقار، و با تکیه روی هر کلمه، گفت: برادر عزیزم ژان والژان! بعد از این شما دیگر به بدی وابسته نیستید و به خوبی پیوسته‌اید. من روح شما را خریده‌ام تا افکار سیاه را از آن بیرون کنم، و آن را به خداوند بسپارم».

🍃 چه زیباست به خوبی پیوستن، ظلم و بدی نکردن به عنوان یک اصل، حتی اگر اقتضای آن باز ماندن از هدفی والا باشد.

* متن آورده شده از ترجمه‌ی استادانه‌ی مرحوم محمد مجلسی، چاپ ۱۳۸۰، می‌باشد.

#وجدان #انسان #هنر
@farhadshafti
Forwarded from جریانـ
⭕️ سه اثر ایرانی در میان نامزدهای نهایی جایزه معماری آقاخان

جایزه معماری آقاخان، ۲۰ پروژه برگزیده برای جایزه ۲۰۲۲ خود را اعلام کرد. این پروژه‌ها که برای سهمی از جایزه ۱ میلیون دلاری که یکی از بیشترین جوایز در مسابقات معماری است، رقابت خواهند کرد توسط هیئت داوران مستقل از بین ۴۶۳ پروژۀ نامزد پانزدهمین دوره جوایز انتخاب شده‌اند. در بین این آثار که از ۱۶ کشور جهان برگزیده شده‌اند، #معماری_ایران با ۳ اثر بیشترین سهم را در میان تمام کشورها دارد:

۱. خانه آبان، اصفهان
گروه طراحی فضا (استودیو USE) - محمد عرب، مینا معین‌الدینی

۲. موزه و مرکز فرهنگی هنر معاصر آرگو، تهران
دفتر ASA North - احمدرضا شریکر

۳. دبستان جدگال، در روستای سیدبار، چابهار، #سیستان_و_بلوچستان
دفتر معماری داز DAAZ - آرش علی آبادی

⬇️ تصاویر بیشتر:
خانه آبان | مرکز فرهنگی آرگو | دبستان جدگال

#معماری و #هنر_ایرانی
🔗 منبع
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
Forwarded from راهیانه
♦️اگر چه با استخوان ِ خویش!♦️
(درخشش ایرانی از پس ابرهای سیاه)

▪️ایران، سرزمین ِ غریبی است. "آن"ی دارد. چنان دارا و غنی است که حتی در سخت‌ترین دوره‌های تاریخ‌اش، از دل سنگ ِ سخت هم جوانه می‌زند. حتی در این روزها که شیوه‌ی فاجعه‌بار حکمرانی‌ حاکمان‌اش، آسمان ِ دل ِ ساکنانش را سخت دلگیر کرده و گلوهایشان را بغض و خشم می‌فشارد، باز هم از درخشش بازنمی‌ایستد! پرنده‌ای که با بال‌های شکسته، باز هم نغمه‌هایش هوش از سر می‌برد. فرهنگ و جامعه و مردمانی که در تنهاترین و بی‌پناه‌ترین دوره‌های زندگی جمعی‌شان، باز هم از آفریدن ِ زیبایی‌ها بازنمی‌ایستند. معجزه‌ای است این!

▪️هفته‌ی قبل، در موزه رایتبرگ (Rietberg) زوریخ، نمایشگاهی بزرگ برگزار شده‌بود با عنوان «به نام ِ تصویر: نمایش جسم در هنرهای اسلامی و مسیحی». ایده‌ی اصلی نمایشگاه این بود که نشان دهد این کلیشه‌ی رایج که در فرهنگ جوامع مسلمان، نمایش جسم همواره ممنوع بوده، چقدر نادرست است. گل سرسبد ِ نمایشگاه و قلب آن از نظر من، آثار نقاشی و نگارگری ایرانی بودند. ما با تیم چهل و چند نفره‌ای از اساتید و پژوهشگران دانشگاه زوریخ به دیدن ِ نمایشگاه رفتیم. خالق و مجری اصلی نمایشگاه، برای همراهی این تیم آمد و اثر به اثر توضیح می‌داد. حسِ افتخار من از توضیحات ِ همراه با ستایش و حیرت او از هنر ِ ایران، قابل توصیف نبود. وقتی هم در پایان بازدید، سؤالی در مورد یکی از آثار کردم و فهمید ایرانی هستم، به زبان ِ فارسی ِ با لهجه‌ی آلمانی، با شادمانی پرسید: شما ایرانی هستید؟! و بعد، توضیح داد که چندین سال است در حال یادگیری زبان فارسی است و عاشق فرهنگ و هنر ایران است.

