سوسیالیسم کارگران

#کمون_پاریس
Канал
Новости и СМИ
Политика
Образование
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала سوسیالیسم کارگران
@SkaregariПродвигать
739
подписчиков
32,8 тыс.
фото
21 тыс.
видео
8,59 тыс.
ссылок
سوسیالیسم کارگری خبرها و گزارش های کارگری،تصویرها و کلیپ و مطالب و نظرات و پیشنهاد های خود را از این طریق برایمان ارسال کنید @AmAe123
Forwarded from میان دو حق (Behzad sohrabi)
تاریخ طبقه کارگر:
#در_چنین‌_روزی  ۲۸ مارس ۱۸۷۱ #کمون_پاریس رسماً اعلام شد.

طبقه کارگر با برچیدن علائم مذهبی از فضاهای عمومی چون مدارس، یکی از وعده‌های خلف بورژوازی  یعنی اصل خصوصی بودن مذهب را محقق کرد. مارکس در «جنگ داخلی فرانسه» استدلال می‌کند که کمون نشان داد دولت را بجای گرفتن، باید درهم شکست.

۱۰ روز پس از آغاز #کمون_پاریس، دویست هزار نفر مقابل شهرداری پاریس گردهم می‌آیند تا ایجاد رسمی‌اش اعلام شود. کمیته مرکزی گارد ملی که تا آن موقع قدرت را در دست داشت به کار خود پایان داد تا منتخبان شورای کمون بتوانند کار خود را آغاز کنند. گارد ملی همچنین اعلام کرد که «پلیس منکرات» پاریس برچیده شده است.

کمون پاریس پرچم سرخ یعنی نماد «قدرت جهانی» را پرچم خود اعلام کرد. کمون پرداخت کرایه خانه‌ها را لغو کرد، حداکثر دستمزد مقرر  شد و بودجه پرداختی به موسسات مذهبی مانند کلیسا را حذف کرد. همچنین «تمامی آن چیزهایی که پرداختن به آنها به وجدان فردی مربطور می‌شود» را چون صلیب از صحن مدارس و تمامی فضاهای عمومی برچید. کارگاه‌ها با انجمن‌ها تعاونی کارگران اداره شدند و این انجمن‌های تعاونی در فدراسیون بزرگی گرد آمدند.

کمون دستگاه اعدام گیوتین را در مقابل شادمانی و پایکوبی مردم سوزاند. ستون میدان وندام که مظهر میهن پرستی و عامل تفرقه‌انداز بین اقوام فرانسه بود را انداخت. همچنین کفاره‌گاهی که به عنوان طلب مغفرت از اعدام آخرین پادشاه فرانسه درست شده بود را برچید.

برای مطالعه بیشتر می‌توانید به کتاب «جنگ داخلی فرانسه» از کارل مارکس رجوع کنید. در این کتاب مارکس با اشاره به تجربه کمون پاریس توضیح می‌دهد که طبقه کارگر شکلی بدیل از سازماندهی جامعه را به نمایش گذاشت و استدلال می‌کند که چرا ماشین دولتی را نباید گرفت یا اشغال کرد بلکه باید آنرا درهم شکست.
#در_چنین‌_روزی ۲۸ مارس ۱۸۷۱ #کمون_پاریس رسماً اعلام شد.
طبقه کارگر با برچیدن علائم مذهبی از فضاهای عمومی چون مدارس، یکی از وعده‌های خلف بورژوازی یعنی اصل خصوصی بودن مذهب را محقق کردند. مارکس در «جنگ داخلی فرانسه» استدلال می‌کند که کمون نشان داد دولت را بجای گرفتن، باید درهم شکست.


#زنده_باد_انقلاب
#زن_زندگی_آزادی
#پیش_بسوی_اتحاد_جنبش_ها_حول_نان_کار_آزادی
#پیش_بسوی_اعتصابات_سراسری
#کارگر_زندانی_زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نان_کار_آزادی_حکومت_کارگری

@Skaregari
Forwarded from تجربه نوشتن
🥀 هفته خونین فرانسه (۱۸۷۱)

🔹کمون پاریس اولین تجربه‌ی تسخیر انقلابی قدرت سیاسی توسط طبقه‌ی کارگر است که از ۱۸ مارس ۱۸۷۱ تا ۲۸ مه همان سال قدرت را در شهر پاریس به دست گرفت و سرانجام در نتیجه‌ی نبردی تن به تن که با قتل‌عام کموناردها و تعداد زیادی از مردم پاریس همراه بود و از ۲۱ تا ۲۸ مه، مشهور به هفته‌ی خونین به طول انجامید، سقوط کرد.

