بسیج دانشجویی دانشگاه سمنان

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
Канал
Образование
Политика
Социальные сети
Семья и дети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала بسیج دانشجویی دانشگاه سمنان
@SemUni_BsjПродвигать
2,17 тыс.
подписчиков
4,72 тыс.
фото
1,05 тыс.
видео
1 тыс.
ссылок
👨‍🎓 روابط عمومی @semuniv 🦋 واحد خواهران @basij_uni_khaharan نام‌نویسی در بسیج‌دانشجویی ✒️ survey.porsline.ir/s/wMEqRjv
مجید یک مرد واقعی بودچندی پیش خبر شهادت شهید مدافع حرم، مجید نان آور تایید و منتشر شد، در حالی که وی از ناحیه دست چپ و شکم مجروح شده و در بیمارستان اسد سوریه بستری بود. مجید نان آور بعد از بهبود مجروحیت مجددأ در تاریخ ۹۴/۱۲/۱۲ به سوریه اعزام شده و در۹۴/۱۲/۲۰ در تدمر به مقام شهادت نائل می آید.

یکی از همرزمان شهید مدافع حرم، مجید نان آور، گفت: مجید در یک کلام مرد بود. او باغیرت به شهادت رسید. همرزم شهید نان آور افزود: ما حدود ۲۱سال در تهران ارتباط دوستانه و تنگا تنگی داشتیم. او حتی در سال ۸۸هم خودش را سپری برای حفظ جمهوری اسلامی کرد. اسم آقا که می آمد خودبه خود اشک در چشمانش جمع می شد. وی بیان داشت: حتی با این که مجید در چند ناحیه از سپاه سمت داشت، اما اگر کسی وی را نمی شناخت فکر می کرد یک فرد عادی است. او ۹ سال فرمانده من بود؛ اما اگر فرمانده صدایش می کردم ، ناراحت می شد و می گفت فقط اسم مرا صدا بزن. مجید نان آور یک مرد واقعی بود

🌼🌼جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ 🌼🌼
#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی
@semuni_basij
شهید جواد جهانی،
از فعالان فرهنگی مشهدالرضا و مسئول اطلاعات تیپ یک لشکر فاطمیون بود که در بیست ودوم آبان ماه سال­ ۹۵ در حین پاکسازی یکی از مناطق  حومه حلب به همراه حسین هریری و محمدحسین بشیری به درجه رفیع شهادت نائل آمد

راوی:مادر بزرگوار شهید
پسرم دو فرزند دارد؛ یک دختر 13ساله و یک پسر 8ساله به‌‌نام‌های فاطمه و علی؛ اوایل به‌خاطر بچه‌های کوچکش نمی‌خواستم که به سوریه برود و او مرا به خانه شهیدان می‌برد تا با مادران آنها صحبت کنم و راضی شوم چون پسرم دوست داشت که من راضی باشم.پسرم هم همین موضوع را می‌گفت، من اوایل به او می‌گفتم "دو فرزند کوچک داری که به تو احتیاج دارند اما می‌گفت "مادر، من اگر نروم شما اینجا نمی‌توانید راحت باشید؛ من و این و آن باید برویم تا شما آسایش داشته باشید.کسی برای حفاظت از حرم حضرت زینب(س) نیست و این وظیفه ما است، باید برویم تا یک آجر از حرم حضرت زینب(س) کم نشود

شهید جواد جهانی در وصیت نامه خود از مسئولان شهر تقاضا کرد که پیکرش را بعد از شهادت در محل پارک خورشید مشهد یا ارتفاعاتی که در مجاورت میدان سلمان مشهد است به خاک بسپارند تا شاید به احترام وجود پیکر شهیدی در آن منطقه برخی از ناهنجار های اجتماعی رعایت شود

همسر بزرگوار شهید:
چندماه بعد از دفن همسر شهیدم دخترجوانی درحالی که ‌اشک می ریخت نزد من آمد و گفت اتفاقی به همراه دوستش سر مزار او رفته و شروع به درد دل کرده است که شب خواب شهید را می‌بیند و بعد از آن به کلی تغییر می‌کند و محجبه می‌شود

🌼🌼جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ 🌼🌼
#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی
@semuni_basij
#شهید_مجید_قربانخانی