▪️امروز، دوستی سوییسی بر روی گروه ِ واتساپی اساتید و دانشجویان دانشگاه آگهی فرستاد که شروع ِ «هشتمین جشنواره‌ی ِ فیلم‌های ایرانی» در زوریخ را اعلام می‌کرد. با خوشحالی و شگفتی، به سراغ فیلم‌ها رفتم. جشنواره‌ای مخصوص فیلم‌های کوتاه و مستند ایرانی. در کمتر از بیست دقیقه، بیش از سی نفر از اساتید و دانشجویان نوشتند که حتماً برای دیدن فیلم‌ها می‌روند. از من می‌خواستند که کمک کنم تا از بین فیلم‌ها، "بهترین‌ها"یشان را معرفی کنم. اما مشکلی وجود داشت: تقریباً تمامی ِ کارگردانان و فیلم‌ها، از نسل ِ جدید ِ جوان ِ فیلمساز ایرانی هستند! من تنها دو یا سه فیلم از آنها را دیده‌بودم و حتی نام ِ این‌همه کارگردان ِ جوان ایرانی را نمی‌دانستم! چقدر این ندانستن و نشناختن و اعتراف به آن شیرین بود! اینهمه کارگردان جوان و موضوعات ِ جذاب و نگاه انتقادی، از ایرانی که تازه در دوران ِ ناخوش‌احوالی‌اش به سر می‌برد.. گفتم که من هم مثل شما، برای دیدن تمام فیلم‌ها می‌روم. با افتخار!

▪️امروز آگهی انتشار ِشماره‌ی جدید مجله‌ی «مردم‌نامه» را دیدم. مجله‌ای مستقل با تیمی داوطلب که چندین سال است با همت ِ (دکتر) داریوش رحمانیان و جمعی از دانشجویان و پژوهشگران رشته‌ی تاریخ، در ایران منتشر می‌شود. نمونه‌ای از یک کار ِ پیگیر ِ متعهدانه‌ی علمی ِ مستقل از هر بودجه‌ی دولتی و حکومتی. نهادی فرهنگی که نمونه‌ای از رویش‌های ِ چشمگیر ِ مستقل ِ فرهنگ و هنر ایران، در یکی از ناخوش‌احوال‌ترین دوره‌های این سرزمین است. به عناوین مقالات نگاه کردم و غرق شادمانی و شگفتی شدم: «تاریخ شنیدن: مردم و موسیقی کلاسیک ایرانی در دوره رضاشاه»، «گفتمان مصلحان اجتماعی دهه چهل درباره تن‌فروشی»، «رفتگران شهرداری اصفهان: زمانه و زندگی و مطالبات آن‌ها» و ... . مجله و نهادی که دارد یکی از مترقی‌ترین و به روزترین نگاه‌ها به تاریخ در جهان ِ امروز یعنی تاریخ از پایین و تاریخ ِ مردم را در ایران نمایندگی می‌کند.

▪️و تمام ِ این‌ها فقط در یک هفته! و همه بی ذره‌ای سهم ِ دولت و حاکمیت! خودانگیخته و مستقل! در ایرانی که فرهنگ و هنرش، بانی کارکشته‌ای در میان حکمرانان ندارد. در دوران ِ بی‌پناهی مردم و فرهنگ و ادب و هنر. آیا جز این است که این، غنای ِ فرهنگی ما و درخشش داشته‌های ما و همت ِ عالی ِ خود ِ خود ِ جامعه (علیرغم تمام ِ فشارها و سنگ‌اندازی‌ها و نابخردی‌های سیستم ِ رسمی) است؟ ثمره‌ی عمرهایی که در نسل‌های قبل و در این دوران ِ غربت ِ فرهنگ و هنر، همچنان با وقف ِ ذره‌ذره‌ی وجودشان، درخشش ِ ایران را حتی در چنین روزهای ناخوش‌احوالی رقم زده‌اند؟ نه! برای این فرهنگ و برای سرزمین و برای این جامعه‌ باید جنگید. نوبت ِ ماست. کمترین ادای ِ دین ِ به سرزمینی که مرا و هزاران مثل مرا در جهان سربلند کرد. "هزار جان گرامی فدای جانانه"!