🔹«کریستین راس» در کتابی به نقل از یک شاهد عینی هفته‌ی خونین فرانسه سال ۱۸۷۱ را چنین روایت می‌کند:
«کشتارها تنها در باغ لوکزامبورگ انجام نمی‌شد. آنها در گوشه‌ی خیابان‌ها، در دالان‌های میان خانه‌ها و در مقابل درب منازل به آدم‌ها شلیک می‌کردند، یعنی هر جا دیواری پیدا می‌شد که افراد را به سینه‌ی آن بچسبانند و تیرباران کنند. کناره‌های رود سن شاهد کشتار دهشت باری بودند. زیر پل نف، آدم‌ها را برای یک هفته‌ی متوالی تیرباران می‌کردند. بعدازظهرها اشراف‌زاده‌ها، جنتلمن‌ها و همسران شان به دیدن کشتار و تیرباران می‌آمدند. زوج‌های شیک‌پوش چنان به تماشای تیرباران و قتل می‌نشستند که گویی نمایشی را تماشا می‌کنند.
در گوشه‌ای از کرانه‌ی کناره‌ی چپ رود سن که محله‌ی پانتئون را احاطه می‌کند، پنج شش دادگاه نظامی مشغول به کار بودند. کشتارهای فله‌ای در باغ لوکزامبورگ انجام می‌شد. اما آنها افراد را در مونه در ابزرواتور، در دانشکده‌ی حقوق، در اکول پلی‌تکنیک و در پانتئون نیز به قتل می‌رساندند. در کلژدوفرانس افراد در اتاقی که سمت چپ در ورودی بود محاکمه می‌شدند، حکم مرگ آنها صادر و همان‌جا اجرا می‌شد. در بازار موبر قتل‌عام بی‌وقفه جریان داشت. شش دادگاه نظامی در یک محله یافت می‌شد، هر کدام با تعداد فزاینده‌ای حکم مرگ.
این‌گونه بود که کشته‌های لوکزامبورگ به تنهایی بالغ بر هزار نفر می‌شد. با پیشرفت این روند، ورسای قضات ارتشی سخت‌گیرتری را یکی یکی در هر میدان به کار گماشت که تنها کار آنها تدارک و سازماندهی کشتار بود. قضاوت در این میانه هیچ اهمیتی نداشت. اطراف سلاخ‌خانه‌ی بزرگ باغ لوکزامبورگ، اکول میلیتر، پارک مونسو، ال رُوکت، پرلاشز، بوت شامون و جاهای دیگر، کشتارهای بیشتری در خفا و بی‌صدا، بدون هیچ نمایش فاتحانه‌ای، انجام می‌شدند.»

🔹خطابه کارل مارکس بر صحنه شکست کمون، مویه‌ای رمانتیک بر جنازه‌ای محتضر نیست:
«به راستی هم چنین بود؛ تمدن و عدالت بورژوایی هر بار که بردگان  این گونه به پا می خیزند و بر ضد خدایان خویش قیام می‌کنند، چهره شوم خود را به همین سان نشان می‌دهد. چه تمدن پرافتخاری که مهم‌ترین مسئله اش اکنون این بود که چگونه از شر کوه اجسادی که در کوچه‌ها به جای گذاشته است، خلاص شود! نام کارگران پاریس با کمون‌شان برای همیشه به‌عنوان پیام‌آورِ پرافتخارِ جامعه‌ی نوین با احترام به یاد خواهد ماند. و آنان که به نابودی‌اش دست زدند، از هم اکنون به چرخ عذاب و لعنت تاریخ بسته شده‌اند.»

