شعر ، ادبیات و زندگی

#شهیدسازی
Канал
Искусство и дизайн
Книги
Музыка
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Продвигать
267
подписчиков
7,65 тыс.
фото
4,62 тыс.
видео
17,2 тыс.
ссылок
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
🌈🌈🌈

🍁🍁 سرایت #شهیدسازی از آل‌احمد به براهنی و اخوان!
✍️✍️ دکتر محمد قراگوزلو

رضا یراهنی در یادداشتی که یحتمل مدت کوتاهی پس از مرگ نا بهنگام #فروغ نوشته، و "تهران بدون فرخ‌زاد را خالی و ماتم‌زده و بی‌روح" یافته، از فروغ به عنوان شاعره شهید یاد کرده است: «وقتی شاعری جوان می‌میرد، درباره او در همان چند روز بعد از مرگ‌اش، چگونه داوری کنیم؟ در فاجعه‌ای مهیب، یک قهرمان پیشتاز از عرصه گسترده معنویت بشری رخت بربسته، به جای وجودش گودالی هولناک در کنار ما ایجاد شده است. پیشنهاد می‌کنیم که فروغ را یک #شهید بنامیم...»
پیشنهاد شهید خواندن فروغ، از سوی براهنی حیرت‌انگیز است. حیرت‌انگیز هست و نیست. حیرت‌انگیز است به این سبب که شهید به نوشته‌ی #دهخدا "کشته در راه خدا" و مشابه است. به اعتبار تعریف‌ها و مترادف‌های لغت‌نامه‌ای، #فروغ را نمی‌توان شهید نامید. واقعیت این است که #ادبیات_چپ و رادیکال ایران پیش از انقلاب بهمن 57 به شدت تحت تاثیر آموزه‌های دینی بود. طیف وسیعی از روشن‌فکران مبارز دهه‌های سی تا پنجاه با مخلوطی پوپولیستی از اندیشه‌های متاثر از سوسیالیسم شرقیِ رسوب کرده از سنت‌های فرهنگی #حزب_توده در اردویی قرار می‌گرفتند که اگرچه به سختی، اما به هرحال، رضا براهنی را نیز باید در شمار آنان قرار داد. اما "قهرمان پیشتاز" چنین ادبیاتی بی‌شک #جلال_آل‌احمد است. آل‌احمد و دوستان‌اش برای پیشبرد مبارزه سیاسی علیه حکومت شاه با لهجه‌ی شعر و داستان، به شدت نیازمند #شهیدسازی بودند. در متن چنین سازوکاری بود که #صمد_بهرنگی و #تختی "شهید" شدند. آل‌احمد می‌نویسد: «خبر را ساعدی داد. تلفنی. با صدایی گرفته. از آن صداها که فقط دم انسی یا پای جامی و با گپی باز می‌شود و بعد "صمد افتاده توی ارس!" که عرق شنیدم. از بس صدا گرفته بود.»
آل‌احمد همین‌طور ادامه می‌دهد. خیال‌پردازی می‌کند و ناگهان به این نتیجه می‌رسد: «آخر نکند سر به نیستش کرده‌اند؟ نکند خودکشی کرده؟ آخر آدمی که شنا بلد نیست، چرا باید به رودخانه زده باشد؟» این تشکیک‌های آل‌احمد ادامه می‌یابد تا می‌رسد به #تختی! «آخر جهان پهلوان باشی و در "بودن" خود جبران کرده باشی "نبودن‌های" فردی و اجتماعی دیگران را و آن وقت خودکشی؟!» و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که «بهتر این است چو بیندازم که #صمد عین آن ماهی سیاه کوچک از راه "ارس" خود را اکنون به دریا رسانده است. تا روزی از نوع ظهور کند.» آل‌احمد شش ماه بعد از مرگ صمد، طی نامه‌ای به منصور اوجی نوشت: «درین تردیدی نیست که غرق شده، اما چون همه‌ دل‌مان می‌خواست قصه بسازیم ساختیم... خب ساختیم دیگر.»
چنین روایت گنگ و مبهمی برای مرگ #علی_شریعتی نیز نوشته شده. فروغ هم جوانمرگ شده بود، غیرمترقبه و در جریان یک تصادف، و هم این که آن اواخر با اعضایی از دربار ـ ازجمله #اشرف_پهلوی ـ کَل‌کَل کرده بود و شعرهایی نیز در نقد اوضاع تیره و تار اجتماعی و تعرض به فرهنگ بورژوازی حاکم سروده بود و به این ترتیب چهره‌ای بسیار مناسب برای "شهیدسازی" به شمار می‌رفت. به عبارت دیگر نگرش تقدس‌گرا و اساطیری به فروغ، مختص رساله‌ی براهنی، فیلم‌نوشت ناصر تقوایی، تفسیرها و سوگ سروده‌های م.آزاد و شاملو نیست. #اخوان_ثالث می‌نویسد: «بی‌فروغ شدیم... دیگر نه به عیادت، که به تماشای یک کشته می‌رفتیم. و شاید یک شهید. شهید این زندگی، این عهد و اجتماعی که داریم.»
اما تفاوت شهیدسازیِ براهنی و اخوان، با آل‌احمد در این است که #آل‌احمد با تمام جهان‌نگری سنتی و اخوان‌المسلمینی‌اش نویسنده و شاعر را برای کوبیدن به چهره‌ی کریه رژیم شاه، شهید می‌کرده است، براهنی و اخوان اما فروغ را شهید می‌کنند تا بر نعش او شیون سردهند!

💢 از کتاب: صاحب شناسنامه 678 (تاملی در شعر و اندیشه‌ی فروغ فرخزاد)
https://t.center/alahiaryparviz38