♻️ چرا جمهوری اسلامی؟🖍️سعید معدنی
🔵 سالهاست که نوجوانان، جوانان و میانسالان میپرسند که چرا مردم در سال ۱۳۵۸ به جمهوری اسلامی رای دادند؟ فقط یک نکته می توان گفت:
"اعتماد کامل به رهبر روحانی انقلاب"
🔹آن زمان اکثریت مردم یا در روستا زندگی میکردند و یا اگر در شهر بودند، منش و مرام و فرهنگ روستا - شهری داشتند. لذا شناخت کافی از سیاست و انواع سیستمهای حکومتی، ضعفها و قوتهایشان نداشتند. اکثریت مردم نمیدانستند که مثلاً جمهوری دمکراتیک با سوسیال دمکراسی چه فرقی دارد؟ یا تفاوت پادشاهی اسپانیا با پادشاهی عربستان چیست؟ آنها فقط سه جهان کلی را به شکل مبهم میشناختند: غرب و غربزدگی، شوروی و شرق کمونیست و حکومت (جمهوری) اسلامی که کامل است و همهچیز دارد. به باورشان فقه اسلامی هم سیاست بینالملل، هم اخلاق، هم آموزش و پروش و هم راهِ حلهای اقتصادی و امثالهم در خود دارد. اکثریت معتقد بودند با اجرای فقه و احکام اسلامی در کمترین زمان به سعادت ابدی خواهیم رسید. نه تنها سعادت این دنیا، بلکه سعادت آخرت هم برایشان تضمین شده است.
🔹خاطرم هست در سال انتخاب جمهوری اسلامی چند روز قبل از انتخابات، در محل ما یک کاغذ A4 روی شیشهی مغازهای چسبانده بودند و مثلاً جهت آگاهسازی ملّت، همهی حکومتها را در جهان توضیح داده بودند و در قسمت تشریح جمهوری اسلامی همهچیز به شکل متعالی در جای خود قرار داشت و برتر از سایر حکومتها بود. وقتی این متن را میخواندم حسرت میخوردم که چرا من چند ماهی سنام کم است و نمیتوانم به جمهوری اسلامی رای بدهم. وقتی دوستانم که یکی دو سالی از من بزرگتر بودند و به حوزهی رایگیری میرفتند تا به جمهوری اسلامی رای دهند، غصّه خوردم و با حسرت دم در مسجد آنها را نگاه میکردم. یکی دو سالی نگذشت که بخشی از جوانهای آن نسل به مخالفت با جمهوری اسلامی برخاستند و زندانی شدند و بعضاً مدافعان نظام را کشتند و خود متواری یا کشته شدند.
🔹در کنار عامل اعتماد کامل قلبی به رهبر انقلاب، و عدم شناخت کافی از جهان سیاست، عامل سومی هم وجود داشت؛ و آن حضور تحصیلکردگان و غربدیدهها در کنار و همراه رهبر فقیه انقلاب بود که مردم را تشویق به رای دادن میکردند و اکثریت بیسواد و یا کمسواد آن دوران با خود فکر میکردند که این متخصصهای کراواتی، جهان و پیچیدگیهای آن را بهتر از مای روستایی یا شهری کمسواد میشناسند. لذا به آنها و نظراتشان اعتماد میکردند. البته این هم نوعی اعتماد بود؛ اما اعتماد به رهبر انقلاب و مرجع تقلید از نوع اعتقادی - ایمانی بود، اما اعتماد به تحصیلکردگان از قبیل بنیصدر و یزدی و بازرگان و قطبزاده و غیره، از نوع سیاسی و تخصصی بود. وقتی میدیدند افرادی مثل بنیصدرِ اقتصاددان! تا کمر خم میشوند و دست رهبر انقلاب را میبوسند، با خود میگفتند حتماً رمز و رازها و مسائل پیچیده و مهمی وجود دارد که ما از آن بیخبریم.
🔹به هر روی، در آن سالها اکثریت مردم ایران به جمهوری اسلامی رای دادند و اعتقاد و اعتماد داشتند که در اندک زمانی در آینده، یک کشور پیشرفته و مستقل از شرق و غرب خواهند داشت. حتی به خاطر صداقت و پاکدستی مسئولان، انقلاب را صادر کرده و حکومت جمهوریِ اسلامیِ الهی، الگوی تمامی ملل اسلامی خواهد شد و احتمالاً ملل غیر مسلمان هم شوق ایجاد جمهوری اسلامی از نوع فقهِ شیعه پیدا خواهند کرد و ما بر جهان و جهانیان سروری و آقایی خواهیم داشت و به جای این که جوانان ما به غرب برای تحصیل بروند غربیها به کشور ما خواهند آمد و ...
🔹به این ترتیب انتخاب جمهوری اسلامی بیشتر از روی تبعیّت و اعتماد بود، نه از تجربه و آگاهی. زیرا جهان اسلام سابقهی حکومت دینی از سوی روحانیت شیعه را نداشت. در این انقلاب و نظام بود که روحانیت و فقیه شیعه برای اولین بار مستقیماً بر مصدر حکمرانی نشستند. بدین ترتیب جمهوری اسلامی با همهی این رویاها و آرزوها در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ پس از قرنها حکومت سلاطین و پادشاهان برای مردم ایران انتخاب شد و نتیجه ۴۵ سالهی آن آرزوها و رویاها را امروز شاهد هستیم. از جمعیت آن نسل رای دهنده، امروز چیزی حدود ده - پانزده درصد در قید حیات هستند و بقیه از دنیا رفتهاند.
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ #انقلاب_۵۷#جمهوری_اسلامی#حکومت_دینی#فقاهتhttps://t.center/Saeed_Maadanihttps://t.center/Sociologyofsocialgroups