🔹 مارکس در همان کتاب «جنگ داخلی در فرانسه»، که یادمان کمون پاریس است، نوشت:
«تغییرات صورت گرفته توسط کمون در پاریس معجزه آسا بود. گویی کمترین نشانه‌ای از آن پاریس هرزه دوره امپراتوری به چشم نمی‌خورد. این پاریس دیگر میعادگاه زمین‌داران بریتانیایی، مالکان ایرلندی، برده فروشان سابق آمریکایی، مالکان سابق رعایای روسی و نجبای اراذل اش نبود. دیگر جسدی در سردخانه دیده نمی‌شد. ورود به همه موسسات آموزشی به صورت رایگان برای همه مردم آزاد شد. بدین‌سان نه تنها آموزش در دسترس همگان قرار می‌گرفت؛ خود علم نیز از قید زنجیرهای اسارت پیش‌داوری طبقاتی و قدرت حکومتی حاکم بر آنها رها گردید.»
#کمون_پاریس
#گورستان_پرلاشز

https://t.me/tajrobeneveshtan/2825
Forwarded from تجربه نوشتن
🌍 هفته خونین فرانسه(۱۸۷۱) در یک نگاه

«نام کارگران پاریس با کمون‌شان برای همیشه به‌عنوان پیام‌آورِ پرافتخارِ جامعه‌ی نوین با احترام به یاد خواهد ماند.... و آنان که به نابودی‌اش دست زدند، از هم اکنون به چرخ عذاب و لعنت تاریخ بسته شده‌اند...» (کارل مارکس)

🔻کمون پاریس اولین تجربه‌ی تسخیر انقلابی قدرت سیاسی توسط طبقه‌ی کارگر است که از ۱۸ مارس ۱۸۷۱ تا ۲۸ مه همان سال قدرت را در شهر پاریس به دست گرفت و سرانجام در نتیجه‌ی نبردی تن به تن که با قتل‌عام کموناردها و تعداد زیادی از مردم پاریس همراه بود و از ۲۱ تا ۲۸ مه، مشهور به هفته‌ی خونین به طول انجامید، سقوط کرد.

▪️«کریستین راس» در کتابی به نقل از یک شاهد عینی هفته‌ی خونین فرانسه سال ۱۸۷۱ را چنین روایت می‌کند:

«کشتارها تنها در باغ لوکزامبورگ انجام نمی‌شد. آنها در گوشه‌ی خیابان‌ها، در دالان‌های میان خانه‌ها و در مقابل درب منازل به آدم‌ها شلیک می‌کردند، یعنی هر جا دیواری پیدا می‌شد که افراد را به سینه‌ی آن بچسبانند و تیرباران کنند. کناره‌های رود سن شاهد کشتار دهشت باری بودند. زیر پل نف، آدم‌ها را برای یک هفته‌ی متوالی تیرباران می‌کردند. بعدازظهرها اشراف‌زاده‌ها، جنتلمن‌ها و همسران شان به دیدن کشتار و تیرباران می‌آمدند. زوج‌های شیک‌پوش چنان به تماشای تیرباران و قتل می‌نشستند که گویی نمایشی را تماشا می‌کنند.

در گوشه‌ای از کرانه‌ی کناره‌ی چپ رود سن که محله‌ی پانتئون را احاطه می‌کند، پنج شش دادگاه نظامی مشغول به کار بودند. کشتارهای فله‌ای در باغ لوکزامبورگ انجام می‌شد. اما آنها افراد را در مونه در ابزرواتور، در دانشکده‌ی حقوق، در اکول پلی‌تکنیک و در پانتئون نیز به قتل می‌رساندند. در کلژدوفرانس افراد در اتاقی که سمت چپ در ورودی بود محاکمه می‌شدند، حکم مرگ آنها صادر و همان‌جا اجرا می‌شد. در بازار موبر قتل‌عام بی‌وقفه جریان داشت. شش دادگاه نظامی در یک محله یافت می‌شد، هر کدام با تعداد فزاینده‌ای حکم مرگ.

این‌گونه بود که کشته‌های لوکزامبورگ به تنهایی بالغ بر هزار نفر می‌شد. با پیشرفت این روند، ورسای قضات ارتشی سخت‌گیرتری را یکی یکی در هر میدان به کار گماشت که تنها کار آنها تدارک و سازماندهی کشتار بود. قضاوت در این میانه هیچ اهمیتی نداشت. اطراف سلاخ‌خانه‌ی بزرگ باغ لوکزامبورگ، اکول میلیتر، پارک مونسو، ال رُوکت، پرلاشز، بوت شامون و جاهای دیگر، کشتارهای بیشتری در خفا و بی‌صدا، بدون هیچ نمایش فاتحانه‌ای، انجام می‌شدند.»

