ما را طوری بار میآورند که حس خاص بودن کنیم، سپس از ما انتظار میرود از جهانی لذت ببریم که در آن خاص نیستیم.
پس از داروین باید دریابیم چه چیزی، به غیر از خاص بودن، میتواند به زندگی ما ارزش زیستن ببخشد.
میتوان گفت پس از داروین، که انسانها میدانند تا چه اندازه حاصل اتفاقاتی تصادفیاند، وسوسه میشوند خود را در قالب موجوداتی برگزیده ببینند.
بدون شک، ما معمولا در زندگیهای(تخیلی و) نازیستهمان، دست کم از دید خودمان، موجودات خاصتری هستیم.
بنابراین جا دارد از خودمان بپرسیم که نیاز به خاص بودن مانع دیدن چه چیزی در مورد خودمان میشود؟
_چه چیزی به جز ناپایداری محتوم زندگیمان؟ این نیاز به خاص بودن ما را از تبدیل شدن به چه چیز بازمیدارد؟
آدام فیلیپس
📖حسرت
@arvinidea