و چرا جلوی دوربین از او اسمش را میپرسند. خب سنی هم نداشت ریحانه ای که توی سالن نشسته بود و نقاشی اش را با رنگ مورد علاقه ی همه دخترهای ایران رنگ میکرد.
نمیدانست ریحانه ای که حالا میخواهد نقاشی اش را برایش هدیه بفرستد دیگر خیلی هم دور نیست.دختر نمیدانست کرمان کجاست.و حتما نمیدانست ریحانه حالا دیگر کرمان نیست . ریحانه ها خیلی چیزها را نمیدانند.راستش نمیدانم از این به بعد گوشواره فروش ها دیگر چطور دلشان می آید گوشواره قلبی ها را تعارف دختران کنند؟! چطور دلشان می آید از راحتی و جنس خوب گوشواره قلبی ها برای مشتری حرف بزنند؟
داشتم می گفتم ، ریحانه ها خیلی چیزها را نمیدانند.همانطور که رقیه ها نمیدانند. و چه خوب که نمیدانند.خب خیلی چیزها گفتنی نیست. گوشواره سالهاست خاطره ی تلخ و مشترک همه ی ماست . خیلی سالهاست آدم ها با سه ساله ها مهربانترند.فکر میکنم این ها که مهربان نبودند آدم نبودند لابد.
#کاپشن_صورتی #حاشیه_نگاری #رویداد_ریحانه#ارومیه«حوزه هنری انقلاب اسلامی استان آذربایجان غربی»
@arturmia