ديده‌بانِ زنان

#جنسیت
Канал
Новости и СМИ
Социальные сети
Семья и дети
Мотивация и цитаты
Персидский
Логотип телеграм канала ديده‌بانِ زنان
@WomenwatcherПродвигать
1,86 тыс.
подписчиков
2,2 тыс.
фото
296
видео
1,11 тыс.
ссылок
با ما در ارتباط باشيد: [email protected]
К первому сообщению
📍به افسانه های بیولوژیکی بودن #جنسیت شک کنیم...

🔻هنگامی که یک رفتار در ما، به صورت یک عادت همیشگی درآمده، تصور اینکه ممکن است آن‌را یاد گرفته باشیم، دشوار است. خیلی‌ها احساس می‌کنند نقش‌های جنیستی بیولوژیکی است و به نظر می‌رسد هر روز مطالعه‌ای جدید برای تأیید این موضوع انجام می‌گیرد. اما این شواهد تا چه اندازه قطعی‌ است؟

🔻خیلی از تمایلاتی که به نظر ذاتی می‌آیند، در واقع یاد گرفته شده‌اند. این تمایلات، به دلیل اینکه از بدو تولد، عمیقا با ما عجین شده‌اند، بر شکل‌گیری ساختار فکری ما تأثیر می‌گذارند و به نظر می‌رسد که ما با این طرز فکرها به دنیا آمده‌ایم.

🔻در اینجا بعضی از باورها و عقاید رایج درمورد جنسیت را بررسی خواهم کرد. در واقع، مشکلی وجود دارد که در مورد همه آنها صادق است؛ ادعاها در مورد اختلاف‌های جنسیتی تکاملی، به خصوص آنها که به حوزه حیوانات اشاره دارند، نرها (حیوان نر) را با مردها و ماده‌ها (حیوان ماده) را با زن‌ها همسان می‌داند. درحالی‌که در عالم واقعیت، مردان به صورت بیولوژیکی می‌توانند زنانه باشند و زنان می‌توانند مردانه باشند.

🔻درحالی‌که من برخی از این نظریه‌ها را با استناد به تحقیق‌های اختصاص یافته به بدن حیوانات ماده و نر،رد می‌کنم. باید در ذهن داشته باشیم که این تحقیق، به طور مستقیم قابل تعمیم به زنان و مردان نیست. در حقیقت اختلاف بین جنس و جنسیت، ادعاهای مبنی بر ارتباط رفتارهای مردان و زنان به کروموزم‌های ایکس و ایگرگ را مورد پرسش قرار می دهد.

🔻دراینجا به تعدادی از کلیشه‌ها اشاره می‌کنم که برخلاف تصور رایج، ریشه بیولوژیکی ندارند:
یکی در اینباره که مردها در ریاضی و علوم بهترند! در سال ۲۰۰۵، رئیس سابق دانشگاه هاروارد، لارنس اچ سامرز، به دلیل بیان این مطلب که زنان با توجه به استعدادهای ذاتی‌شان درصد کمی را در حوزه‌های علمی تشکیل می‌دهند، مورد انتقاد شدیدی قرار گرفت.
وقتی سامرز پوزش خواست، برخی باور داشتند که او مجبور به عذرخواهی نبود. اما آیا این مسئولیت دانشگاه‌ها نیست که به جای اینکه اجازه دهند سیاست بر نحوه جستجوی حقیقت بی‌طرفانه تأثیر گذارد، همه نظریه‌های ممکن را بررسی کنند؟

http://bit.ly/2sz5YMi
@womenwatcher
📍ماجرای من و آن دو دختر که در صندلی جلو نشسته بودند_ دکتر فردین علیخواه (جامعه‌شناس)

🔻با اتوبوس به سمت یکی از شهرهای شمالی کشور می‌رفتم و مشغول مطالعۀ کتاب بودم. دو دختر نوجوان در صندلی جلو نشسته بودند و با یک آهنگِ دیس دیس دار سرشان را به چپ و راست تکان می‌دادند و با خوانندۀ آهنگ همراهی می‌کردند! ترانه را کامل حفظ بودند.

🔻از لای دو صندلی به آن‌ها نگاه کردم. دو نفرشان از یک هدفون استفاده می‌کردند و هرکدامشان یکی از گوشی‌ها را در گوشش داشت. شدیداً غرقِ دنیای خودشان بودند. من نمی‌توانستم مطالعه کنم. چون علاوه بر آنکه صدای زیری از هدفون به گوش می‌رسید آن‌ها هم با آهنگ زمزمه می‌کردند!

🔻با خودم درگیر بودم که به آن‌ها تذکر بدهم یا نه. البته من با کلمۀ تذکر مشکل دارم چون برایم تداعی‌کنندۀ خط کش استیل، مداد لای انگشت و یا زدن دستبند به دست است! خودم را قانع کردم که تذکر که نه، ولی خواهش کنم که مراعات کنند.