🔺خطابه مارکس بر صحنه شکست کمون، مویه ای رمانتیک بر جنازه ای محتضر نیست:
«به راستی هم چنین بود؛ تمدن و عدالت بورژوایی هر بار که بردگان این گونه به پا می خیزند و بر ضد خدایان خویش قیام می کنند، چهره شوم خود را به همین سان نشان می دهد... چه تمدن پرافتخاری که مهمترین مسئله اش اکنون این بود که چگونه از شر کوه اجسادی که در کوچه ها به جای گذاشته است، خلاص شود!»
#کمون_پاریس
#کمیته‌های_بیداری
#باریکادها
#گورستان_پرلاشز
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
🌍 هفته خونین فرانسه(۱۸۷۱) - در یک نگاه

«نام کارگران پاریس با کمون‌شان برای همیشه به‌عنوان پیام‌آورِ پرافتخارِ جامعه‌ی نوین با احترام به یاد خواهد ماند.... و آنان که به نابودی‌اش دست زدند، از هم اکنون به چرخ عذاب و لعنت تاریخ بسته شده‌اند...» (کارل مارکس)

🔻#کمون_پاریس اولین تجربه‌ی تسخیر انقلابی قدرت سیاسی توسط طبقه‌ی کارگر است که از ۱۸ مارس ۱۸۷۱ تا ۲۸ مه همان سال قدرت را در شهر پاریس به دست گرفت و سرانجام در نتیجه‌ی نبردی تن به تن که با قتل‌عام کموناردها و تعداد زیادی از مردم پاریس همراه بود و از ۲۱ تا ۲۸ مه، مشهور به هفته‌ی خونین به طول انجامید، سقوط کرد.

▪️«کریستین راس» در کتابی به نقل از یک شاهد عینی هفته‌ی خونین فرانسه سال ۱۸۷۱ را چنین روایت می‌کند:

«کشتارها تنها در باغ لوکزامبورگ انجام نمی‌شد. آنها در گوشه‌ی خیابان‌ها، در دالان‌های میان خانه‌ها و در مقابل درب منازل به آدم‌ها شلیک می‌کردند، یعنی هر جا دیواری پیدا می‌شد که افراد را به سینه‌ی آن بچسبانند و تیرباران کنند. کناره‌های رود سن شاهد کشتار دهشت باری بودند. زیر پل نف، آدم‌ها را برای یک هفته‌ی متوالی تیرباران می‌کردند. بعدازظهرها اشراف‌زاده‌ها، جنتلمن‌ها و همسران شان به دیدن کشتار و تیرباران می‌آمدند. زوج‌های شیک‌پوش چنان به تماشای تیرباران و قتل می‌نشستند که گویی نمایشی را تماشا می‌کنند.

در گوشه‌ای از کرانه‌ی کناره‌ی چپ رود سن که محله‌ی پانتئون را احاطه می‌کند، پنج شش دادگاه نظامی مشغول به کار بودند. کشتارهای فله‌ای در باغ لوکزامبورگ انجام می‌شد. اما آنها افراد را در مونه در ابزرواتور، در دانشکده‌ی حقوق، در اکول پلی‌تکنیک و در پانتئون نیز به قتل می‌رساندند. در کلژدوفرانس افراد در اتاقی که سمت چپ در ورودی بود محاکمه می‌شدند، حکم مرگ آنها صادر و همان‌جا اجرا می‌شد. در بازار موبر قتل‌عام بی‌وقفه جریان داشت. شش دادگاه نظامی در یک محله یافت می‌شد، هر کدام با تعداد فزاینده‌ای حکم مرگ.

این‌گونه بود که کشته‌های لوکزامبورگ به تنهایی بالغ بر هزار نفر می‌شد. با پیشرفت این روند، ورسای قضات ارتشی سخت‌گیرتری را یکی یکی در هر میدان به کار گماشت که تنها کار آنها تدارک و سازماندهی کشتار بود. قضاوت در این میانه هیچ اهمیتی نداشت. اطراف سلاخ‌خانه‌ی بزرگ باغ لوکزامبورگ، اکول میلیتر، پارک مونسو، ال رُوکت، پرلاشز، بوت شامون و جاهای دیگر، کشتارهای بیشتری در خفا و بی‌صدا، بدون هیچ نمایش فاتحانه‌ای، انجام می‌شدند.»

