بریده‌ها و براده‌ها

#خشم
Канал
Блоги
Новости и СМИ
Образование
Психология
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала بریده‌ها و براده‌ها
@bbtodayПродвигать
7,84 тыс.
подписчиков
19,9 тыс.
фото
6,22 тыс.
видео
44,5 тыс.
ссылок
you are not what you write but what you have read. رویکرد اینجا توجه به مطالب و منابع مختلف است بازنشر مطالب به معنی تایید و موافقت یا رد و مخالفت نیست! https://t.me/joinchat/AAAAAEBnmoBl2bDScG2hOQ تماس:
بریده‌ها و براده‌ها
زمان قضاوت خواهد کرد، آیا از تاریخ درس گرفته بودیم یا درسی خواهیم شد در تاریخ. لحظۀ خداحافظی! بازتاب مطلبی که خطاب به حامد اسماعیلیون نوشتم، مرا نسبت به آیندۀ این کشور از هر جهت روشن کرد؛ گرچه پیش از آن هم، برایم کم و بیش روشن بود. از فحاشی چارپاداری تا…
✍️برسد به دست احمد زیدآبادی
(برای غربت و تنهاییِ آن اقلیتِ نشسته در میانه)


🔹احمد زیدآبادی نامه ای برای حامد اسماعیلیون نوشت و در آن نامه مشفقانه (و پس از ذکر بزرگیِ داغ و مصیبتی که برای خانواده اسماعیلیون رخ داده) او را توصیه هایی کرد که می پنداشت در احوال کنونی ضروری است. زیدآبادی نوشت:
«اسماعیلیون به عنوان کسی که بدترین مصیبت‌ را تحمل کرده است، می‌تواند بهترین منادی کنش خشونت‌پرهیز شود...»

سیل فحش و ناسزا، تهمت و تهدید روانه زیدآبادی شد. سیل کلمه صحیحی نیست. در سونامیِ فحشهایی که به زیدآبادی رسید، او یادداشت دومی نوشت و با همه (و با عالم سیاست ورزی) «خداحافظی کرد». چند کلامی اینجا ذکر می شود باشد تا به دست زیدآبادی برسد و بداند که امروز (آبان ۱۴۰۱) در نهایتِ اقلیت است ولی دل قوی دار مرد که چنان نخواهد ماند:

◾️یک- «خشم» عنصر سیال در فضایِ امروز ایران زمین است. همیشه خشم به شکلهای مختلف بروز پیدا می کند اما خشم امروز در ایران ما یک تجلی بیرونیِ غالب دارد و آن «فحش» است. پرده ها بر افتاده و حرمتها شکسته شده، و فحش براحتی از حلقوم به لسان می نشیند. مدتها پیش دکتر هلاکویی در سخنرانی ای می گفت: من (هلاکویی) #پژوهش و تحقیق مفصلی در میان فرهنگها و زبانهای مختلف کرده ام و به قطعیت می گویم کمتر «زبانی» به اندازه زبان فارسی فحش و ناسزا دارد. زیدآبادی هم از ابتدای قتل #مهسا یکی از سیبلهای فحش است.

◾️دو- «وسط باز» یکی از فحشهایی است که در این ایام ساخته شد (یا لااقل زیادتر به دهانها نشست).
تو (زیدآبادی) امروز همان یونسِ نشسته بر میانۀ دریای تنهایی هست که از شوربختیِ احوال، هم از جماعتِ خشمگینِ آن سمت فحش می خوری و هم از جماعتِ منجمدِ این سمت.
این میانه بودن و در میانه نشستن، امروز برتابیده نمی شود.

آن دوست عزیز من که سالها به دنبال واردات دستگاههای چینی بود و همتی بلند در انداختن جنس چینی به مشتری ایرانی داشت می گوید: زیدآبادی ترسو و بزدل است. او که سالها در لانه موش قایم می شد حال در ازدحام صداها «شجاع» شده و می گوید: این ترسوها باعث می شوند ما به جایی نرسیم.
آن یکی دوست دیگرم که همۀ این ماجراهای اخیر را به آمریکا و انگلیس نسبت می دهد می گوید: زیدآبادی آدم آمریکایی هاست. دست و قلم و پایش هر سه شکسته باد. مرگش باد.

◾️سه- تو ای اقلیت تنهای امروز، دل قوی دار برادر.
ما در میانۀ دو گروه گیر کرده ایم. یک گروه که تا دهان باز می کند (مانند شاهکار بیش پژوه) از کلمه دوم به سوم به فحشهای زیرشکمی ختم می شود (جز #خشم چیزی نمی بیند)، و گروه دومی که اساسا منکرِ همه چیز است و اتفاقات این ایام را به خارج از کشور منسوب می کند.

