شعر ، ادبیات و زندگی

#رفیق_صابر
Канал
Искусство и дизайн
Книги
Музыка
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Продвигать
267
подписчиков
7,65 тыс.
фото
4,62 тыс.
видео
17,2 тыс.
ссылок
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
💥💥💥

#دنیا_فرهادی
نگاهم به توست
سر بر سینه‌ی چشمه‌ها نهاده‌ای
و ابر بر تو سایه می‌افکند.

نگاهم به توست
پاره اخگرها را شعله‌ور می‌کنی
برای کودکان آواره.

از دور نگاهم به توست
چهار دست و پای بریده‌ی خود را بر دوش نهاده‌ای
و شانه‌ات زیر کوه‌هاست.

گنجشک‌ها به راه می‌افتند
همراه با تندباد و رود
و به سوی وطنی دوردست
مشتی از خون ِ تو را می‌برند
برای گیسوان افقی سرخ.

رفیق!
این برفابه‌ی کوهستان‌هاست یا خون تو
که با رود می‌آمیزد؟
این صخره سنگ است یا جمجمه‌ی میخ‌پرچ‌شده‌ی تو
که بر این سرازیری می‌غلتد؟

های رفیق جان!
این رگ ِ درخت بلوط است یا رگ ِ تو
که در این خاک سنگی فرو رفته‌‌است؟

های رفیق جان!
تو بسان درخت بلوطی سوزانده‌شده
تو بسان درخت بلوطی سربُریده
تا زمانی که خاک و عشق و آفتاب بر جا باشند
زنده‌ای
و زنده‌ای و
زنده می‌شوی
غم‌های طبقاتی‌ات را به دوش می‌گیری
و یک بار دیگر
و صد بار دیگر
از راه بی‌سر‌شُدن گذر می‌کُنی...

از کتاب «اخگرها شعله‌ور می‌شوند»

#رفیق_صابر
برگردان: خالد رسول‌پور
https://t.center/alahiaryparviz38
🌈🌈🌈

شعری از «رفیق صابر»

سنگ‌ها زیر باران خفتەاند
و شهر در میان حصارهای بلندش.

من از میان درخششی خنک
به سوی خانه باز می‌گردم
پاهایم در تاریکی فرو می‌روند
خلاء را بیدار می‌کنند
و بر جادە‌ای خاکستری رد خویش بر جای می‌گذارند
به گواهی گم شدن.

شب در درخشش‌اش
پیکره‌ی خویش را نقش می‌زند
من نیز در پژواک گفتارم
تابلوی سکوت را.

شهر زیر باران خفته است
آرام در درخشش شب
درختی تنها کنار جاده
مرا می‌نگرد
می‌شنوم کە به زمزمه با خویش سخن می‌گوید
حس می‌کنم
به تنهایی ِ طولانی‌ترین شب ِ سال می‌اندیشد.

#رفیق_صابر
(شاعر کُرد)
ترجمه‌ی مشترک: #خالد_رسول‌پور» #ویدا_قادری
https://t.center/alahiaryparviz38