✨ وقتی از «عملیات نظامی» برای پاسبانی از «ادبیات
#فارسی» و
«دفاع از سرزمین» برای «دفاع از فرهنگ» در نگاه و اندیشه احمدشاه مسعود میگوییم یکی از مصادیق آن همین نشستهای شعرخوانی او با فرماندهان و سربازاناش است. مسعود در اینجا شعری از شاعر افغانستانی، محمد اسحق فایز را برای یاران میخواند و تفسیر میکند:
شب است و چشم ما همی چو چشم انتظارها
ستاره میکند به شب یگانیگان شمارها
ز اشک شسته دامنم، ز آهِ پر سوز و درد
نشسته بسترم چنین به دامن شرارها
خزف گهر شود اگر به آب همتم رسد
چو باغ پر درخت که در حلول نو بهارها
.
و بعد شعر را شرح میدهد که همت من آنقدر بلند است که اگر خَزَف (ظرف گِلی) بیمقدار، به آب همت من نزدیک شود مثل قطرات باران در درون صدف، به گهر تبدیل میشود.
مسعود حتماً در مبارزات خود اشتباهاتی هم داشت اما او را یکی از بهترین فرماندهان جنگهای چریکی در قرن بیستم میدانند، چریکی که اهل شعر و عاشقی بود، مبارزهاش برای زندگی، صلح و فرهنگ بود و همت بلند، سختکوشی و امید را برای همرزماناش تفسیر میکرد.
صدیقه مسعود، همسرش در کتاب «احمدشاه مسعود» که توسط شکیبا هاشمی و ماری فرانسواز کولومبانی گردآوری شده، درباره او روایت میکند:
«مسعود به اشعار سیمین بهبهانی علاقه داشت ... اغلب اوقات ناامید به خانه میآمد و میپرسید: "پری آیا فکر میکنی من جنگ را دوست دارم؟ آیا گمان میکنی من در روح و روانم یک جنگجو هستم؟ من از جنگ متنفرم؛ از آزار یک حیوان متنفرم چه رسد به بدرفتاری با یک انسان. تصورش را بکن گمان میکنی که روزی برسد که ما زندگی طبیعی داشته باشیم؟" (درآخرین دیدار) ... از صنوبر خواست برایمان چای بیاورد. بعد به نوبت با احمد، فاطمه، مریم، عایشه، نسرین، زهره (فرزندان مسعود) و با بچههای صنوبر فیلم گرفتیم. زیر درختان، هوا عالی بود. پایان تابستان بود و پایان زندگی او.»
او دو روز پیش از حملات ۱۱ سپتامبر و به دنبال آن حملات آمریکا و ناتو به افغانستان و تشکیل دولت جدید افغانستان، بر اثر انفجار انتحاری دو مرد تروریست که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، ترور شد تا کرزیها و غنیها در افغانستان قدرت را در دست بگیرند و پس از سالها ناکارامدی، فساد و قومگرایی، در چنین بزنگاهی با همراهی زلمی خلیلزاد، افغانستان را دودستی و بیهیچ مقاومتی تقدیم برادران پشتون خود (طالبان) کنند؛ در حالیکه احمدشاه مسعود پس از سالها مبارزه با شوروی، بدون هیچ پشتیبانی خارجی، چندین سال در برابر طالبان ایستاد و حتی در اوج قدرت طالبان نگذاشت سه استان پنجشیر، تخار و بدخشان به دست آنها بیفتد. مسعود را برای همین مقاومت و جسارتاش «شیر دره پنجشیر» میخوانند. رابین رافائل، معاونت امور خاوری وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۹۹۸، در دیداری به مسعود پیشنهاد کرده بود که اسلحه را زمین بگذارد و تسلیم طالبان شود که در آن سالها بیش از ۹۰ درصد خاک افغانستان را در کنترل خود داشتند. احمدشاه مسعود با سرسنگینی به رافائل میگوید که مادامی که پنجشیر را در دست دارد، هرگز تسلیم نخواهد شد.
اگرچه جای خالی مسعود این روزها بیش از همیشه احساس میشود اما اکنون نیز از معدود مناطقی که هنوز در برابر طالبها ایستاده و تسیلم آنها نشده «پنجشیر» است. احمد مسعود (فرزند احمد شاه مسعود) اکنون به پنجشیر رفته است و گفته میشود او به همراه امرالله صالح، از همرزمان و سربازان احمدشاه مسعود که اعلام کرده است که تحت هیچ شرایطی با طالب کنار نخواهد آمد، قرار است ائتلاف ضدطالبان تشکیل دهند.
⚡️محمد اسحق فایز در ادامه همان شعر که مسعود میخواند، سروده است:
هزار رستم یل است در این بلاکشیده خاک
ز هفتخان زندگی، گذشته هفت بارها
سیاوشی که خون او به تیر خاک زنده است
فغان همی کند، فغان ز خون چشمه سارها
رستم در
#شاهنامه و اسطورههای ایرانی، کهنالگوی پاسبانی و مراقبت از ایرانزمین و ایرانیان بوده است؛ نمادی که به واسطه
#تداوم_فرهنگی در طول تاریخ بارها و به شیوههای گوناگون در
#ایران_فرهنگی بازتولید شده است، مانند احمد شاه مسعود، که یکی از همان «هزار رستم یل در این بلاکشیده خاک» بود. آیا حالا در نبود او، از میان نزدیکان او، و از دیار او «پنجشیر»، رستم دیگری به دادخواهی او و دیگر افغانستانیهایی که در این سالها چون «سیاوش» مظلومانه کشته شدند، برخواهدخاست؟
در «جریان» باشید.
@Jaryaann