تو در میانِ این دو نشسته ای و می گویند «شَرَفُ المَکانِ بالمَکین» اما این بار شرفِ این مکان و موقِف، نه فقط از باب شخصِ مکین که از بابِ خودِ «مکان» است. این «میانه» امروز «دشوارترین» جایِ نشستن است. این میانه امروز، نچسب ترین جایگاه است برای آنها که به یکباره «شجاع» شده اند. زشت ترین مکان برای آنهاست که می گویند: امسال سالِ خون است.

گمان می برند که امسال سالِ خون است ولی سال بعدی و سال بعدتری و بعدترها سال خون «نخواهد بود». گمان می کنند با یکسال سالِ خون، همه چیز تر وتمیز، شیک و مجلسی، درست می شود. مسلَم است که اگر احمد زیدآبادی نامی پیدا شود و زنهار دهد که برادر جانم با یک سالِ خون به یازده سالِ خون متصل می شویم، سونامی فحش در صفحه اینستاگرامش آوار می شود.
Debris Loading

◾️چهار- دکتر هلاکویی در یک سخنرانی پس از مرگ تلخ مهسا می گفت: «نوشتن قانونِ اساسی کارِ یک ماه است! بله یک ماه!» بدیهی است که در کالیفرنیای خوش آب و هوا و در سایه استقرار نظم و امنیت، نوشتن یک قانون اساسیِ جدید مثل یک «پروژه دانشجویی» کارِ یک ماه است! ولی در حمام خون و در میانه ضجه ها و تابوتها، نوشتنِ نیم صفحه مطلبی که «همه روی آن توافق کنند» کار یازده سال هم نیست.
داغ، داغ می طلبد و خون، خون می طلبد.

◾️پنج- و تو ای دلگرفتۀ نشسته در کنج تنهایی خویش؛
بی گمان باور مکن تنهائیت را. شاید که امروز جماعتِ نشسته در میانه (آنها که دلِ خوشی نه از آن سمتِ ماجرا دارند و نه از این سمت) خاموشند و بیصدا، ولی اندک نیستند. اگر بخواهیم قدرمطلق این جماعتِ میانه را حساب کنیم، بی گمان «اقلیت» است ولی اقلیتِ قدرتمند. اقلیتی که هر یک نفرشان در زندگی اگر که چیزی شده از زحمات خویش شده (پیچیده به پایِ خود، تاک است)، نه از مسیر رانت حاکمیتی و نه از مسیر ثروتِ پدری.

بگذار صریح بگویمت احمدآقا، امروز صدای مسیح علی نژاد از یک سو و صدای وحیدیامین پور و حمیدرسایی از دیگر سو «بلند شنیده می شود» ولی کم نیستند آنها که نه به جوی خون مسیح(؟) علی نژاد باور دارند و نه به فروپاشی اروپایِ یامین پور.


قدر و اَرجت را می دانیم و دوستت داریم.


🖊محمدرضا اسلامی
t.center/solseghalam
🔲 #امید را آزاد کنید!

اگر می‌‌خواهید اعتراضات بخوابد یا دوباره شکل نگیرد، راهش این است که امید را آزاد کنید.
شاید بگویید امید کیست؟ امید، رهبر معترضان کنونی و آینده، است. امید را که آزاد کنید، اعتراضات فروکش می‌کند، حتی اگر نارضایتی کماکان وجود داشته باشد.

اما اگر امید نباشد، اگر اسیر شده باشد، یا خبر بدتر این که کشته شده باشد،‌ مردمی بی‌امید، مستاصل و نومید، به هر دری خواهند کوفت، هر دیواری را فرو خواهند ریخت، دیگر چیزی جلودارشان نخواهد شد. چون نومیدی و یاس، زود است که سر از خشم و خشونت درآورد. وقتی خشم و خشونت میدان دار شد، دیگر سخت است که امید کاری کند. در آن حال، حتی اگر بخواهید امید را آزاد کنید کسی باورش نخواهد کرد، کسی دیگر به گردش جمع نخواهد شد، چه رسد که به او امید داشته باشد. مردم فکر می‌کنند امید به آن‌ها خیانت کرده است. وقتی به او نیاز داشتند نبود و حالا که فرتوت شده دیگر از او کاری برنمی‌آید،‌ دیگر نمی‌توان بر پیشانیش نور امید دید.

