🔵 ضرورت حرف زدن از خشونت جنسی
🔹نویسنده:
#س_ن🔹کد یادداشت:
#A0042✍️ این متن خُرد تقدیم به دوستم ا.ع. که سالها دردی عظیم را بهتنهایی تحمل کرده است.
بدترین درد آن است که نتوانی تبیینش کنی؛ این را یک قربانی تجاوز جنسی در سخنرانی TED گفت. خانوم توردیس الوا در ۱۶سالگی مورد تجاوز دوستپسرش قرارگرفت و با گذشت ۹سال از ماجرا نتوانسته بود حتی شروع به کنارآمدن با دردش بکند چرا که هرگز درک نکرده بود دردش دقیقا چیست. ازهمینرو تصمیم میگیرد با متجاوز خود نامهنگاری کند تا دلیل و منطق تجاوز را درک کند. شاید در ابتدا این کار بیفایده و مسخره به نظر برسد اما هرکه درد کشیده با اندکی تامل درمییابد که دردناکترین درد آن ست که ندانی چرا و چگونه وارد شده. ما نیاز داریم دلیل ظلم و دردی که مورد آن واقع میشویم را بفهمیم. درد ناگشوده و تعریفنشده مانند غده چرکینی ست که حتی نمیدانیم خوشخیم است یا بدخیم ولی عذابمان میدهد و بهنظرم، بهترین راه برای معنابخشی به چنین دردی، روایت کردن آن برای دیگران است. با داشتن فرصت برای تعریف کردن دردش، شاید یک «قربانی» به یک «نجاتیافته» تبدیل شده، و مانع از تکرار علت درد شود.
روایت کردن درد از انسانیترین کارها ست. در بنیادیترین سطح، روایت کردن درد یعنی اعتماد کردن به دیگری که این سنگبنای روابط انسانی ست. وقتی کسی مورد
#تجاوز یا
#تعرض قرار گرفته بیش از هرچیز اعتمادش به دیگران را از دست داده. با دادن فرصت روایت به او اولین گام برای ترمیم این خرابی برداشته میشود. در سطحی دیگر، روایت کردن درد یعنی ما در مقام شنونده سعی میکنیم همدلانه به داستانش گوش بسپاریم. بدیهی ست که ما نمیتوانیم درد همدیگر را حس کنیم، اما میتوانیم تا حدودی آن را درک کنیم. در بستر این اعتماد و همدلی ست که پیچیدگی و گنگی دردی که قربانی تجاوز یا تعرض به تنهایی تحمل میکرده با روایت کردن گشوده و کمکم برایش معنادار میشود. تسکین درد تا وقتی ندانیم چیست امکان ندارد. درنتیجه، فرصت دادن به قربانیان برای حرف زدن از مهمترین وظایف اخلاقی افراد جامعه در قبال ایشان است تا بتوانند با اعتماد به دیگران و کم کردن دردی جانکاه به سمت زندگی معمولی باز گردند. از طرفی، ما شنوندگان روایتهای قربانیان نیز این فرصت را به خود میدهیم که تمرین انسانبودن بکنیم.
اما علاوه بر جنبهی تسکینی، ضرورت حرف زدن از تجاوز و تعرض یک وجه درمانی نیز دارد. تجاوز و تعرض جنسی جرایمیست که کمترین حرف درباره آنها زده میشود و قربانیان عموما به سکوت تمایل دارند. دلایل این سکوت متنوع است و شامل مواردی چون سلطهی فرهنگ دینی یا مردسالارانه و ترس از آبروریزی و مقصرانگاری و تهدید قربانیان میشود. اما تا وقتی حرف زده نشوند، قبح مساله باعث ناشناخته ماندن موضوع و حتی سرپوش گذاشتن بر آن میشود. ما باید بدانیم که متجاوز شاخ و دم ندارد و از سیارهای دیگر نیامده. باید بدانیم که در اکثر موارد متجاوز و قربانی همدیگر را میشناختهاند، دوست بودند، و حتی اعضای یک خانواده بودند. باید بدانیم بین زن و شوهر نیز تجاوز رخ میدهد. باید بدانیم در چه شرایطی کودکان ممکن است مورد تعرض یا تجاوز قرار بگیرند. باید در مورد داروهایی که با آن هشیاری قربانی را دستکاری میکنند تا به راحتی شکار شود آگاهی بیابیم. باید درباره تعرضات و اخاذیهای جنسی اینترنتی و دامهای آنلاین خصوصا برای نوجوانان بدانیم. باید بدانیم گاهی زنها نیز به مردان تعرض و تجاوز میکنند و چنین جرایمی در جامعه همجنسگرایان نیز وجود دارد. و مهمتر از همه باید بدانیم هیچکس جز متجاوز/متعرض مقصر نیست، و ارادهی او تنها عامل بروز تجاوز است، نه لباس باز، یا خنده و شوخی، یا مستی قربانی. اینها را درنخواهیم یافت مگر اینکه به قربانیان فرصت بدهیم دردهایشان را بیان کنند و ما نیز با همدلی گوش بسپاریم. بدون شناخت درد، نمیتوانیم آن را درمان کنیم و این وظیفهی اخلاقی ما ست که برای درمان علت این دردها به حرف قربانیان گوش دهیم.
در انتها دو نکتهی ظریف: اول اینکه ممکن است عدهای که واقعا قربانی نبودهاند از این فرصت سوءاستفاده کرده و برای جلب توجه یا تخریب گروه یا فردی خاص دست به نشر دروغ بزنند. پاسخ این است که این دلیل برای فرصت ندادن به قربانیان کافی نیست، بلکه شنوندگان باید حساستر، دقیقتر، و عاقلتر باشند تا اثر منفی چنین مواردی را سریعا با اقدام مناسب خنثی کنیم. نکته دوم اینکه احتمال وجود اراذل و اوباش اینترنتی (ترولها) و کسانی که با متجاوزین و کودکآزارها همدلی دارند در میان شنوندگان قربانیان کم نیست. در این مورد، بهجای دعوت یا مجبور کردن قربانیان به سکوت، باید آن اراذل و اوباش را ساکت کنیم. آنچه وظیفه ماست، دادن فرصت و فضای مناسب برای شنیده شدن روایتهای قربانیان است تا نجات را تجربه کنند.
🔹کلیدواژگان:
#زنان،
#خشونت_علیه_زنان