عاشقانه های فاطیما

#اردلان_سرفراز
Канал
Эротика
Политика
Музыка
Искусство и дизайн
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatimaПродвигать
791
подписчик
20,9 тыс.
фото
6,39 тыс.
видео
2,93 тыс.
ссылок
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا عشق گلایه دلتنگی اعتراض ________________ و در پایان آنچه که درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم این است: من شعری عاشقانه‌ام در جسمِ یک زن. الکساندرا واسیلیو نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه‌هایی که لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
К первому сообщению
Forwarded from اتچ بات
.



آهنگ #اتل_متل
ترانه‌سرا: #اردلان_سرفراز
دفتر: #سال_صفر
خواننده: #ابراهیم_حامدی (ابی)
آهنگساز:#فرید_زلاند
تنظیم: #فرید_زلاند


اتل متل توتوله
هنوز گل گلوله
هرکی گذشته از عشق
تو امتحان قبوله

اتل متل توتوله
تا کی گل گلوله
هنوز تو دستای ماست
شیشه ی عمر غوله!

دیو و پری نداریم
جادوگری نداریم
باور ما شکسته
که یاوری نداریم...

اتل متل توتوله
هنوز گل گلوله
هر کی گذشته از عشق
تو امتحان قبوله

شهر سیاه جادو
به دست ما بنا شد
به خواب قصه رفتیم
این خود ماجرا شد

خونه‌رو دست دشمن
رفتیم و جا گذاشتیم
تکلیف زندگی‌رو
به مرده‌ها گذاشتیم!

اتل متل سپیده
شب به سحر رسیده
ببین که از سپیده
سینه‌ی شب دریده

اتل متل توتوله
هنوز گل گلوله...
هر کی گذشته از عشق
تو امتحان قبوله!


#اردلان_سرفراز


بشنویم با صدای #ابی
👇👇👇👇


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



❑ترانه ی آغاز

در من هزار حرف نگفته
هزار درد نهفته
هزاران هزار دریا هر لحظه در تپیدن و طغیانند
در من هزار آهوی تشنه
در خشکسال دشت پریشانند
در من پرندگان مهاجر
ترانه های سفر را
در باغ های سوخته می خوانند
با من که در بهار خزانم قصه های فراوانی ست
با من که زخم های فراوانی
بر گرده ام به طعنه دهان باز کرده اند
هر قصه یک ترانه
هر ترانه خاطره ای دیگر
هر عشق یک ترانه ی بیدار است
در خامشی حضورم ، حرف مرا بفهم
یا برای عشق ، زبانی تازه پیدا کن
تا درد مشترک
زبان مشترکمان باشد
حرف مرا بفهم و مرابشنو
این من نه ،‌ آن من دیگر
آنکس که پنجره ی چشم های من او را
کهنه ترین قاب است
از پشت پنجره ی زندان
حرف مرا بفهم
که فریاد تمامی زندانیان
در تمامی اعصار است
در گیر و دار قتل عام کبوترها
در سوگ شاخه های تکه تکه ی زیتون
وقتی که از دل جوان ترین جوانه های عاشق باغ ماه
بر مسلخ همیشگی انسان
در لحظه ی شکفتن فریاد
باران سرخی از ستاره سرازیر است
آن سان که هر ستاره دلیل شرمساری خورشید های بسیاری
از برآمدنشان است
تو گریه می کنی
از عمق آشنای جنگل چشمانت
از عمق جنگلی که در آن پاییز ، در غروب به بغض نشسته
باران بی دریغ اشک تو می بارد
تا عطر خیس جنگل پاییز
در من هوای گریه برانگیزد
آنگاه از چشم ذهن من
شعری بسان گریه فرو ریزد
من شعر می نویسم
تو با ترانه های عاشق من ، عاشق
تو با ترانه های تشنه ی من دریا
بر پنج خط ساز سفر ،‌ زخمه می شوی
تو گریه می کنی
تو لحظه های شعر مرا ،‌ در خویش تجربه کرده
یعنی مرا در بدترین و بهترین دقایق بودن تکرار می کنی
یا با ترانه های من بر لب
به رویا رویی جلادان به مسلخ خویش می شتابی
یعنی که با منی
دیروز
امروز
تا هنوز و همیشه
ایا زبان مشترک این نیست ؟
آن زبان تازه که می گفتم ؟
ایا زبان مشترک این نیست ؟





#اردلان_سرفراز