#مادرتو از سلاله عشقی چو آبشار زلال
شکوه جلوه فیضی به جویبار زلال
تو بر زلال چه مانی ؟ ز بس لطیف تری
به پیشت آینه دار است آبشار زلال
زچشم مست تو چشم زلال روشن است
که داد چشم تو رونق به کار و بار زلال
به طرف جوی ندانم چه جلوه سر دادی
که دیدن تو سیه کرده روزگار زلال
به چشمه سار طبیعت نگه به ناز مکن
زلال چشم تو بر هم زند قرار زلال
نهد به پای تو زمزم چو بید مجنون سر
به امتحان بنشین لحظه ای کنار زلال
به جای آینه گاهی نگاه کن بر آب
فزاید عکس رخ تو به اعتبار زلال
دلا چو غنچه در این باغ تنگدل منشین
گشایشی طلب از آفریدگار زلال
هزار شکر « مسافر» که نو بهار آمد
تو همچو سبزه نشستی به رهگذار زلال
#علی_محمدیان(مسافر)
@arturmia