سال‌ها در سر هوای این داشه‌اید و دارید که اگر امید را بکشید، مردم ناچار مطیع و منقاد خواهند شد. اما غافل بودید که بدون امید، چطور مردمی را که مطیع و منقاد به نظر می‌رسیدند، عاصی و نافرمان کرده‌اید. اگر امید را به زندان نیافکنده بودید،‌ نارضایتی هم که بود، دستِ اعتراض را نمی‌گرفت و وارد این معرکه نمی‌کرد. اعتراض را هم که می‌آورد، از خشم و خشونت تهی بود.

حالا هم تا خیلی دیر نشده امید را آزاد کنید. امیدوار باشید که مردم هنوز هم فکر کنند حالا که امید آزاد شده، شاید که بشود ابرهای بهبود را در افق‌‌های دوردست دید. همین امید است که دل مردم را خوش می‌دارد به تحمل نارضایتی و کوشش برای رفع نارضایتی و ادامه‌ی این زیست جمعیِ ناگزیر.

امید که نباشد ما شروع خواهیم کرد به دریدن همدیگر. چون چیزی برای قسمت کردن در این بن‌بست بی افق و بی‌آینده، بیش از آن‌چه اکنون هست، نخواهیم داشت. در بن‌بست بی‌افق، آن‌چه داشته باشیم هم دیر یا زود ته می‌کشد. چه رسد به حالا که نه آبی در کار است، نه نفتی در کار خواهد بود. و هر چه هست کفاف زندگی همه‌ی ما را نمی‌دهد. پس چاره‌ای جز دریدن همدیگر زیر ریزگردهای فقر و فساد نداریم.

اما دل خوش ندارید به دریدن‌های ما. ما سال‌هایی است داریم همدیگر را به آرامی و گاه به آخرین سبک‌های مد روز می‌دریم. اما امید که نباشد، شما هم که امید را به اسارت گرفته‌اید دریده خواهید شد. کسی از این جنگ بی‌رحمانه بر سر منابع اندک و رو به اندک‌تر شدن جان سالم به در نمی‌برد. بی‌شک تن‌هایی باقی می‌مانند، اما تن‌هایی که لاشه‌‌هایی انسانی خواهند بود در بیغوله‌‌هایی خالی از روح انسانی و روح با هم زیستن.
امید را آزاد کنید! دیر می‌شود.

#امید_را_آزاد_کنید #امید #تظاهرات_سراسرى #خشم_ایران #اعتراض #فقر #طبقه_متوسط #جنبش_سبز #شورش #شورش_شهری #جنبش_اجتماعی

https://www.instagram.com/hghazian/?hl=en
https://plus.google.com/u/0/110864597246369747428
https://www.facebook.com/ghaaziaan
https://t.center/hghazian
Forwarded from Hosein Ghazian حسین قاضیان
🔲 ۱۰ نکته در مورد جنبه‌های اجتماعی اعتراضات اخیر