#روشنا|#هنر
ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه|@raahiane
Forwarded from ھـنرودیزاین تهران
🔺لباس جدید برند گوچی که 3500 دلار قیمت گذاری شده در هند سروصدای زیادی به پا کرده

به گفته رسانه ها و مردم هند این لباس در هند کمتر از 5 دلار قیمت داره

مردم و رسانه های هند با شگفتی دارن از قیمتی که گوچی برای این لباس در نظر گرفته صحبت میکنن

گوچی در توضیح این لباس گفته:
ساخته شده از پارچه ارگانیک، و تزئیناتی از گلدوزی های زیبا

#هنر_دیزاین_تهران
@artschooltehran
Forwarded from سفرِ دانه به گل
دو هفته‌ی گذشته ناچار به قرنطینه در یک فضای بسیار کوچک شدیم. هرسه بیمار بودیم و کم‌رمق، نگران وخامت حال خود بودیم و روزها را می‌شماردیم و اکسیژن خونمان را نیز‌.

حالا که از سختی دوران عبور کرده‌ایم،بیش از پیش به مکانیسم دفاعی شوخ‌طبعی ایمان آورده‌ام.

وقتی که ما در اتاقی کوچک گیر افتاده‌بودیم و زمان به کندی می‌گذشت، وقتی هرسه نگران سلامتی یکدیگر بودیم و نفس‌هایمان را می‌شمردیم تا از خوبی حالمان مطمئن شویم؛ یک راهکار موثر برای تاب‌آوری، شوخی کردن با خودمان و جهان بود‌.

گذران زمان در شرایط سخت با شوخی و حتی گاه، مسخره‌بازی، به ما احساس قدرت می‌دهد.
اگر ما هنوز می‌توانیم در بحران‌ها جهان را جدی نگیریم، آن‌قدر قوی هستیم که تاب‌ آوریم.

آموختن هنر جدی نگرفتن، شوخی کردن، بی‌خیال شدن و تخلیه‌ی اضطراب در خنده و شوخی به فرزند، بخشی از آموزش "تاب‌آوری" است که البته کار چندان آسانی هم نیست.

به بچه‌هایمان بیاموزیم هرکجا به مصلحت ما باشد می‌توانیم جهان را و حتی خودمان را دست بیندازیم و بلندبلند بخندیم...شوخی و خنده در شرایط بحرانی که جز صبر و تحمل زمان، کاری از ما برنمی‌آید؛ به معنای بی‌تفاوتی به امور مهم نیست، بلکه ناشی از فهم عمیق از سویه‌های تاریک این جهان و زندگی ماست.

#دانه‌ی_بی‌دانگی
#مادرانه
#اضطراب
#تاب_آوری
#هنر_شوخی_طنازی
#کرونا

@safaredanebegol

https://www.instagram.com/p/COaAMLWnxDQ/?igshid=gq1395r7gig9
Forwarded from اینکُجا - ایده نوشت های مهدی سلیمانیه (M)
♦️میان مسجد و میخانه راهی است...♦️

▪️نمی‌شود که همیشه در همین هوا تنفس کرد. نمی‌شود همین مسیرها را مدام رفت و آمد و هیچ. آدمیزاد باید بیخود بشود. باید بکَند. باید از جایی از پوست خودش، درزی پیدا کند و بزند بیرون. از خودش، از دنیای محاط ِ سنگین ِ غمناک ِ پر از رنج اطرافش... آدمیزاد باید شوری در قلبش قُل بزند. باید وقتی که خسته‌شده، وقتی بریده، وقتی گرد ِ یک عالمه جنگ و تنش و فشار و "نه" گفتن روی وجودش نشسته، یک نسیمی بیاید و بزند به صورتش و خنکش کند و تازه‌اش کند و دستش را بگیرد و ببرد... وقتی بغضی کلمه ندارد، یکی باید از یک‌جایی، کلمه‌ای برای آن نگفتنی پیدا کند... یکی باید ما را از دل تنهایی‌مان بیرون بیاورد و کنار هم بنشاند و سرمان را روی دوش هم بگذارد... دستمان را بگیرد و ببرد.... ببرد... ببرد.... یک جای دور... خیلی دور.

