دلم یک باغ پر نارنج دلم آرامش تُرد و لطیفِ صبح شالیزار دلم صبحی، سلامی، بوسهای ، عشقی، نسیمی، عطرِ لبخندی نوای دلکش تار و کمانچه از مسیری دورتر حتی دلم شعری سراسر دوستت دارم دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه میخواهد...!
آدمها ...جدا از عطری که به خودشون میزنن ، عطر دیگهای هم دارن که اتفاقا تاثیر گذارتر هم هست ! عطر چشمهاشون ، عطر حرفهاشون ، عطری که فقط مختص شخصیت اونهاست و متاسفانه در هیچ مغازهی عطر فروشی پیدا نمیشه .
مى خواهم رها باشم... در سرسبزىِ جاده زندگى گم شوم و نفس هاى بى خيالى را در ريه هاى روزمرگى هايم بپاشم... مى خواهم براى مدتى از دوست داشتن ها و دوست نداشتن ها دور و در خلأ احساسى شناور باشم و زندگى كنم....!🕊
. صبح واژه واژه عشق است که از حضور تو وام میگیرد و زندگی امیدی است ، سرشار از نفسهای تو به صبح های روشنم ، سلام کن و به گلهای تن سپرده به عشق که زندگی اگر هست از ترنم لبهای تو جاریست به وقت سلام های اول صبحت