شعر ، ادبیات و زندگی

#ترجمه_شعر
Канал
Искусство и дизайн
Книги
Музыка
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Продвигать
267
подписчиков
7,65 тыс.
фото
4,62 тыс.
видео
17,2 тыс.
ссылок
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
محجه قحف

مردان مرا می کشند

مردان مرا می‌کشند
از چه‌رو می‌اندیشند که آفتاب به تمامی از آن ایشان است
و آب یکسره از آن ایشان است
چگونه باد را به پشتیبانی خویش می‌پسندند
گویی که باد کنیز پدرشان بوده‌است
و بی هیچ حرفی او را به ارث برده‌اند

مرا مردان می‌کشند
چگونه زمین سرسبز و طلا و خدا را
یک‌سر از آن خود می‌پندارند
چگونه حس سخاوت بسیار دارند
در جاگذاشتن یک نقطه کوچک
بین چهار دیوار برای تمام زنان جهان
چگونه می‌بلعند رنگ‌بر رنگ
تمام سبزه‌زاران وحشی را
و چه احساس کرامتی دارند
اگر که یادشان باشد گل سرخی را برای زنی.

مردان مرا می‌کشند
چگونه، اگر که زنی پرتویی بگیرد از خورشید
یا از آب‌ها نهری بگرداند
متهمش می‌کنند به تخطی از
قانون کوپرنیک
آشفتن مدار سیارات
و مسیر چرخش حاجیان کعبه

مردان مرا می‌کشند
چگونه فراموش می‌کنند
که دنیا به قرار آرامش است
بر پشت یکی لاکپشت
و لاکپشت به توازن بر پشت عنکبوت
و عنکبوت مثل قطره‌ای عرق اویخته
از شقیقه زنی که
زمین را می‌شوید
زیر پای کوپرنیک و حاجیان کعبه.

#ترجمه_شعر
#محجه_قحف
@ashoftar
https://t.center/alahiaryparviz38
💥💥💥

سوی درگاه بدو!

آی مادر سوی درگاه بدو! سوی درگاه بدو!
و به چشم‌های پسرت نگاه کن
و با من که می‌برندم وداع کن
و هر چه کرده ام ببخش

از تپه‌ها بیا برادر از تپه‌ها بیا
و رمه را به آغل فرابخوان
و خاطر مادرت آسوده دار و با او باش
در اتاقی که پدر می‌خوابد سرد
و در دل گرمای شب او را باش
در اتاقی که پدر می‌خوابد سرد.

اسفنج به سرکه آغشته را سوی سرش می‌برند
خونش را در پیاله‌ای ریخته‌اند
بگذار هرچه نفرت از قلبش بشویند
بگذار صفرای جانش بزدایند
بگذار هرچه تلخی از سینه‌اش بریزند
و کین‌خواهی از روحش برخاست.

لنگر انداخته کشتی در خلیج به گرمای روز.
چارپایه در انتظار من است آنجا
و زنجیر و تازیانه حکمران کشتی است
زنجیر و تازیانه در دریا
به حکم قانون به تازیانه و زنجیر بسته‌ام
به حکم قانون زنجیری دریایم.

سوی درگاه بدو مادر سوی درگاه بدو
و در چشم‌های پسرت نگاه کن
من مرده‌ام، مرده مثل آن پدری که کشتمش.
مرا ببخش برای آنچه کرده‌ام.
من زنجیری کشتی مرگ‌ام
آه مادر پسر مرده ات را ببخش


#جیمز_فنتون
#ترجمه_شعر
#آشفتار

https://t.center/alahiaryparviz38
💥💥💥

شعر از شب‌اندیشی ساخته شده است. اگر بتواند خود را از توهم  بگسلاند، پیش از طلوع آفتاب انکار نخواهد شد.

شعر نیزه‌ای درخشان برای فقیرترین جنگجوست.

شعر خبرهایی است از رشد حاشیه‌ها دز مرزهای دور‌ِ آگاهی.

هر دوران شعری را که سزاوار آن است دریافت می‌کند.

شعر در آرمانی‌ترین حالتش بازی است.

شعر صدای چهارم شخص مفرد است.

شعر زنای با تقدیر است

شعر آخرین فانوس دریاهای خروشان است.

شعر نوری است در انتهای دالان

و تاریکی آن.

#شعر_امریکا
#نسل_بیت
#لارنس_فرلینگتی
#ترجمه_شعر

@ashoftar
https://t.center/alahiaryparviz38
💥💥💥

از ادونیس بخوانیم:

یک

روزان گذشته‌ام نمی‌رسند به تو
تو به آنها نمی‌رسی
بین امروز من هیچ پلی نیست و امروز تو
پس با کدام راز رسیدیم به هم؟
چه شد که
تن‌های ما را کلامِ یگانه‌ای است
با این که هر یک از ما را زبان دیگری‌ست
و چگونه در دیدار ما آواز کرد
که بادها از‌آن ما باشد و مال ما نه؟

دو

امروز آری ما
هرقدر به من گوش می‌سپُرد راه رفتن سوی به جز تو
گام‌هایم نافرمانی‌ام میکردند
لبان ما گام موسیقی نیستند
و بوسه‌هایمان ترانه‌ نیستند
از کجا آمده پس، در خون ما این رقص؟

سه

بدن خود را بگو:
تو دریاچهٔ تکین
برای آب‌های دوگانهٔ ما
و او را بگو:
تویی آن جزر و مد که می‌گیردش و می‌گذرد
و هیچ ساحلی ندارد مگر در خویش.

ادونیس
الرقابه و الکتابه و المعارضه

#ادونیس
#ترجمه
#ترجمه_شعر

https://t.center/alahiaryparviz38