بر مبنای تعداد بسیار زیادی از ویدئوهایی که تاکنون از اعتراضات مردم در شهرهای مختلف دیده‌ام، چند نکته را می‌شود در باره‌ی اعتراضات کنونی گفت:
۱- اعتراضات از لحاظ جغرافیایی گسترده است و شهرهای بسیاری را در بر گرفته است. از این نظر، مثلا در مقایسه با جنبش سبز یا اعتراضات دانشجویی ۷۸ یا حتی شورش‌های شهری دهه‌ی ۷۰ گستره‌ی جغرافیایی بیشتری را شاهدیم.
۲- در مقایسه‌ی حجم جمعیت معترضان در تهران و شهرهای بزرگ با حجم معترضان در جنبش سبز می‌توان گفت تعداد معترضان در شهرهای مختلف (غیر از مورد زنجان) نسبت به جمعیت شهرها زیاد نیست.
۳- کم بودن تعداد معترضان ناشی از رضایت کسانی نیست که در اعتراضات شرکت نمی‌کنند. تعداد ناراضیان در ایران بسی بیشتر از تعداد معترضانی است که در خیابان‌ها هستند.
۴- غیبت ناراضیان ناشی از دو نوع هراس است: اول، هراس از سرکوب فعلی و تنبیهات بعدی رژیم؛ دوم، هراس از فرجام نامعلوم اعتراضات با توجه به تجربیات منطقه‌ای.
۵- بر خلافت آن چه اغلب گفته می‌شود، این تهیدستان شهری نیستند که «هسته‌ی اولیه» و «موتور محرک» و پیش‌برنده‌ی اعتراضات را شکیل می‌دهند، بلکه عمدتا اعضای طبقه متوسط به نظر می‌رسند که ممکن است تهیدستان شهری نیز در مواردی با آن‌ها همراهی کنند.
۶- دلیل این امر را می توان در دو واقعیت دید: اول، آن نقاط جغرافیایی که محروم‌تر هستند (مثلاً خراسان جنوبی، شمالی، ایلام، کهکیلویه و …) کمتر درگیر این اعتراضات شده‌اند؛ دوم، اعتراضات نه در حاشیه‌های مسکونی تهدیستان که در مرکز شهرها رخ می‌دهد.
۷- تهیدستان شهری (ازجمله دو دهک پایین درآمدی و نیز ۸۰۰ هزار خانواری که در «فقر شدید» به سر می‌برند) اساساً از آن نوع عاملیت اجتماعی برخوردار نیستند که بتوانند «هسته‌ی اولیه» و «موتور محرک» و پیش‌برنده‌ی اعتراضات اجتماعی باشند. شورشگری آنان خصلتی واکنشی و موضعی دارد.
۸- مصرف فرهنگی تهدیستان شهری (از داشتن موبایل و حضور در شبکه‌های اجتماعی گرفته تا با خبر بودن از اوضاع و احوال و تعبیر و تفسیرهای سیاسی) در اندازه و نوعی نیست که به آنان امکان بدهد «هسته‌ی اولیه» و «موتور محرک» و پیش‌برنده‌ی اعتراضات اجتماعی باشند.
۹- تا حال حاضر، حضور زنان در این اعتراضات کمتر از جنبش سبز مشاهده می‌شود. شاید به این دلیل که بسیاری از اعتراضات (بویژه به خاطر کوتاهی ساعات روز) در ساعات تاریکی صورت می‌گیرد و احتمالاً خانواده‌ها مانع از حضور زنان و دختران در اعتراضات می‌شوند یا خود آنان از این نظر نگران هستند.
۱۰- چنان که انتظار می‌رود جوانان هسته‌ی اصلی این اعتراضات هستند، مثل هر نوع اعتراض مرسوم شهری در بسیاری از نقاط جهان.
این‌ها فقط جنبه‌هایی از صورت مساله بر مبنای مشاهدات است و برای نظم دادن به این مشاهدات نه بیشتر. در باره‌ی علت‌ها و پیامدهای اعتراضات باید جداگانه سخن گفت.

* در همین زمینه، امروز در برنامه‌ی چشم‌انداز تلویزیون ایران اینترنشنال بحثی داشتیم که می‌توانید در فایل‌های زیر ببینید یا بشنوید.

#ایران_اینترنشنال #تظاهرات_سراسرى #خشم_ایران #اعتراض #فقر #طبقه_متوسط #جنبش_سبز #شورش #شورش_شهری #جنبش_اجتماعی

https://www.youtube.com/watch?v=OqIynQNUBT4&feature=youtu.be

https://www.instagram.com/hghazian/?hl=en
https://plus.google.com/u/0/110864597246369747428
https://www.facebook.com/ghaaziaan
https://t.center/hghazian
Forwarded from Hosein Ghazian حسین قاضیان
نظرسنجی‌ها چقدر، چگونه و چرا اشتباه از کار درآمد؟* (ادامه از قسمت قبل)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چگونه و یا چرا؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای بررسی پیش‌بینی نادرست چندین احتمال مطرح بوده است. این احتمالات در دوران مبارزات انتخاباتی درون حزبی و در نظرسنجی‌های انتخابات پیشین هم مطرح شده است.
مشکل اول، ناشی از برآورد نادرست از وضعیت مشارکت است. اگر بین کسانی که می‌گویند در انتخابات شرکت می‌کنند و آن‌ها که عملاً در انتخابات شرکت کرده‌اند تفاوت مهمی وجود داشته باشد، نتایج نظرسنجی‌ها با نتایج واقعی همخوانی نخواهد داشت. الگوی اولیه مشارکت در برخی از همین ایالت‌ها و ایالت‌هایی که در آن‌ها رای پیش از موعد وجود داشت نشان می‌دهد که مثلا سیاه‌پوستان کمتر از انتظار و سفید‌پوستان بیشتر از انتظار در انتخابات شرکت کردند. همین امر در مورد سطح تحصیلات و مشارکت هم برقرار بود. برخلاف نظرسنجی‌‌ها، در روز رای‌گیری، این موضوع آرای واقعی را (با مشارکت بیشتر سفیدپوستان و با افراد با تحصیلات پایین‌تر) به سوی ترامپ سوق داد.

