چشمهای او تاریخ رنگهای عمودیست زیرا مسافران دوگانه - خورشید و ماهتاب - در یک نگاه اوست که میچرخند و استوای بینش و بینایی از محور دو شانهٔ او میکند عبور
زندگی باید کرد با کمی حس نسیم با کمی واژه ی خوب در هوای خنک استغنا گاه با یک دل تنگ گاه باید رویید در کنار چشمه در شکاف یک سنگ به امید فردا ها که پر از حادثه تقدیرند گاه باید خندید با کمی پنجره و نور و صدا شاد باید بود