▪️آخر ما مردمان تنهایی هستیم... یکی وقتی خون به جگر شده‌ای و بغض‌هایت انقدر سنگین شده که نمی‌ترکد، باید باشد که برایت بخواند: "ببار ای ابر بهار".... یکی باید باشد که وقتی عاشق شده‌ای، از آن دوردورها، آرام نجوا کند: "یارم به یک لا پیرهن/خوابیده زیر نسترن".. یک صدایی در عالم باید وقتی هیچ‌کس ما را نمی‌دید و تنها، وسط دود و ترس و دلهره و امید در خیابان مانده‌بودیم و دست‌هایمان از هم رها شده‌بود، باید یکی برایمان با صدای بلند و مطمئن فریاد می‌زد: "همراه شو عزیز! همراه شو عزیز! کاین درد مشترک، هرگز جدا جدا، درمان نمی‌شود"... سهم ما، وسط این همه آرزوی پرپر شده و امیدهای بی‌پاسخ مانده، یک تسکینی باشد که بگوید: هر دمی چون می/از دل نالان/شکوه‌ها دارد"... یکی باید وقتی ما می‌خواستیم زبان روزه، با خدا حرف بزنیم و از آن‌چه آن‌ها سال‌ها گفته‌بودند و نکرده‌بودند، فراری شده‌بودیم، برایمان تا خدا پل می‌زد: "این دهان بستی، دهانی باز شد" تا قلب‌مان را بلرزاند... آخر حق‌مان این بود که رنج ما و مادران ما و پدران ما و پدران و مادران آن‌ها، از «سکوت سرد زمان» که معلوم نبود چرا انقدر اینجا طولانی شده، از کنار تن ِ بر دار شده‌ی جهانگیرخان صور اسرافیل و ملک‌المتکلمین در باغ شاه تا آن قبر تک و تنها مانده‌ی مصدق در احمدآباد تا تن‌های برنگشته مهدی باکری و حصرها و حبس‌ها و هجرت‌ها، از "ظلم ظالمان و جور صیادان" بخواند... امیدهای هر روزه‌ی جانی ِ ما برای این کلمه‌ی عزیز را یکی باید آنطور که باید، برایمان فریاد می‌زد که "ای ایران! ای سرای امید!"...

▪️چه می‌دانی که بین ما و تو، چه ماجراهاست... چه اشک‌ها و سکوت‌ها.... داستان ما و تو، تازه آغاز شده است، آقای #شجریان!

1399/7/1
#هنر|#جامعه|#ما|#محمدرضا_شجریان|#استخراج_و_تصفیه_منابع_فرهنگی
ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه|اینکجا|@inkojaa
Forwarded from خانه‌ آشنا
ما تجربه جهان را با دیگری(مادر) آغاز می‌کنیم. در مواجهه با دیگری(مراقبین و نزدیکانمان) جهان را می‌فهمیم و جایی در آن پیدا می‌کنیم، با دیگری دوستی و دشمنی می‌کنیم، از طریق دیگری خودمان را می‌شناسیم، روزها و ساعت‌ها برای شناخت دیگری و نزدیک شدن به او وقت صرف می‌کنیم، دغدغه دیگری را داریم، در دوری از دیگری احساس تنهایی می‌کنیم، برای بودن با دیگری تلاش می‌کنیم، نگرانِ بدخواهی دیگری هستیم، از دیگری می‌ترسیم، از او مراقبت می‌کنیم، در کنارِ دیگری زندگی را تاب می‌آوریم و ... . دیگری، بی‌تردید مهمترین عنصرِ جهان هر کدام از ما و منشأ بزرگترین خوشی‌ها و عمیق‌ترین ناکامی‌های ماست. مواجهه با دیگری امنیت‌آفرین و ناامن‌کننده است و همیشه به صورت معمّایی برای ما باقی می‌ماند: دیگری واقعاً کیست؟ به چه چیز می‌اندیشد؟ چه می‌خواهد؟ چه می‌گوید؟ تا چه اندازه حق دارد؟ حضورش چه تأثیری بر تجربه‌ها و جهان ما دارد؟ وظیفه ما در برابر دیگری چیست؟ چه انتظاری از دیگری می‌توان داشت؟ تا چه حد می‌توان و باید به دیگری نزدیک شد؟ تا چه حد می‌توان به دیگری اعتماد کرد و ... ؟ این‌ها و بسیاری پرسش‌های دیگر، بخشی از سرگشتگی‌های ما در مواجهه با دیگری را می‌سازند. این نشست به پرسش از این مواجهه مهم و تلاش برای فهم آن اختصاص دارد.
☎️ ۲۲۲۲۲۳۰۰
📞 ۰۹۲۱۳۰۱۹۰۱۹

@khanehashena
www.khanehashena.com

#موسسه #فرهنگی #هنری #خانه_دوستان_آشنا #میرداماد #هنر
https://instagram.com/khanehashena?igshid=11wb82r86jb0p
“Build your opponent a golden bridge to retreat across.”