مجید را بسیاری با «مجید سوزوکی» اخراجی‌ها مقایسه کرده‌اند. پسر شروشور و لات مسلکی که پایش را به جبهه می‌گذارد و به‌یک‌باره متحول می‌شود؛ اما خواهر مجید می‌گوید مجید قربان‌خانی، مجید سوزوکی نیست: «بااینکه خودش از مجید اخراجی‌ها خوشش می‌آمد؛ اما نمی‌شود مجید ما را به مجید اخراجی‌ها نسبت داد. برای اینکه مجید سوزوکی به خاطر علاقه به یک دختر به جبهه رفت؛ اما مجید به عشق بی‌بی زینب همه‌چیز را به‌یک‌باره رها کرد و رفت. از کار و ماشین تا محله‌ای که روی حرف مجید حرف نمی‌زد. مجید سوزوکی اخراجی‌ها مقبولیت نداشت؛ اما مجید ما خیلی محبوب بود. ماشین مجید همیشه بدون هیچ قفل و دزدگیری دم در پارک بود. هیچ‌کس جرات این را نداشت که به ماشین او دست بزند. همه می‌دانستند ماشین مجید است. برای مجید همه احترام قائل بودند؛ اما او با همه این‌ها همه‌چیز را رها کرد و رفت

مجید قهوه‌خانه داشت. برای قهوه‌خانه‌اش هم همیشه نان بربری می‌گرفت تا «مجید بربری» لقب بامزه‌ای باشد که هنوز شنیدنش لبخند را یاد بقیه بیندازد. بارها هم کنار نانوایی می ایستاد و برای کسانی که می دانست وضعیت مناسبی ندارند. نان می خرید و دستشان می رساند. قهوه‌خانه‌ای که به گفته پدر مجید تعداد زیادی از دوستان و همرزمان مجید آنجا رفت‌وآمد داشتند که حالا خیلی‌هایشان هم شهید شدند: «یکی از دوستان مجید که بعدها هم‌رزمش شد در این قهوه‌خانه رفت‌وآمد داشت. یک‌شب مجید را هیئت خودشان می‌برد که اتفاقاً خودش در آنجا مداح بود. بعد آنجا در مورد مدافعان حرم و ناامنی‌های سوریه و حرم حضرت زینب می‌خوانند و مجید آن‌قدر سینه می‌زند و گریه می‌کند که حالش بد می‌شود. وقتی بالای سرش می‌روند. می‌گوید: «مگر من مرده‌ام که حرم حضرت زینب درخطر باشد. من هر طور شده می‌روم.» از همان شب تصمیم می‌گیرد که برود...

‍ یڪ هفته قبل از اینڪه به سوریه بره ، خواب شهادتش رو دیده بود و یڪ هفته بعد از رفتن به سوریه هم شهید شد ...
شب آخر جوراب‌های همرزمانش رو می‌شسته ، 
همرزمش به مجید میگه : « مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار ، ڪه خالڪوبی روی دستته ؟! » 
مجید هم جواب میده : « تا فردا این خالڪوبی یا خاڪ میشه و یا اینڪه پاڪ میشه ... و فردای اون روز داداش مجید محله یافت آباد شهید شد و برای همیشه رفت ... به روایت خواهر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی مشهور به مجید سوزوڪی

🌼🌼جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ 🌼🌼
#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی
@semuni_basij
. شهید "محمود رضا بیضایی "در سن ۳۲سالگی در روز میلاد پیامبر اکرم (ص) در "جهاد مقدس "برای دفاع از حریم اسلام ناب محمدی و حرم حضرت زینب کبری(س) "با اصابت ترکش به سرش خرقه شهادت پوشید. 
شهادت ۲۲ /۱۰/ ۹۲ سوری

آرزو داشت یه دختر داشته باشه که اسمشو بذاره کوثر بعد از ازدواج کوثر کوچولو دنیا اومد٬ شب عملیات بهش گفتن زنگ بزن به کوثر کوچولوت و صداش رو بشنو آقا محمود رضا گفتن« من از کوثرم گذشتم» 
شهدا شرمنده ایم........... .

قسمتی از وصیت نامه شهید بیضایی:
شیعه به دنیا آمده ایم که موثر در تحقق ظهور مولا باشیم.
🌼🌼نثار روح مطهرش صلوات🌼🌼
#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی
@semuni_basij
│سیره شھید💖

