بنا به اظهار
مکرم در سال ۱۳۲۹ قمری نامهای با مهر و امضای آقا نجفی منتشر میشود مبنی بر اینکه نورچشمی بندهزاده ایشان پس از ابتلا یک ماهه به چند مرض و ناتوانی اطباء از معالجه بیماریش در اثر توسّل آقا و همراهان به هارون ولایت و استشفا از آن زیارتگاه در آخرین شب جمعه ماه مبارک رمضان شفا مییابد. از آن تاریخ کرامت هارون ولایت به مرتبه عینالیقینی بر آقا نجفی به ثبوت میرسد پس از انتشار مرقومه آقا مبنی بر تأیید کرامت هارون ولایت و ثبوت مراتب عینالیقینیاش بر آقا نجفی مردم اصفهان باور میکنند که هارون ولایت کور و شل و چلاق و باد فتقی و صاحب هر دردی را شفا میدهد. شهر اصفهان را مدت شش ماه شبانه روز چراغانی میکنند. مریضها پیش دکترها نمیروند. بیمارستانها تعطیل میگردد.
همه از هارون ولایت حاجت میطلبند. طناب و ریسمان کلفت و باریک به یکدیگر میبندند تا به کسیکه به ضریح بسته شده بود وصل شوند. ولی آنچه بر آقا نجفی ثابت می شود بر
مکرم ثابت نمیشود. بل که بر خلاف معلوم میشود که الکل یا فسفر را سادات شبانه بالای گنبد هارون ولایت میبرند. روشن میکنند. با دیدن نور صدای ضجه زن و مرد بلند میشود. که نور آمد! نور باران شد!
مکرم به سرودن اشعار ضد معجزه هارون ولایت میپردازد. منکر معجزه و کرامت هارون ولایت میشود
قصیدهایست طنزگونه با پارهای اصطلاحات ملفوظ در لهجه
اصفهانی حاوی لغات مستهجن و اشارات به افراد معاصر و وقایع مرتبط با صحنهسازی معجزات منسوب به هارون ولایت که به نحوی مؤثر خواننده را متوجه عواقب پارهای اعتقادات تقلیدی بیتعقّل و سوءاستفادهها و حقهبازیهای برخی از مدعیان تولیت دینی میکند. منظور از صدر که در این قصیده به او اشاره شده است صدرالاسلام متولیباشی هارون ولایت است و ملانصیر که در رواق زیارتگاه مدفون است پدر اوست که به ترتیب پدر و پدربزرگ شادروان دکتر محمِد نصیریاند.
منظور از بْز پا قلعه بزی است که در محله پا قلعه اصفهان روزی از شدت تشنگی از میان گوسفندان گلهای در حال عبور جدا شده به طرف سقاخانه پا قلعه میرود. با قرار دادن دستها بر دیوار سقاخانه و دراز کردن گردن از آب حوضچه قدری میآشامد. مردم چنین واقعهای را معجزه میانگارند. شاخ بُز را نقره میگیرند، در کنار سقاخانه که از موقوفات حاج محمِد حسین خان صدر
اصفهانی است در جایگاهی از بُز به عزت و احترام نگهداری میکنند، هر کس آرزوئی داشته به قصد اجابت نیاز، شکر پنیر و نقل و شیرینی به بز میدهد. علاقهمندان و معتقدان ثروتمند با پیشکش کردن جامههای ترمه و زری و زیورآلات، و انداختن طوق و خلخال و زنگوله نقره و طلا در مخزن مجاور اقامتگاه بُز، بر یک دیگر سبقت تقرب میجویند. تیمناً و تبرکاً پشم و موی و پشگلش را به قیمتهای گزاف میخرند. اشتهار حدیث مستجابالدعوگی وی که توسط متولّی سقاخانه و متمتعان هدایای خزانه بیش از پیش نقل و نشر مییابد، روز به روز بر شایبه کرامت باطنی و حادثه وزن ظاهریاش میافزاید تا عاقبت با جثهای به قدر یک شتر به اصطلاح مُکْرَم مُکَرّم از دنیا رحلت میکند
یا هارون ولات معجزه را گُرُّ و گرش کون
خشت لحد ملا نصیر را آجرش کون
آن بز که به پا قلعه بسی معجزهها کرد
یا هارون ولات آن بزی چی را شترش کون
در خارجه تکمیل معادن عجبی نیست
این رودخونه یک معدن ریگ است تو دُرِش کون
هر کس به رواق تو زند لاس به زنها
یا هارون ولات چُرتا برم بی چُچُرِش کون
هر کس که بود دزد بده ره به پناهت
در خوردن اموال خلایق نُنرش کون
#مکرم_اصفهانیبه قلم:
#منوچهر_برومند