شهید احمد مَشلَب

#داستانک
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@ahmadMashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,23 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
К первому сообщению
شهید احمد مَشلَب
#داستانک ◀️خیر و حکمت خداوند▶️ خانواده‌ای چادر نشین در بیابان زندگی می‌کردند. روزی روباهی، خروسشان را خورد و آنها محزون شدند، پس از چند روز، سگ آنها مُرد، باز آنها ناراحت شدند. طولی نکشید که گرگی الاغ آنها را هم درید. روزی صبح از خواب بیدار شدند، دیدند…
#داستانک

◀️ مسیر روستا ▶️

🔻در یک روستا، تاجری مقدار زیادی محصول از کشاورزان خرید تا آنها را با ماشین به انبار منتقل کند.
🔹در راه از پسری روستایی پرسید: «تا جاده چقدر راه است؟»پسر جواب داد: «اگر آرام بروید حدود ده دقیقه. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید هم بیشتر.»
🔸تاجر از این حرف مسخره‌ی پسر ناراحت شد و به او بد و بیراه گفت و با عصبانیت به سرعت حرکت کرد. پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگ‌ها گیر کرد و با یک تکان، همه محصول‌ها به زمین ریخت و از بین رفت... تاجر ناراحت و اندوهگین شد از تباه شدن پول و محصولش.
▪️در همین هنگام، یاد حرف پسر روستایی افتاد و وقتی منظور او را فهمید حسابی شرمنده شد. افسوس که دیر شده بود.👌👌

🌱 به حرف و تجربه‌ی دیگران عمل کنیم. شاید گاهی باید آرام‌تر قدم برداریم تا برسیم، گاهی نباید برویم و...

@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب
#داستانک ◀️ رستوران ▶️ 💎 شخصی تعریف می‌کرد: توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرد که با تلفن صحبت می‌کرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت: همه کسانی که در رستوران‌اند، مهمان من هستن به باقالی پلو و ماهیچه. بعد…
#داستانک

◀️خیر و حکمت خداوند▶️

خانواده‌ای چادر نشین در بیابان زندگی می‌کردند. روزی روباهی، خروسشان را خورد و آنها محزون شدند، پس از چند روز، سگ آنها مُرد، باز آنها ناراحت شدند. طولی نکشید که گرگی الاغ آنها را هم درید.
روزی صبح از خواب بیدار شدند، دیدند همه‌ی چادر نشین های اطراف، اموالشان به غارت رفته و خودشان اسیر شده‌اند و در آن بیابان، تنها آنها سالم مانده‌اند
مرد دنیا دیده‌ای گفت: راز این اتفاق، این است که چادرنشینانِ دیگر، به خاطر سر و صدای سگ و خروس و الاغ‌هایشان در سیاهیِ شب شناخته شده‌اند و به اسارت در آمده‌اند. پس خیر ما در هلاک شدن سگ و خروس و الاغ بود.

💠 در تمام مشکلات و حوادث زندگی صبر پیشه کنیم و به خدا اعتماد کنیم ....

--------------------
@AHMADMASHLAB1995