...در اینجا یک وجه اشتراک گمراهکننده بین فوتبال و مسابقات ورزشی، و نظام سرمایهداری وجود دارد. ما در
جهانی زندگی میکنیم که سعی دارد بگوید آنچه در بین حیوانات به نام تنازع بقا شناخته میشود، در مورد حیوان خاصی مثل انسان، باید بهصورت رقابت تجربه شود در غیر این صورت انسانها برخوردهای خشونتآمیز با همدیگر خواهند داشت و بهتر است نظام مبتنی بر بازار آزاد را بهجای نظام مبتنی بر جنگ و تخاصمهای تنبهتن و حتی سیاسی بگذاریم. درواقع میخواهند به ما بقبولانند که خوب است همه با هم رقیب اقتصادی باشیم، بهجای اینکه دشمنان فیزیکی همدیگر باشیم و حذف فیزیکی همدیگر را بخواهیم. بهظاهر در قلمرو بازار ما حذف فیزیکی کسی را نمیخواهیم و کاری به جغرافیا نداریم، چون این قلمرو مرز نمیشناسد. میگویند رقابت اقتصادی در بازار آزاد در نهایت به نفع انسانهاست چون بیش از گذشته به انباشت ثروت منجر میشود. اما خود این مسأله از تناقضهای نظام سرمایهداری است. ما در سیستمی زندگی میکنیم که قدرت تولید ثروتش از تمام نظامهای اقتصادی و اجتماعی پیش از خودش بیشتر است، اما به همان اندازه هم فقر و نابرابری ایجاد میکند. مسلماً وقتی از فوتبال هم در چارچوب نظام سرمایهداری صحبت میشود، این ورزش از یوغ سرمایه آزاد نیست. با وجود تمام بازیهایی که تماشایی و جذاباند، در نهایت مشخص است که سهام یا امتیاز فلانباشگاه را، برای مثال، یک شیخ عربنشین خریده یا درآمدهای حاصل از حق پخش بازیها انحصاری است. در این میان پاسخ به این سؤال ماجرا را حساس میکند که این قضایای انحصارطلبیِ حق پخش و سهام و امتیاز باشگاهها چقدر به ماهیت خود فوتبال مربوط میشوند و چقدر به ماهیت سرمایهداری؟ برای پاسخ باید دنیایی را تصور کرد که در آن همهچیز بر مدار رقابت بهسبک بازار آزاد نگردد و روابط را در فرمهایی تعریف کرد که کالاها در آن تعیینکننده نباشند و بعد، دوباره به فوتبال فکر کرد؛ یعنی فوتبال را منهای حق پخش، منهای سهام و امتیاز باشگاهها و خرید و فروش بازیکنان دید. سؤال جدی این است که آیا میتوان به رقابت، به عنوان یکی از ارکان فوتبال و بازیهای دیگر، فکر کرد و در ضمن این رقابت را از قید رقابتهای اقتصادی آزاد کرد؛ یا نه فوتبال دربست در خدمت سرمایه و بازار است؟
مدتی پیش در برنامۀ نود بحثی مطرح شد دربارۀ پیشرفت تیم پرسپولیس و کارشناسان به نکتۀ جالب توجهی اشاره کردند. معمولاً وقتی از بازیکنان میپرسند چرا تیم افت کرده، پاسخها اقتصادی است؛ اینکه ما قرارداد داریم ولی چندماه است حقوقمان پرداخت نشده. انگار مسأله بهنوعی موضوع کارگری است و بازیکنان تحت فشار اقتصادیاند، درحالیکه شرایط آنها هیچ ربطی ندارد به زندگی یک کارگر که چندین ماه حقوق نگرفته و دچار مشکل امرار معاش است. برای بازیکنان فوتبال زندگی مرفهی تعریف کردهاند و اینجا بحث، بحث تجملات است. اما در برنامۀ نود، با وجود اینکه تا حدی ایدئولوژیک است، صحبت شد که باشگاه پرسپولیس با مدیریت برانکو یا به هر علت دیگری تبدیل به تیمی شده که بازیکنانش از بازیکردن با همدیگر و روابطی که در زمین تعریف میکنند، لذت میبرند. یعنی انگار توانستهاند غلبه کنند بر مرارتی که میکشند تا به هدفی بیرون از بازی برسند. این ایده در نوع خودش جالب است و باید پرسید آیا میتوان در فوتبال به شکلی از رقابت و بازی رسید که لذتی همراه بیاورد که در شکلهای دیگر بازی یا مناسبات نظام سرمایهداری میسر نیست یا کمتر محقق میشود؟ این موضوع را میتوان چه در نقد فوتبال و شکل فعلی بازیکردن آن و چه در دفاع از فوتبال بررسی کرد. به دنبال کارکرد رقابت باید توجه کرد که یکی از نمودهای رقابت دقیقاً جنگ است. بله، در هر رقابتی موضوع برد و باخت مطرح است، منتها در شکلی از رقابت دقیقاً به چشم دشمن به رقیب نگاه میشود و در مورد فوتبال این قضیه خیلی جدی، و شاید شدیدتر از سایر ورزشهاست...
https://bit.ly/2JJ8F9L#جام_جهانی_روسیه