🔻از خودم پرسیدم که چگونه بگویم و چه بگویم؟ این خیلی مهم است. سناریوهای مختلفی از ذهنم عبور کرد. چون در سن حسّاسی بودند نمی‌خواستم که از واکنش من ناراحت شوند.

🔻هر بار تصمیم می‌گرفتم بلند شوم و خواسته‌ام را بیان کنم صدایی در درونم شروع به حرف زدن می‌کرد: "خودمانیم. اگر این دو دختر، پسر بودند بازهم از آن‌ها می‌خواستی که مراعات کنند؟ مطمئن هستی که با دختر بودن آن‌ها مشکل نداری و مسئله #جنسیت در میان نیست؟ مطمئن هستی که #هنجارهای_سنّتی حاکم بر جامعه که این رفتارها را برای دختران نمی‌پسندد ریشۀ واکنش تو نیست؟ واقعاً اگر این دو نفر پسر بودند مانند مادربزرگ خدابیامرزت که فقط وقتی پسرها می‌خندیدند می‌گفت "خدایا دل همه جوانان را شاد کن، از خندۀ آن‌ها خوشحال نمی‌شدی؟"

🔻خودم را قانع کردم که این حرف‌ها نیست و تصمیم گرفتم که خواسته‌ام را بگویم. باز صدایی در درونم شروع به حرف زدن کرد: "واقعاً صدای آن‌ها مزاحم توست؟ بیا صادق باشیم. آیا تو به حال آن‌ها غبطه نمی‌خوری؟ به حال آن‌ها حسودیت نمی‌شود؟ نسل خودت را با نسل آن‌ها مقایسه نمی‌کنی؟ نسل تو مدام خودش را سانسور کرد. خودش نبود و جامعه مدام خواسته‌ها و انتظاراتش را به او تحمیل کرد. آیا مطمئن هستی که عقده‌های سرکوب‌شده‌ات دلیل تذکر تو نیست؟"

🔻خودم را قانع کردم که این‌طور نیست. باز صدایی در درونم شروع به حرف زدن کرد:"یادت هست در یکی از کشورهای اروپایی دو دختر جوان را دیدی که با آهنگی زمزمه می‌کردند و گفتی که در اروپا جوانان چقدر شادند و جوانان کشور من چقدر غمگین. حالا که شادی جوانان کشورت را می بینی می‌خواهی به آن‌ها تذکر بدهی،خجالت نمی‌کشی؟"

🔻و من مدام تصمیم می‌گرفتم و صدایی در ذهنم می‌پیچید:
-"مطمئن هستی که همین برخوردهای به‌ظاهر کوچک ما، به‌تدریج این جوانان را به نتیجه‌گیری‌های کلی و جدی نخواهد رساند: این نتیجه که "ایران جای ماندن نیست!"
-"مطمئن هستی که تذکر تو آن‌ها را عاشق غرب نخواهد کرد یا آرزوی زندگی در غرب را بر دل آنان نخواهد گذاشت؟ باعث نخواهد شد که مانند میلیون‌ها ایرانی که رفته‌اند عزمشان را برای مهاجرت جزم کنند؟ باعث نخواهد شد که با حسرت به مجریان خندان شبکۀ من و تو خیره شوند؟"
-نمی‌توانی تحمل ات را کمی را بالا ببری و جوانی آن‌ها را درک کنی، طوری که تو مطالعه کنی و آن‌ها هم جوانی کنند؟

🔻-چگونه می‌خواهی به آن‌ها بگویی؟ آیا می‌خواهی از جایت بلند شوی و بگویی؟ اگر بایستی و بگویی توجه مسافران دیگر به موضوع جلب خواهد شد و ممکن است غرور آن‌ها بشکند. ممکن است ضربه روانی بخورند. مثل نسل خودت که خیلی جاها به او خیلی بد تذکر دادند و عقده‌ای شد. بهتر نیست از لای صندلی بگویی؟ اگر نشسته باشی و سرت را به جلو خم کنی بیشتر بیانگر خواهش و تواضع خواهد بود. احتمال اینکه آن‌ها ناراحت شوند هم خیلی کمتر می‌شود.

🔻-چگونه می‌خواهی بگویی که متوجه شوند یک مسئله مدنی و شهروندی مطرح است و نه مسئله‌ای ایدئولوژیک و.... بعد از آنکه عزمم را برای گفتن جزم کردم از لای صندلی سرم را به جلو خم کردم تا حرفم را بگویم. واقعاً می‌خواستم بگویم. دیدم هر دو خوابند! ضبط هم خاموش است!/ کانال فردین علیخواه
@womenwatcher