بسیج دانشجویی دانشگاه سمنان

#قسمت_پنجم
Канал
Образование
Политика
Социальные сети
Семья и дети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала بسیج دانشجویی دانشگاه سمنان
@SemUni_BsjПродвигать
2,17 тыс.
подписчиков
4,72 тыс.
фото
1,05 тыс.
видео
1 тыс.
ссылок
👨‍🎓 روابط عمومی @semuniv 🦋 واحد خواهران @basij_uni_khaharan نام‌نویسی در بسیج‌دانشجویی ✒️ survey.porsline.ir/s/wMEqRjv
مرا پاکیزه بپذیر

@QODS_COM
شهادت چیست ⁉️

🔹اگه شهید نشیم می میریم ؛ مردن خوبه ؟

🔹شهادت اول باید توی دلت اتفاق بیوفته ...

🔹یک عده هم هستند رفتند جبهه ، کشته هم شدند ولی شهید نیستند ...

🔹شهید قدرت دارد شفاعت کند...

•┈┈••✾❀🍃❤️🍃❀✾••┈┈•

#به_گوش_دل_بشنویم🌱
#قسمت_پنجم🎵

╔═ 🇮🇷═╗  
☑️ @semuni_bsj
╚═🎓═╝
ساعت ۲۱ به وقت شهید گمنام

زمان تقریبی مطالعه: ۲دقیقه و ۵ثانیه

💠#قسمت_پنجم💠

در چارچوب در ، با روی ترش ☹️کرده نگاهم 🙄 را انداختم به موکت کف اتاق بسیج و گفتم : ( من دیگه از امروز به بعد ، مسئول روابط عمومی نیستم 👊. خداحافظ ) . فهمید کارد🔪به استخوانم رسیده . خودم را برای اصرارش آماده کرده بودم ، شاید هم دعوایی جانانه و مفصل . برعکس ، درحالی که پشت میزش نشسته بود🙍‍♂، آرام و با طمانینه گونه پر ریشش را گذاشت روی مشتش و گفت : ( یه نفر رو به جای خودتون مشخص کنید و برید 🙋‍♂! ) . نگذاشتم به شب🌜 بکشد . یکی از بچه هارا به خانم ابویی معرفی کردم . حس کسی را داشتم که بعد از سالها نفس تنگی  یکدفعه نفسش آزاد شود ، سینه ام سبک شد . چیزی روی مغزم ضرب گرفته بود : ( آزاد شدم😍) . صدایی حس میکردم شبیه زنگ آخر مرشد وسط زورخانه . به خیالم بازی تمام شده بود ...
اما زهی خیال باطل☹️! تازه اولش بود . هر روز به هر نحوی پیغام💌 میفرستاد و میخواست بیاید خواستگاری . جواب سربالا میدادم🙄 . داخل دانشگاه جلویم سبز شد . خیلی جدی و بی مقدمه پرسید : ( چرا هرکی رو میفرستم جلو ، جوابتون منفیه🤔؟ ) بدون مکث گفتم : ( ما به درد هم نمیخوریم😐 ) . با اعتماد صدایش را صاف کرد🤭 : ( ولی من فکر میکنم خیلی بهم میخوریم😊 ) . جوابم را کوبیدم توی صورتش👊 : ( آدم باید کسی که میخواد همراهش بشه ، به دلش بشینه😒 ) .
خنده پیروزمندانه ای سرداد😅 ، انگار به خواسته اش رسیده بود : ( یعنی این مسئله حل بشه ، مشکل شمام حل میشه ؟)
جوابی نداشتم . چادرم را زیر چانه محکم چسبیدم و صحنه را خالی کردم . از همانجایی که ایستاده بود ، صدا بلند کرد😎: ( ببین ! حالا اینقدر دست دست میکنی ، ولی میاد زمانی که حسرت این روزارو بخوری ) . با اینکه زیرلب گفتم : ( چه اعتماد به نفس کاذبی 😏) ، اما تا برسم خانه ، مدام این چندکلمه در ذهنم میچرخید : حسرت این روزا ...🙄
مدتی پیدایش نبود ، نه در برنامه های بسیج ، نه کنار معراج شهدا . داشتم بال درمیاوردم . از دستش راحت شده بودم☺️. اما کنجکاویم گل کرده بود بدانم کجاست . خبری از اردوهای بسیج نبود ، همه بودند الّا او🙄 . خجالت میکشیدم از اصل قضیه سردر بیاورم☺️، تا اینکه کنار معراج شهدا اتفاقی شنیدم از او حرف میزنند😍 . یکی داشت میگفت : معلوم نیست این محمدخانی اینهمه وقت توی مشهد چیکار میکنه !
نمیدانم چرا ؟ یکدفعه نظرم عوض شد 😌. دیگر به چشم یک افراطی و متحجر نگاهش نمیکردم🙈 . حس غریبی آمده بود سراغم . نمیدانستم چرا اینطور شده بودم . نمیخواستم به خودم بقبولانم که دلم برایش تنگشده😬 . با وجود اینهمه هنوزنمیتوانستم قبول کنم بیاید خواستگاریم . راستش خنده ام میگرفت😁☺️ ، خجالت میکشیدم بگویم دل مراهم باخودش برده ...🙄
وقتی برگشت پیغام داد میخواهد بیاید خواستگاری . بازقبول نکردم . مثل قبل عصبانی نشدم ، ولی زیربار نرفتم . خانم ابویی گفت : ( دو سه ساله این بنده خدارو معطل خودت کردی . طوری نمیشه که ، بذار بیاد خواستگاری و حرفاش رو بزنه ) . گفتم‌ : ( بیاد ولی خوشبین نباشه که بله بشنوه 🙂)
شب میلاد حضرت زینب (س) ، مادرش زنگ📞 زد برای قرار خواستگاری ...

#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#قصه_دلبری
🆔 @semuni_basij
👆...ادامه:
آقای پزشکیان، نائب رئیس محترم مجلس شورای اسلامی، شاید علت عدم برقراری ارتباط با قشر دانشجو را خیلی راحت تر بتوانید در عملکرد دوستان و همراهان خود در مجلس شورای اسلامی پیدا کنید، که در این وضعیت اسفبار اقتصادی که کمر ملت را خم کرده عده ای از دوستان شما درخواست افزایش حقوق چند میلیونی خود را داشته و ذره ای به فکر مردم و قشر ضعیف و مستضعف جامعه نمیباشند، مطمئن باشید که اگر رفتار خود را درست کنید ارتباط گرفتن با قشری که موتور محرک جامعه میباشد از آب خوردن راحتتر است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
🖊مسئول سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه سمنان

⚠️ #قسمت_پنجم #شنبه_های_سیاسی

#بسیج_دانشجویی
🆔 @semuni_basij