🌸#قصه_زندگی_مدافعان_حرم #شهید_دوازدهم #مصطفی_عارفی 🌸🌺 گفتگوی اختصاصی کانال خواهران مدافع حرم با
#همسر شهید
مصطفی عارفی✅قسمت پانزدهم
🔹حماسه بانو: برخورد شهید
عارفی با مردم چطور بود؟
🔸همسر شهید: بسیار عالی بود. خاطرات زیاد در این مورد دارم که براتون میگم ان شاالله.
یک شب برای کاری سمت "رضاشهر" رفته بودیم. آنجا متوجه شدیم خانمی که مشخص بود مشکل مالی دارد، کنار خیابان ایستاده است. آقا
مصطفی ماشین را نگه داشت و ایشون رو سوار کردیم. مقصدشون خیابان طلاب بود و مسیر دوری داشت. ما اون خانم رو به مقصدش رسوندیم و دیگه به کار خودمون نرسیدیم. بعد از پیاده شدن اون خانم، آقا
مصطفی از من و طاها عذرخواهی کردند و گفتند:" می ترسیدم خدای نکرده اون زن گرفتار یه آدم شیادی بشه . شما منو ببخشید که به کارمون نرسیدیم ولی مطمئن باشید خدا از ما خشنود شده است..." و به شوخی به طاها میگفتن :"یه خونه پر از بستنی و شکلات با یه استخر پر از ماهی خدا عوض این کار خوب بهت میده..."وبا این لحن ولبخندبه طاها می فهموند که اگه کارمون زیاد ضروری نیست وامکان کمک به کسی که محتاج هست رو داریم ،نبایداز آن دریغ کنیم...
🍃در مواقعی که مشهد بارندگی بود، اگر تفریحی می رفتیم وصرفا برای درو زدن خیابون بودیم ، به خانه برمی گشتیم و خودشان برای جابجاکردن افراد پیاده سالمند ویا مادر وکودک پیاده به خیابان می رفتند..
🍃روز تولد و شهادت امام رضا (ع)ایشون می گفتند:"اگه موافقی امروز ماشین متعلق به زوّار امام رضا(ع) باشه،...
اگه خریدی داشتم ایشون برام انجام می دادند و بعدبا ماشین دور حرم می رفتند و صلواتی مردم را جابجا میکردند..
#ادامه_دارد #سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا💝 http://Telegram.me/shahid_mostafaarefi