مانده ام در باتلاق دنیا، هرچه دست و پا می زنم بیشتر گرفتار میشوم.تو با آن لبخندی که گوشه لبت جا خوش کرده نگاهم می کنی.در وصیت نامه ات نوشته بودی هنوز هم برای شهید شدن فرصت هست باید دل ها را صاف کرد.دارم با خودم حساب کتاب میکنم و هرچه چرتکه را بالا پایین میکنم،حق الله و حق النفس و حق الناس ها زیادند، آنقدرکه فکر به شهادت هم سبب میشودخجالت بکشم از درگاه خدا..
به مادرت گفته بودی دوست داری بدنت پاره پاره شود و قطعه ای کوچک ازآن برگردد که مردم زیر جنازه ات خسته نشوند.آه شهید جان..چه بگویم از احوال به هم ریخته ام که گناه بر وزن جسمم سنگینی میکند.
در وصیت نامه ات، مادرت را به جان
#حضرت_زهرا قسم داده بودی بی قراری نکند.مادر است دیگر، آرزوهای بسیاری برایت داشت. روز تشییع پیکرت ماشین ات را با گل ها آراست.یک طرف رویای محقق شده ات را تبریک گفته بودو نوشته بود علیرضا جان
#شهادتت_مبارک و طرف دیگر آرزوی به دل مانده خودش را و نوشته بودعلیرضا جان عروسی ات
مبارک.فرشته ها به پیشوازت آماده بودند و تو کفن پوش به سوی خانه ابدیت رفتی.
به سید گفته بودی کارهایم را ردیف کن تا بروم و نشان بدهم چجوری می شود شهید شد.در مراسم ات دوستانت و آقا سید به پیشواز پیکرت آمدند.شانه هایشان از غم رفتن تو افتاده و دلشان از داغ جاماندن شکسته بود.
دلم آشوب است و تو لبخند همیشگی ات نگاهم میکنی. بگو چه کنم؟کجا را اشتباه رفته ام؟ راه سعادت کدام طرفی است؟هنوز هم فرصت هست برای جبران یک عمر خطا؟برای شهادت؟آقا علیرضا، دعایم کن...
به مناسبت سالروز
#تولدشهید #علیرضا_حاجیوندقیاسی تولد : ۱ مهر ۱٣۶۴
شهادت : ۱٢ بهمن ۱٣٩۴
محل شهادت : سوریه_نبل والزهرا
مزار شهید : دزفول
🆔 @shohada72_313