Sun Tzu

#هنر_رزم
Forwarded from جریانـ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چیدمان #ديدنى در لس‌آنجلس از گروه هنری Poetic Kinetics
(موجی نقره‌ای و معلق با حرکتی سیال در آسمان)
پروژه‌های دیگرشان را هم در زیر حتما ببینید.
www.poetickinetics.com
#شهر #هنر #خلاقیت
@Jaryaann
Forwarded from اینکُجا - ایده نوشت های مهدی سلیمانیه (M)
♦️معجزه‌ی جمع‌های ناهمگون♦️
(چگونه ارتباط با دیگری، فرهنگ و هنر را زنده می‌کند؟)

▪️مصاحبه حسین علیزاده در مورد زندگی‌اش را می‌خوانم. از میان نکات مهم فراوانی که در مصاحبه‌اش با مجله‌ی اندیشه پویا به چشمم می‌خورد، این یکی مدام در تمام طول داستان زندگی‌اش تکرار می‌شود: ارتباطاتش. او با افراد فراوانی در ارتباط نزدیک بوده‌است. با شاعران، با نویسندگان، با روشنفکران، با نقاشان، ... او نوازنده و آهنگساز است. اما دایره‌ی روابطش تنها به اهالی موسیقی محدود نمی‌شود.

▪️به داستان زندگی سیمین دانشور و جلال آل احمد فکر می‌کنم؛ به خانه‌ای که محل حضور و نشست و برخاست و گعده‌ی چهره‌های از حوزه‌های مختلف است: از موسی صدر و طالقانی حوزوی گرفته، تا آغداشلو و بهمن محصص نقاش و مجسمه‌ساز و گرافیست، از خلیل ملکی و علی امینی سیاسی تا انقلابیون و رمان‌نویسان و اهالی موسیقی و روشنفکران..

▪️داستان مجله‌ی "الفبا" که زیر نظر غلامحسین ساعدی در سال‌های 55 و 56 منتشر می‌شد را می‌خوانم: از بهاءالدین خرمشاهی گرفته تا گلشیری رمان‌نویس، از شفیعی کدکنی شاعر و محقق گرفته تا هما ناطق پژوهشگر چپ، محمدرضا حکیمی تا مهرداد بهار و فیلم‌سازانی چون کیارستمی و بازیگرانی چون ... تیپ‌های مختلف فکری، راست و چپ و مذهبی و سنت‌گرا و مدرنیست، هنرمندهای تجسمی، اهالی ادبیات، اهل موسیقی، در کنار هم قرار می‌گرفتند و علیرغم تفاوت‌های حوزه‌ها و گرایش‌های سیاسی و سن و سال، در تعامل بودند. ارتباط با "دیگری"، حوزه‌های مختلف فرهنگ را تقویت کرده‌بود.

▪️اگر هنر در دهه چهل و پنجاه شمسی تولیدات قابل دفاع و درخشانی می‌یابد، اگر ادبیات ما در آن دهه‌ها اوج می‌گیرد، اگر روشنفکری ما دوران اوج خودش را طی می‌کند، اگر موسیقی ما چهره‌هایی چون شجریان و علیزاده و لطفی می‌سازد، بخش قابل توجهی از آن به همین ارتباطات فراحوزه‌ای این هنرمندان و نشست و برخاست مداوم موسیقیدان با ادیب، روشنفکر با حوزوی و پژوهشگر با رمان‌نویس مرتبط است. هنرمندی که تنها با "بزرگان" و شیوخ و مسن‌ترها روزش را شب می‌کند و جوانانی را جز برای نصیحت و سخنرانی نمی‌بیند و با آنان هم‌کلام نمی‌شود، طراوت را از هنرش می‌گیرد.