🔺خطابه مارکس بر صحنه شکست کمون، مویه ای رمانتیک بر جنازه ای محتضر نیست:
«به راستی هم چنین بود؛ تمدن و عدالت بورژوایی هر بار که بردگان این گونه به پا می خیزند و بر ضد خدایان خویش قیام می کنند، چهره شوم خود را به همین سان نشان می دهد... چه تمدن پرافتخاری که مهمترین مسئله اش اکنون این بود که چگونه از شر کوه اجسادی که در کوچه ها به جای گذاشته است، خلاص شود!»

در باره کمون پاریس بیشتر بخوانید 👈https://t.me/tajrobeneveshtan/1173
https://t.me/zan_j/19620

ناتالی لومل، شخصیتی برجسته در کمون پاریس
کلودین ره

...ناتالی، در سال ۱۸۲۶ در شهر «برست» بدنیا آمد و پدر و مادرش نهایت فداکاری را بکار بردند تا فرزندشان از سطح آموزش خوبی برخوردار شود. وی درسال ۱۸۴۵ ازدواج کرد و دارای سه فرزند شد.

سپس ناتالی و شوهرش، در شهر «کمپر» به شغل کتابفروشی پرداختند. ده سال قبل از رویداد کمون، آنها عازم پاریس شده و ناتالی، در «محله بروتن‌ها» در مجاورت ایستگاه راه آهن «مون پَرناس» در یک کارگاه صحافی مشغول به کار شد. بنا به گزارشی از پلیس، ناتالی به علت: «پرداختن به سیاست، خواندن روزنامه‌های «ضاله» با صدای بلند، و آمد و رفت مداوم به کلوب ها»، توجه همگان را به خود جلب کرده بود.

ناتالی لومل عضو انجمن بین‌المللی کارگران، ( #انترناسیونال_اول ) بود. در سال ۱۸۶۵، سندیکای کارگران صحاف کار، که توسط اوژن وَرَلن(۱) و ناتالی لومل تأسیس شده بود، برابری دستمزد برای زنان و مردان را مطالبه و آن را بدست آورد.
اوژن وَرَلن، برپائی رستورانی مردمی و همگانی به نام لامَرمیت(۲) را پیشنهاد و ناتالی را برای مدیریت آن انتخاب کرد. این ایده با موفقیت مواجه شد.

ناتالی لومل، در دوران #کمون_پاریس، هّم خود را صرف سازماندهی زنان کرد. در ۱۱ آوریل ۱۸۷۱، وی همراه با «الیزابت دِ میتری یف»(۳) «اتحاد زنان برای دفاع از پاریس و پرستاری از زخمی ها» را تأسیس کردند. برنامه «اتحاد زنان» مطالبات متعدد دیگری را در برمی گرفت از جمله: برابری دستمزد بین مردان و زنان، حق کارکردن (سازماندهی کارگاه های مصادره شده) ، به رسمیت شناختن پیوند زناشوئی اختیاری، حق طلاق و غیره.

طی «هفته خونین»(۴)، ناتالی لومل با همیاری دیگر زنان در باریکاد میدان بلانش به مقاومت ادامه داد. وی در ۲۱ ژوئن ۱۸۷۱ دستگیر و به تبعید در یکی از دژهای نظامی محکوم شد. سرانجام ناتالی در ۲۸ ژوئن ۱۸۷۹ (هشت سال بعد)، از تبعید بازگشت. در ۸ نوامبر ۱۸۷۹، سرپرستی جشن بازسازی اطاق سندیکائی کارگران صحاف کار به وی محّول شد و در روزنامه «سازش ناپذیر» به مدیریت هانری رُشفور به شغل تا کردن روزنامه پرداخت.

هنگامی که بعلت «فرسودگی ناشی از زندگی مبارزاتی»، مجبور به ترک شغلش شد، هانری رُشفور مقرری ناچیزی برای او تعیین کرد. اما در آن ایام، چون هانری رُشفور به «بوُلانژیسم»(۵) پیوسته بود، در نتیحه ناتالی لومل از دریافت کمک مالی وی خودداری کرده و بدین سان در فقر و تهیدستی کاملی فرو رفت. نابینا، در سن ۹۰ سالگی، ناتالی لومل به خانه سالمندان «بیسِتر» منتقل و ۵ سال بعد در تاریخ ۸ مه ۱۹۲۱ درگذشت: در پنجاهمین سالگرد کمون پاریس در ماه مه.

