📝📝📝 «بلاهت یا خباثت؟»
🔻🔻🔻یادداشتی از
#علیرضا_علویتبار منتشر شده در وبسایت
#مشق_نو🖊 چند روز پیش، بعد از خواندن نماز ظهر و عصر، مشغول آماده شدن برای خروج از مسجد یکی از دانشگاهها بودم که پیشنماز مسجد به سراغم آمد. روحانی جوان بعد از آنکه مطمئن شد، من علیرضا علویتبار هستم، گفت مدتی است شما را در حال نماز در این مسجد دیدهام و سوالی برایم مطرح شده که میخواهم از شما بپرسم.
🖊 با خنده گفتم: بفرمایید. گفت: چندمدت پیش در جلسهای که برای توجیه روحانیهای فعال در دانشگاهها تشکیل شده بود، یکی از سخنرانان با اشاره به نام شما (علویتبار) گفت، اینها خواهان «مرگ خدا» هستند و معتقدند تا «خدا نمیرد»، کشور توسعه پیدا نمیکند. سپس از جیباش نوشته چاپ شدهای را بیرون آورد که در آن عکس من چاپ شده و زیر آن از قول من نوشته بود: «جامعه ایران فاز سنتی خود را پشت سرگذاشته و میخواهد مدرن و صنعتی شود. اما در این جامعه هنوز خدا نمرده است. بنابراین ما چگونه میتوانیم به این وضعیت چیره شویم؟ تاریخ این سخن هم ۴ خرداد ۱۳۷۹ ذکر شده بود.
🖊 وی احساس میکرد نماز خواندن من با آرزوی «مرگ خدا» سازگار نیست و میخواست، در اینباره توضیح دهم. قبلا هم این نقلقول را در نشریات و رسانههای متعلق به جریان «راست تندرو» دیده و حتی، در چند بازپرسی مختلف در مورد آن توضیح داده بودم. از این رو قدری با بیحوصلگی شروع به توضیح کردم…
🖊 این نقل قول تکهای جدا شده از مصاحبهای مفصل است که با یک مجله انگلیسیزبان در مورد «روشنفکری و نواندیشی دینی» در سال ۱۳۷۹ داشتهام. به آن روحانی گفتم اگر شما اندکی با «علم اصول» آشنا باشید، در انتساب معانی به جملات دقت خواهید کرد. در مورد این نقل هم اگر دقت کنید من سه گزاره گفته و بعد یک سوال مطرح کردهام.
گزاره اول: ایران از مرحله جامعه سنتی خارج شده است و دیگر یک جامعه سنتی نیست.
گزاره دوم: ایرانیان خواهان صنعتی شدن و گذر به جامعه مدرن هستند.
گزاره سوم: در جامعه ایران (جامعه در حال گذار به تجدد) خدا هنوز نمرده است.
پرسش: چگونه میتوان از این وضعیت خارج شد؟
🖊 اگر این گزارهها و پرسش را با توجه به متن مصاحبه و پرسش مصاحبهکننده مورد توجه قرار دهید، پاسخ من «نواندیشی دینی» است. در واقع پرسشگر از من در مورد ضرورت نواندیشی دینی و نقش آن در تجدد و صنعتی شدن کشور پرسش کرده و من، با مقایسه جامعه خودمان با جوامع غربی (که به قول نیچه در آنها «خدا مرده است») به این پرسش پاسخ میدهم.
🖊 ادعای من در این مصاحبه این است که اگر میخواهیم در جامعه ایران به توسعه و تجدد دست یابیم، با توجه به اینکه مردم در این جامعه دغدغههای قدرتمند دینی دارند و خدا در زندگی و تصمیمگیریهایشان حضور دارد، ضروری است به تفسیری از دین دست یابیم که با زندگی و اندیشه مدرن سازگار باشد.
🖊 بعد از این توضیحات، از ایشان پرسیدم، با کدامیک از سه گزاره مخالفید؟ و چرا از خودتان نپرسیدهاید چرا فقط سوال را طرح کردهاند و پاسخ آن را نیاوردهاند؟ از ایشان پرسیدم تعجب نمیکنید چرا مصاحبهای که با هدف دفاع از سازگاری دینباوری و دینداری با زندگی و اندیشه مدرن انجام شده است، در جامعه ما بهعنوان ضدیت با دین و خدا معرفی میشود؟ البته یک سخن شفاهی فاقد دقتهای یک سخن کتبی است. اما از همین سخن شفاهی هم هیچ معنایی در مورد لزوم «مرگ خدا» مستفاد نمیشود. کمی سکوت کرد و بعد از مصافحه، خداحافظی کرد و رفت.
🖊 در تمام راه بازگشت، با خودم فکر میکردم چرا نهادهای دینی که با هدف ترویج حقیقت شکل گرفتهاند یا حداقل این ادعا را دارند، با استفاده از امکانات عمومی بهراحتی تهمت میزنند و دروغ میگویند؟ آیا این را باید به حساب بلاهت گذاشت یا خباثت؟
🖊 یادم به سخن یکی از دوستان افتاد. میگفت «قدرت» آدم را مست میکند، هم از نظر معرفتی و هم از نظر اخلاقی. آدم مست چیزهایی را که مردم عادی میفهمند، نمیفهمد و موازینی را که مردم عادی رعایت میکنند، رعایت نمیکند. پیوند قدرت با جریانها و نهادهای دینی ما باعث چنین وضعیتی شده است. به خدا پناه میبریم…
🔸 نشانی تلگرام «
مشق نو»:
t.center/mashghenowofficial🔸 نشانی وبسایت «
مشق نو»:
http://mashghenow.com