عاشقانه های فاطیما

#داستانک
Канал
Эротика
Политика
Музыка
Искусство и дизайн
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatimaПродвигать
790
подписчиков
20,9 тыс.
фото
6,39 тыс.
видео
2,93 тыс.
ссылок
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا عشق گلایه دلتنگی اعتراض ________________ و در پایان آنچه که درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم این است: من شعری عاشقانه‌ام در جسمِ یک زن. الکساندرا واسیلیو نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه‌هایی که لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
К первому сообщению
@Asheghanehaye_fatima




#ده_در_ده
ده داستان ده کلمه ای:
برای کسانی که عادت دارند با قصه بخوابند.

یک:
منتظر، روی نیمکت پارک تا خود شب. مثل هر روز.

دو:
روسریش را روی صورتش کشید... تا کسی گریه_هایش را نبیند.

سه:
"همان همیشگی "... کافه_چی اینبار مبهوت! یکی با دو لیوان چای؟

چهار:
گلوله ی آخر... نقطه بود برای نامه ای که به معشوقه اش نوشت.

پنج:
لگد میکرد کارگر آجرپزی... باید سریعتر، ویلچری برای پسرش بخرد.

شش:
فامیل و همسایه ها، حسرت زیبایی زنش را میخوردند... خودش غصه!

هفت:
بادکنک را باد برد... آزادی اینبار، اشک کودک را درآورد.

هشت:
دوباره از کنار هم رد شدند. سکوت هم گاهی زیباست.

نه:
صدای آشنای اپراتور فرودگاه...، چه دلچسب بود اینبار تاخیر پرواز...

ده:
زیر پتو پناه گرفت. مثل جنگ... تَرکِش های شب، کاری ترند!


#حمید_جدیدی
#داستانک
#ده_کلمه_ای
@Asheghanehaye_fatima




هوا سرد بود، داشتم از تویِ اتاق به درخت خرمالوی ِحیاط نگا میکردم. احساس کردم یکی داره به شونم میزنه...!
برگشتم، ولی کسی نبود! دوباره همون حس
انگار یه دست روی شونم سنگینی میکرد! بعدش بی هوا
چشمامو گرفت! اینبار به سرعت برگشتم...
"باد" بود ... داشت با پرده ی پنجره، سر به سرم میذاشت...!

پنجره رو بستم، عصبانی شد و رفت سراغ درخت خرمالو...
شروع کرد به تکوندنش؛ میوهاش داشت یکی یکی میافتاد!
تازه اونوقت بود که فهمیدم باد ها هم احساس دارن.
کافیه ی بزنه به سرشون...! از صداشون تو دریچه ی کولر بگیر تا بهم زدن آنتن تلویزیون؛ هر کاری میکنن تا بهشون توجه کنید ...

من اگه باد بودم اما...
من اگه باد بودم و "تو" پنجره ی اتاقتو روم می بستی...!
به سرم که میزد، میرفتم سراغ بند رخت لباسات ...
همون گوشه کنار... دست به دامنت میشدم!

زنا وقتی باد میاد
اولین جایی که سر میزنن بند رختِ لباساس...
.
#حمید_جدیدی
#داستانک
#بند_رخت