زیرنویس ها:

۱ - اوژن وَرلَن متولد ۱۸۳۹ انقلابی فرانسوی و کارگر صحاف کار چاپخانه و دبیر شاخه فرانسوی انجمن بین المللی کارگران (انترناسیونال اول). وی عضو کمیته مرکزی گارد ملی کمون پاریس و عضو کمیسیون مالی کمون پاریس بود. و در روز ۲۸ مه ۱۸۷۱ به دست ارتش ورسای به طرز فجیعی به قتل رسید.

۲ - رستوران عمومی برای کمک به کارگران و زحمتکشان با قیمت ارزان بود و هم چنین فرصتی فراهم کرد تا در این مکان به آموزش سیاسی بپردازند.

۳ - «الیزابت دِ میتری یف» متولد ۱۸۵۱ در شهر «وُلوُک» در روسیه، فمینیست روسی و عضو انترناسیونال اول بود که توسط مارکس در سن بیست سالگی به پاریس فرستاده شد تا در کمون پاریس شرکت کند. پس از هفته خونین به روسیه گریخت.

۴ - پاریس، توسط کمونارها در روز ۱۸ مارس ۱۸۷۱ تسخیر و اولین حکومت کارگری جهان که به کمون پاریس معروف است در آنجا برقرار شد. این حکومت در مجموع بیشتر از ۷۲ روز طول نکشید و طی هفته خونین از ۲۱ تا ۲۸ مه توسط «آدولف تی یر» رهبر حکومت ورسای و ارتش آن به خاک و خون کشیده شد. در هفته خونین، بیست و پنج تا سی هزار نفر از کمونارها و مردم پاریس در کوچه و خیابان قتل عام شده و چهل و پنج هزار نفر دستگیر و بسیاری از آنان تبعید یا اعدام شدند.

۵ - دکترین جنبش ناسیونالیستی و راست افراطی منتسب به ژنرال «ژرژ بوُلانژه» وزیر جنگ جمهوری سوم فرانسه بود.

#هشت_مارس
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
#زنی_از_طبقه_کارگر

🌹«ناتالی لومل»، شخصیتی برجسته در کمون پاریس
کلودین ره

#ناتالی_لومل، این بانوی بزرگ، تاریخ کمون پاریس را ننوشته، بلکه آن را ساخته است. خاطراتش را به رشته تحریر در نیاورده، نامه‌ای ازاو بر جای نمانده است، هیچ چیز. فقط امضایش مثل دیگران در پائین اعلامیه‌های دیواری کمون با شعارهائی مثل: «ما کار می خواهیم و سودش را برای خود، نه استثمارگر می‌خواهیم و نه ارباب» دیده می‌شود. این چهره بزرگ، تمام زندگی اش را صرف دفاع از دنیای کار نمود.

ناتالی، در سال ۱۸۲۶ در شهر «برست» بدنیا آمد و پدر و مادرش نهایت فداکاری را بکار بردند تا فرزندشان از سطح آموزش خوبی برخوردار شود. وی درسال ۱۸۴۵ ازدواج کرد و دارای سه فرزند شد.

سپس ناتالی و شوهرش، در شهر «کمپر» به شغل کتابفروشی پرداختند. ده سال قبل از رویداد کمون، آنها عازم پاریس شده و ناتالی، در «محله بروتن‌ها» در مجاورت ایستگاه راه آهن «مون پَرناس» در یک کارگاه صحافی مشغول به کار شد. بنا به گزارشی از پلیس، ناتالی به علت: «پرداختن به سیاست، خواندن روزنامه‌های «ضاله» با صدای بلند، و آمد و رفت مداوم به کلوب ها»، توجه همگان را به خود جلب کرده بود.

ناتالی لومل عضو انجمن بین‌المللی کارگران، ( #انترناسیونال_اول ) بود. در سال ۱۸۶۵، سندیکای کارگران صحاف کار، که توسط اوژن وَرَلن(۱) و ناتالی لومل تأسیس شده بود، برابری دستمزد برای زنان و مردان را مطالبه و آن را بدست آورد.
اوژن وَرَلن، برپائی رستورانی مردمی و همگانی به نام لامَرمیت(۲) را پیشنهاد و ناتالی را برای مدیریت آن انتخاب کرد. این ایده با موفقیت مواجه شد.