مشکل دیگر این است که در برخی از نظرسنجی‌ها میزان تعلق یا تمایل حزبی به سوی دموکرات‌ها نادیده گرفته شده یا کمتر از آن‌چه باید جدی گرفته شد. این امر آراء را در نظرسنجی‌ها به سوی کلینتون می‌برد اما در پای صندوق رای موضوع از قرار دیگری بود. به علاوه درصد کسانی که از میان دموکرات‌ها به ترامپ رای دادند کمی بیشتر از میزان جمهوری‌خواهانی بود که به کلینتون رای دادند.

میزان نفرت از وضعیت موجود، بی‌اعتمادی به دولت و دولتی‌های قدیمی، از جمله کلینتون‌ها، عدم محبوبیت شخص کلینتون و اشتیاق بیشتر هوادران ترامپ برای رای دادن هم عامل مهمی بود که در تحلیل‌ها و مدل کردن نظرسنجی‌ها به درستی منعکس نشده بود.

اعتماد به مجموعه‌ی دستگاه‌های حاکمیتی در این سال‌ها به حد پایینی نزول کرده است. عملکرد دولت اوباما که به شدت و حدت از خانم کلینتون حمایت کرد، حداکثر از جانب ۵۲ درصد از مردم موفق ارزیابی می‌شد که تمایل‌شان هم عمدتاً به سمت دموکرات‌ها بود. ۷۰ درصد مردم فکر می‌کنند کشور در جهت نادرستی حرکت می‌کند. بنا به نظرسنجی‌های سی ان ان، بیش از ۵۰ درصد مردمی که پای صندوق‌ها رفتند از دولت فدرال ناخشنود یا خشمگین بودند و ۵۳ درصدشان از پیروزی احتمالی هیلاری نگران یا بیمناک بودند. همه‌ی این‌ها به معنی نیاز به هوای تازه و تغییر در سیاست بود، تغییری که کلینتون نمی‌توانست نماینده‌اش باشد و از بخت بد این ترامپ بود که خود را به عنوان نماد تغییر مطرح کرد.

عامل احتمالی دیگر را باید ناشی از نمونه‌گیری‌های غیر معرف دانست که با ویژگی‌های جامعه‌ی رای دهنده همخوانی ندارد. در این نمونه‌‌ها اغلب افراد مسن‌تر و با تحصیلات پایین‌تر، روستاییان کمتر از میزان اصلی آن در جامعه‌‌اند. درنظرسنجی‌ها، با وزن‌دهی به نمونه‌‌ها این مشکل کم می‌شود اما ممکن است بیانگر تفاوت‌های واقعی نباشد. به علاوه، شرم اجتماعی هواداران ترامپ از بیان نظرشان به صورت اجتماعی، از جمله در نظرسنجی‌ها، باید عاملی برای کاهش سهم‌شان در پاسخ‌ها به حساب بیاید. گذشته از این که حملات ترامپ و مدافعانش به سوگیرانه بودن نظرسنجی‌ها باعث بی‌اعتمادی طرفداران او به نظرسنجی‌ها شد و شاید همین عامل نیز در غایب شدن آن‌ها از نمونه‌ها موثر بوده باشد.

آن‌چه پیشتر هم از جانب متخصصان مطرح شده بود اکنون پررنگ‌تر از همیشه خود را نشان می‌دهد: نظرسنجان برای بهبود شیوه‌های کار خود در این دوران شتاب‌آلود باید با شتاب بیشتری کار کنند و در مدل کردن نتایج نظرسنجی‌ها متعددی که انجام می‌شود عناصر بیشتر و دقیق‌تری به کار گیرند.
—-------------------------------------
* مطلبی است که چند ساعتی پس از پایان رای‌گیری برای بی‌بی‌سی نوشتم:
http://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-37930838


#انتخابات #انتخابات_آمریکا #انتخابات۲۰۱۶ #کلینتون #ترامپ #هیلاری #دانلد_ترامپ #هیلاری_کلینتون #آمریکا #نظرسنجی #آمار #علم_آمار #پوپولیسم #رفتار_انتخاباتی #رای #عوامگرایی #تغییر #وضع_موجود #پیروزی_ترامپ #بایاس #سوگیری #نمونه_گیری #تحصیلات #سن #سیاه_پوستان #سفید_پوستان #روستاییان #نمونه_معرف #تمایل #تعلق #حزب #حزبی #خشم #نارضایتی #دولت #ایالتی #الکترال_کالج #الکتورال_کالج #الکترال #الکتورال #مردمی #شرم #روش #متد


https://www.facebook.com/ghaaziaan
https://plus.google.com/u/0/110864597246369747428