نوروزجشن ها معمولاً جنبه مذهبی و متافیزیکی داشتند و در حقیقت جزو مراسم و مناسکی برای تحقق ایده های ماورایی بودند. بشر باستانی میدید که در بهار دوباره روحی تازه به زمین و شاخ و برگ درختان دمیده می شود و آنها را شاداب و بارور می کند. در هماهنگی با بهار جشن فروردین یعنی جشن بازگشت فروهرها را داشتند.
مردگان هم زنده می شدند. ارواح نیاکان به خانههای خود باز می گشتند و اگر خانه ها و بازماندگان چون زمین و گیاهان مستعد بودند (تمیز و مالدار و نیکو) آنجا را مبارک می کردند و برکت می بخشیدند. باری مراسم نوروز تقلیدی از طبیعت است که ارواح گمشده، در اعماق آن، دوباره به روی زمین بازمی گردند.
جشن یا مراسم بازگشت ارواح نزد ملل دیگر هم هست. در پنجم آبان نود و هشت در تلویزیون مراسم بازگشت مردگان را در مکزیک تماشا میکردم. مردم صورت خود را نقاشی کرده بودند و برخی صورتهای مهیب بر چهره داشتند که به این صورتک مرگ می گفتند. مردم برای مردگان خود غذا پخته بودند و منتظر بازگشت آنان به خانههای خود بودند.
در ایران بر عکس این، مراسم وحشتناک نبود، پوشیدن لباسهای نو، تمیز کردن خانه، شادی و رفت و آمد نشان میدهد که بازگشت ارواح نیاکان، حس و حال خوبی داشت و مردم نه تنها از ارواح نیاکان نمی ترسیدند بلکه آنها را دوست داشتند.
نوروز در شاهنامه منسوب به جمشید است:
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی زمین
چنین جشن فرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
در اوستا هیچ ذکری از نوروز نیست، اما در متون پهلوی هست و در دوره ساسانیان مرسوم بود. همانطور که مهرداد بهار (و شاید دیگران) هم گفته است نوروز به احتمال زیاد از اعیاد بومیان فلات ایران بود که
فرهنگ آنان تحت تأثیر
فرهنگ بین النهرینی و آسیای غربی بود.
در بین النهرین عید رویش گیاهان و دانهها و برکت بخشی داشتیم. جمشید در اساطیر ما شاهی است که با بومیان (دیوان) روابطی برقرار کرده بود. اموری از قبیل خانه سازی را از آنان آموخته بود و به آنان گوشتخواری را یاد داده بود.
همانطور که گفتیم همه ملتها جشنها و آیینها و مناسکی در رفتن سال کهن و آمدن سال نو _که زمان آن در نزد ملل متفاوت مختلف است_ دارند.
راستی مگر در رفتن سال کهن و آمدن سال نو که امری کاملاً قراردادی است چه اتفاقی میافتد که از دیرباز این همه برای مردم مهم و جذاب بوده است؟
گویا در آن چند روز بینظمی (کبیسه) که بین آخرین روز سال گذشته (بیست و نه روزه یا سی روزه) و آغاز سال جدید است، نظم الهی باید در جهان تجدید شود.
(از روی مدارکی که از بین النهرین باستان در دست داریم... در دایره زمان نیز علاوه بر ۳۶۰روز دنیوی، یک هفته پنج روزه اضافی نیز وجود داشت. این پنج روز ویژه یک جشنواره بود و در خلال آن سال کهنه می مرد، سال نو متولد می شد و اصل الوهیت در جهان تجدید می گشت.) *اساطیر مشرق زمین ص دوازده*.
پ.ن:
در تقویم ما خمسه مسترقه یعنی دزدیده شده، کانّه همه روزها مال خدایان است (یوم الله) و این پنج روز را که صاحب ندارد بشر دزدیده است و به شادی مشغول است.
منبع: اساطیر و اساطیرواره ها
استاد سیروس شمیسا
صص: ۴۶۵_۴۶۶
#نوروز #عیدنوروز #ایران_باستان #سیروس_شمیسا #ادبیات_فارسی #فرهنگ_ایرانی #جشنهای_ایرانی@Siroosshamisa