#ابراهیم_یزدی در مصاحبه طولانی که با نشریه "نامه" شماره 30 در خرداد ماه سال 1383 داشته است، در مورد نقش امریکا و همچنین اسلامیها در به شکست کشاندن انقلاب میگوید:
«از اواخر دسامبر 1978 امريكايي ها آرام آرام به اين نقطه رسيدند كه پافشاري بر ابقاي شاه فايدهاي ندارد و تغيير مسير دادند. از طرف ديگر، جنگ سرد در اوج خود بود؛ افغانستان در اشغال ارتش روسيه بود، امريكاييها نگران بودند كه اگر شاه برود، خلايي كه در ايران ايجاد ميشود چگونه خواهد شد. بنابراين، موافقت كردند كه شاه برود، بختيار بيايد و ارتش با انقلاب همكاري كند تا ارتش احتمالا بتواند در انقلاب جايگاهي پيدا كند. از جانب ديگر، نظريه برژينسكي اين بود كه در غياب شاه تنها نيرويي كه ميتواند جلوي خطر كمونيسم را در ايران بگيرد هماهنگي و ائتلاف ميان نظاميان و روحانيان است. استدلال او اين بود كه روحانيون عليالاصول ضد كمونيسم هستند و قدرت بسيج تودههاي مردم را هم دارند. نظاميان هم منسجماند؛ ارتش 400.000 نفري شاه آموزشهاي ضد كمونيستي و ضد شورش ديدهبودند؛ ائتلاف ميان نظاميان و روحانيون ميتواند خطر كمونيسم را بعد از شاه از بين ببرد. سفر هايزر به ايران براي اين نبود كه ارتش كودتا كنند، بلكه او آمد كه مبادا نظاميان بعد از رفتن شاه دست به كارهايي بزنند كه موقعيت ارتش را در نزد مردم از بين ببرد.