شعر ، ادبیات و زندگی

#ابراهیم_یزدی
Канал
Искусство и дизайн
Книги
Музыка
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Продвигать
267
подписчиков
7,65 тыс.
фото
4,62 тыс.
видео
17,2 тыс.
ссылок
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
‍ فیلمی فراموش‌شده و بی‌نظیر از کیارستمی: «قضیه شکل اول، شکل دوم»

#کیارستمی، #فیلم_سینمایی، #قطب_زاده، #خلخالی، #ابراهیم_یزدی، #کیانوری

@alahiaryparviz38
‍ فیلمی فراموش‌شده و بی‌نظیر از کیارستمی: «قضیه شکل اول، شکل دوم»


پرسش از «درستی» است. چه چیز درست‌ است و چه چیز نادرست. کارِ درست چیست؟ لو دادن دیگران یا رازداری؟ مقاومت در برابر زور یا تسلیم شدن؟ اولویت دادن به منفعت شخصی یا تن دادن به خواست جمعی؟ عباس کیارستمی در فیلمِ «قضیه شکل اول، شکل دوم» یک چالش فکری بزرگ را ایجاد می‌کند و سپس نخبگان آن زمان ایران را به پرسش می‌گیرد. غیره‌منتظره‌ترین افراد در این فیلم سخن گفته‌اند:

• صادق خلخالی (حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی)
ابراهیم یزدی (وزیر امور خارجه)
• نورالدین کیانوری (دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران)
• دکتر هدایت‌الله متین دفتری (بنیانگذار جبهه دموکراتیک ملی ایران)
• صادق قطب‌زاده (سرپرست رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران)
• عزت‌الله انتظامی (بازیگر تئاتر و سینما)
• مسعود کیمیایی (فیلمساز)
• نادر ابراهیمی (نویسنده و مدیر سازمان همگام با کودکان و نوجوانان)
• دکتر کمال خرازی (مدیر عامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
• دکتر محمود عنایت (نویسنده و روزنامه‌نگار)
• دکتر غلامحسین شکوهی (وزیر آموزش و پرورش)
• احترام برومند (گوینده برنامه کودک تلویزیون)
• علی موسوی گرمارودی (شاعر و نویسنده)
• ژاله سرشار (مسوول امور آموزشی و تربیتی کانون اصلاح و تربیت)
• دکتر عبدالکریم لاهیجی (حقوقدان و نایب رئیس جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر)
• راب داوید شوفت (رهبر مذهبی کلیمیان ایران)
• اسقف آردوک مانوکیان (رهبر مذهبی ارامنه ایران)

کیارستمی وضعیتی فرضی را در نظر می‌گیرد: چند دانش‌آموز مورد «تنبیه جمعی» قرار گرفته‌اند و حالا بین دو گزینۀ «مقاومت» و «افشای فرد خاطی» باید انتخاب کنند. کیارستمی به سراغ نخبگان سیاسی، ادبی، هنری، حقوقی، دینی، آموزشی، رسانه‌ای و مدیریتیِ کشور می‌رود و با شرح دادن این وضعیتِ فرضی نظر آن‌ها را جویا می‌شود. این‌جاست که وقتی پاسخ‌ها را می‌شنویم، دو چیز به خصوص نمایان می‌شود:

1. مرز باریک «درستی» و «نادرستی».
2. «درهم‌تنیدگیِ» درستی و نادرستی.

برای این‌که به درک درستی از تاریخ و رخدادهای تاریخی برسیم، باید این دو مسئله را همواره پیش چشم داشته باشیم. درستی ناگهان نادرست می‌شود و نادرستی ناگهان درست. این نگرش ما را از «مطلق‌بینیِ ارزشی» نسبت به فاعل و امر تاریخی باز می‌دارد.

در بارۀ این فیلم می‌‌شود یک کتاب نوشت، در بارۀ حرف‌های تک تک افراد آن می‌شود ساعت‌ها حرف زد. از درازگویی می‌پرهیزم و فقط بسنده می‌کنم به این‌که دعوت می‌کنم حرف‌های شخصیت‌های این فیلم را در بافت تاریخی سال 1358 در نظر بگیرید. روحیۀ «مبارزه‌‌طلبی» حتا به شکل کورکورانۀ آن ستایش می‌شود. درک بیش‌تر این نخبگان از مبارزه، امری کاملاً «مستقیم و تک‌خطی» است. و از این بدتر، برای این نخبگان نفس «اعتراض» ارزش است. در یک کلام، «اقتدارستیزی، به هر شکل ممکن» باور مشترک بیش‌تر این نخبگان است، حتا اگر به شیوه و برای هدفی نابخردانه باشد. و فراموش نکنیم که این نخبگان جامعه‌اند که مسیر جامعه را تعیین می‌کنند...

این فیلم محصول سال 1358 است و در بحبوحۀ انقلاب ساخته شده است. این فیلم به دلیل بی‌حجاب بودن زن‌ها، وجود برخی عناصر سیاسی نامطلوب و شائبۀ ایده‌های شورشگرانه، خیلی زود ممنوع شد و رفته رفته به فراموشی سپرده شد. پیشنهاد می کنم این فیلم را ببینید تا بدانیم چرا کیارستمی بزرگ و بی‌همتا بود.

پی‌نوشت: همۀ فیلم یک طرف‌، جواب‌های روشنفکرانۀ صادق جان خلخالی هم یک طرف.

مهدی تدینی


#کیارستمی، #فیلم_سینمایی، #قطب_زاده، #خلخالی، #ابراهیم_یزدی، #کیانوری

@alahiaryparviz38
#ابراهیم_یزدی در مصاحبه طولانی که با نشریه "نامه" شماره 30 در خرداد ماه سال 1383 داشته است، در مورد نقش امریکا و همچنین اسلامیها در به شکست کشاندن انقلاب میگوید:

«از اواخر دسامبر 1978 امريكايي ها آرام آرام به اين نقطه رسيدند كه پافشاري بر ابقاي شاه فايده‌اي ندارد و تغيير مسير دادند. از طرف ديگر، جنگ سرد در اوج خود بود؛ افغانستان در اشغال ارتش روسيه بود، امريكايي‌ها نگران بودند كه اگر شاه برود، خلايي كه در ايران ايجاد مي‌شود چگونه خواهد شد. بنابراين، موافقت كردند كه شاه برود، بختيار بيايد و ارتش با انقلاب همكاري كند تا ارتش احتمالا بتواند در انقلاب جايگاهي پيدا كند. از جانب ديگر، نظريه برژينسكي اين بود كه در غياب شاه تنها نيرويي كه مي‌تواند جلوي خطر كمونيسم را در ايران بگيرد هماهنگي و ائتلاف ميان نظاميان و روحانيان است. استدلال او اين بود كه روحانيون علي‌الاصول ضد كمونيسم هستند و قدرت بسيج توده‌هاي مردم را هم دارند. نظاميان هم منسجم‌اند؛ ارتش 400.000 نفري شاه آموزش‌هاي ضد كمونيستي و ضد شورش ديده‌بودند؛ ائتلاف ميان نظاميان و روحانيون مي‌تواند خطر كمونيسم را بعد از شاه از بين ببرد. سفر هايزر به ايران براي اين نبود كه ارتش كودتا كنند، بلكه او آمد كه مبادا نظاميان بعد از رفتن شاه دست به كارهايي بزنند كه موقعيت ارتش را در نزد مردم از بين ببرد.

به روایت #اسناد