«استوری خواهرزاده قهرمانم، #آرتین_رحمانی تنها ساعتی پیش از پیوستن به اعتراضات سراسری برای #مهسا_امینی و تمامی مهساها بود. آرتین، میان آزادی و مرگ، «آزادی» را انتخاب کرد و پا به خیابان گذاشت تا برای آزادی ایران بجنگد.»
آرتین نوشته بود: «حالمون خوب میشه یه روز
ولی شاید اون روز من نباشم
اگه تو بودی، جای من بلند بخند از ته دل»
و در همان استوری نوشته بود «آزادی یا مرگ»
آرتین رحمانی؛ نوجوان ۱۶ سالهای که علاقهمند به کارهای فنی و مکانیکی بود. او دوست داشت در آینده به تهران برود و برای خودش یک مغازه مکانیکی باز کند؛ اما در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۱ با شلیک مامورین سرکوبگر در شهر ایذه کشته شد.
من، گوهر عشقی، کسی که فرزندش، ستار بهشتی، به دست این رژیم فاسد و جنایتکار کشته شد، هشدار میدهم: دایه مینا، مادر جاویدنام شهریار محمدی، باید هرچه زودتر و بیقید و شرط آزاد شود. اگر جسارت به مادران این سرزمین را ادامه دهید، از فرزندانم خواهم خواست به هر طریقی که خود ضرورت میدانند، وارد خیابان شوند. من خود نیز همراه آنان خواهم شد، و این بار فریادمان ریشه این حکومت جنایتکار را خواهد لرزاند.
ما مادران دیگر هیچ ترسی نداریم. از خون فرزندانمان گذشتهایم، و این حکومت ضدبشری بداند که اگر دایه مینا آزاد نشود، آتش خشم ما به خیابانها خواهد آمد و هیچ چیزی نمیتواند مانع سیل خروشان ملت شود.