▪️موسیقیدانی که تنها با آهنگساز و نوازنده در ارتباط است، چگونه می‌تواند موسیقی متفاوت و غنی تولید کند؟ رمان‌نویسی که تنها با اهالی ادبیات و منتقد ادبی نشست و برخاست دارد، چونه می‌تواند ایده‌های چگال و متفاوتی برای رمانش بیاید؟ نقاشی که با روشنفکر ننشیند، در چهارچوب بسته‌ی فرم باقی می‌ماند. امروز اگر هنر ما، ادبیات ما، موسیقی ما و روشنفکری ما در دوران اوج‌اش نیست، بخشی از آن به همین "انزوا" برمی‌گردد: انزوا از دیگری؛ دیگری حوزه‌ای، دیگری نسلی، دیگری خط فکری و سیاسی، ...

▪️این کنار هم نشستن‌ها، نهاد می‌خواهد (طبیعتا منظورم نهادهای بی‌خاصیت‌شده‌ی رسمی نیست): مجله، گعده، انجمن، نشست‌های هفتگی، سفرهای دوره‌ای جمعی، مهمانی‌های مستمر؛ این وصل شدن‌ها، چهره‌های پل می‌خواهد: جلال و سیمینی، موسی صدرهایی، ... باید بیشتر و بیشتر، پل بسازیم. باید "جمع" بسازیم؛ جمع‌های ناهمگون.


▫️پ.ن: برای ما اهالی جامعه‌شناسی، خود ِ این رخداد، این منزوی شدن هنرها، انزوای اهالی فرهنگ، دلایل مختلف و ابعاد متنوعی دارد که می‌شود در مورد تأثیر و معنای هر کدام‌ش، بحث کرد: ایده‌ی پایان دوران روشنفکرهای چند ساحتی در ایران و جهان و برآمدن روشنفکران ِ متوسط، ایده‌ی تخصصی شدن بیش از پیش (و بیش از حد؟) یا تأثیر فشارهای رسمی نهادهای رسمی سیاسی برای نهادزدایی شدید از فرهنگ و هنر ِ مستقل.

#هنر
#جامعه

https://telegra.ph/NH-08-27-2

اینکجا
ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه
@INKOJAA
بریده‌ها و براده‌ها
چند #پیشنهاد برای تماشا در جشنواره سینما حقیقت | م.م یک هفته‌ی جشنواره #سینماحقیقت در پردیس چارسو از یکشنبه 19 آذر شروع شده، تجربه‌ی دیدن فیلم‌های #مستند روی پرده #سینما درباره موضوعاتی که با زندگی ما قرین هستند، در فضای مناسب و خودمانی چارسو و بدون نیاز…
🔖 امیر پوریا، منتقد و مدرس سینما، در صفحه شخصی‌اش در اينستاگرام منتشر کرد:

◽️همون‌طور که در همین بخش از فیلم #رزم‌آرا؛یک دوسیه‌ی_مسکوت می‌بینین، مستندی استثنایی‌ست که در شرح واقعیات تاریخی و نگاه به ماجرای مرگ و بهتره بگیم کله‌پا شدن #رزم‌آرا هیچ تعارف نداره و حتی از شخصیت‌های اسطوره‌ای مثل #دکتر_مصدق و #آیت‌الله_کاشانی هم تقدس‌زدایی می‌کنه. نه به قصد تخریب، بلکه فقط با نقل و شرح شاهدان و مطلع‌ها. همین تکه‌ی کوچک رو که ببینین، با میزان تعجب و خنده‌ای که اون ماجرای غش کردن به وجود می‌آره، ازم می‌پذیرین که باید در سینماهای گروه #هنر_و_تجربه این فیلم هوشمندانه رو ببینید.

📌 لینک یادداشت:
https://bit.ly/2pZnedd

#مستند
@Razmaara
Forwarded from جریانـ
تمام زندگی من در دو کلمه خلاصه می‌شود:
#هنر و #ايران
ايران سرزمین مقدسی است که بمن افتخار داده تا در لحظه به دنیا آمدنم پا روی خاکش بگذارم.

✍🏼 مرحوم هوشنگ سیحون، استاد #معمارى و هنر ایران
@Jaryaann
Forwarded from جریانـ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آنونس «۲۴ فریم»، آخرین فیلم عباس کیارستمی که سال گذشته، در کن به نمایش درآمد و امسال در «هنر و تجربه» اکران می‌شود.
کیارستمی فیلم تمام‌شده را ندید و از میان ما رفت.
#هنر
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
Ещё