ناتالی لومل، در دوران #کمون_پاریس، هّم خود را صرف سازماندهی زنان کرد. در ۱۱ آوریل ۱۸۷۱، وی همراه با «الیزابت دِ میتری یف»(۳) «اتحاد زنان برای دفاع از پاریس و پرستاری از زخمی ها» را تأسیس کردند. برنامه «اتحاد زنان» مطالبات متعدد دیگری را در برمی گرفت از جمله: برابری دستمزد بین مردان و زنان، حق کارکردن (سازماندهی کارگاه های مصادره شده) ، به رسمیت شناختن پیوند زناشوئی اختیاری، حق طلاق و غیره.

طی «هفته خونین»(۴)، ناتالی لومل با همیاری دیگر زنان در باریکاد میدان بلانش به مقاومت ادامه داد. وی در ۲۱ ژوئن ۱۸۷۱ دستگیر و به تبعید در یکی از دژهای نظامی محکوم شد. سرانجام ناتالی در ۲۸ ژوئن ۱۸۷۹ (هشت سال بعد)، از تبعید بازگشت. در ۸ نوامبر ۱۸۷۹، سرپرستی جشن بازسازی اطاق سندیکائی کارگران صحاف کار به وی محّول شد و در روزنامه «سازش ناپذیر» به مدیریت هانری رُشفور به شغل تا کردن روزنامه پرداخت.

هنگامی که بعلت «فرسودگی ناشی از زندگی مبارزاتی»، مجبور به ترک شغلش شد، هانری رُشفور مقرری ناچیزی برای او تعیین کرد. اما در آن ایام، چون هانری رُشفور به «بوُلانژیسم»(۵) پیوسته بود، در نتیحه ناتالی لومل از دریافت کمک مالی وی خودداری کرده و بدین سان در فقر و تهیدستی کاملی فرو رفت. نابینا، در سن ۹۰ سالگی، ناتالی لومل به خانه سالمندان «بیسِتر» منتقل و ۵ سال بعد در تاریخ ۸ مه ۱۹۲۱ درگذشت: در پنجاهمین سالگرد کمون پاریس در ماه مه.

زیرنویس ها:

۱ - اوژن وَرلَن متولد ۱۸۳۹ انقلابی فرانسوی و کارگر صحاف کار چاپخانه و دبیر شاخه فرانسوی انجمن بین المللی کارگران (انترناسیونال اول). وی عضو کمیته مرکزی گارد ملی کمون پاریس و عضو کمیسیون مالی کمون پاریس بود. و در روز ۲۸ مه ۱۸۷۱ به دست ارتش ورسای به طرز فجیعی به قتل رسید.

۲ - رستوران عمومی برای کمک به کارگران و زحمتکشان با قیمت ارزان بود و هم چنین فرصتی فراهم کرد تا در این مکان به آموزش سیاسی بپردازند.

۳ - «الیزابت دِ میتری یف» متولد ۱۸۵۱ در شهر «وُلوُک» در روسیه، فمینیست روسی و عضو انترناسیونال اول بود که توسط مارکس در سن بیست سالگی به پاریس فرستاده شد تا در کمون پاریس شرکت کند. پس از هفته خونین به روسیه گریخت.

۴ - پاریس، توسط کمونارها در روز ۱۸ مارس ۱۸۷۱ تسخیر و اولین حکومت کارگری جهان که به کمون پاریس معروف است در آنجا برقرار شد. این حکومت در مجموع بیشتر از ۷۲ روز طول نکشید و طی هفته خونین از ۲۱ تا ۲۸ مه توسط «آدولف تی یر» رهبر حکومت ورسای و ارتش آن به خاک و خون کشیده شد. در هفته خونین، بیست و پنج تا سی هزار نفر از کمونارها و مردم پاریس در کوچه و خیابان قتل عام شده و چهل و پنج هزار نفر دستگیر و بسیاری از آنان تبعید یا اعدام شدند.

۵ - دکترین جنبش ناسیونالیستی و راست افراطی منتسب به ژنرال «ژرژ بوُلانژه» وزیر جنگ جمهوری سوم فرانسه بود.

🦋🦋🦋
https://t.center/tajrobeneveshtan