زمانے که در دمشق بودیم نیروهاے فاتحین به شوخی به امیر میگفتند:
محاسنت را کوتاه کن!
اگر دست داعـــش اسیر شوی محاسنــت را میگیرند ســـرت را میبرند... شهید سیاوشی میگفت: « این اشک ها و گریـــه هایی که برای امام حســـین (ع) کرده ام به محاسنــم ریخته شده است... من محاسنـــــم رانمیزنم وخود ارباب نمیگذارد این سر من دســت داعشی ها بیوفتد.
🌼🌼هدیه به روح پاک شهید امیر سیاوشی صلوات🌼🌼
#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی
@semuni_basij
خلاصه ای از وصیت 📜#شهید_احمد_مشلب :
.
.وصیتم برای هم سنگری هایم این است که حتما
. نماز اول وقت وزیارت عاشورابخوانید👌
اگر ما این کار را نکنیم پس چه کسی انجام بدهد؟
.
.و ای آقای من امام زمان خدا تو را کمک کند 
اگر ما تلاش کنیم آقا می آید .
.تنها سخنم برای زنان و دختران این است که حجاب خود را کنار نگذارند 😊
و مدافع حجاب خود باشن 👌💐
.
.حرف آخرم هم برای مادرم این است که مادر تو باید صبر کنی همچون حضرت زینب و ام البنین 
که چهار پسر خود را فدای دین کرد 💐💐
وتو فقط یک پسر تقدیم کرده ای😊
و باید جوانان زیادی تقدیم کنی👌
هدیه به روح شهید احمدمحمد مشلب صلوات
#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی
@semuni_basij
🔹️شهیدی که قول داده است زائرانش را دعا کند،شهید #سجاد_زبرجدی
🔺️در #بهشت_زهرای تهران، شهیدی خوابیده است که قول داده  است برای زائرانش دعا کند.
🔸️قسمتی از وصیت شهید:
سلام علیکم و رحمه الله
... شما چهل روز #دائم_الوضو باشید خواهید دید که درهای  رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.

#نمازهای_واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید  دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد.
#سوره_واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که  چگونه فقر از شما روی برمی گرداند.

انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با #نماز_شب می رسد.
برادران و خواهران من، اگر ما در راه امام زمان(عج) نباشیم بهتر است هلاک شویم و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم بهتر است آرزوی #شهادت کنیم، زیرا شهادت زندگی ابدی  است.
برادران و خواهران من، #امام_زمان(عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم.

از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
هر گناه ما، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (ارواحنا فداه)
.
سه چیز را هر روز تلاوت کنید
1- زیارت عاشورا
2- نافله
3- زیارت جامعه کبیره
.
اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم.
من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد #شهید شود. خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می  خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.
همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم. یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم. و سلام را به امام زمان(عج) بفرستید تا رستگار شوید.
.#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی
@semuni_basij
شهید ابراهیـم هادی : همیشه
ڪاری ڪن ڪه اگه خـدا تو رو
دیـد خوشش بیاد نَه مـَردم ...

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی

@semuni_basij
Audio
🎙نوای سردار شهید " حاج احمد آقای کاظمی "

⌛️زمان : ۵۶ ثانیه

📌پیشنهاد دانلود

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی

@semuni_basij
در زمان غیبت به کسی منتظر واقعی میگویند که منتظر شهادت🕊 باشد ...

💠 فرمانده شهید ، حاج مهدی زین الدین

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی
@semuni_basij
‌ زمــیــڹ
مَـعــبـر اسٺــــ
‌ ‌و نـہ
مَــقـَـرْ ... ‌


شـہــیـد آۏیـنــے♡

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی

@semuni_basij
#سـید_مرتـضے_آویـنے

♡یاران شتاب کنید،
♡گویندقافله‌اے در راه است
♡کہ‌گنهکاران رادرآن راهے نیست،
♡آرےگنهکاران راراهے نیست،
♡اما پشیمانان را میپذیرند...

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#گروه_مجاهد
#بسیج_دانشجویی

@semuni_basij
🔸سید شهیـدان اهل قلم ، آقاسید مرتضی آوینے :

زندگے بہ خون وابستہ است
و پیڪر تاریخ بےخون خدا
مُرده ای بیش نیست
و سر مبارڪ امام شهید برفراز نِی
رمزیست میان خدا و عشاق
یعنے ڪہ این است بهای دینداری ...

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام
#بسیج_دانشجویی

@semuni_basij
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ_شهدایی

کلیپی 📽 کوتاه و فوق العاده زیبا از شهید حاج محمد ابراهیم همت ، سردار بی سر عملیات خیبر :

📌 ما فقط در راه خدا باید بجنگیم
نه بخاطر ثروت ، نه شهوت ، نه زن و بچه ، نه هوای نفس و نه هیچی ...

🔸پیشنهاد میکنم حتما ببینید 🔸

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#بسیج_دانشجویی
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام

@semuni_basij
#آتش_به_اختیار

محمد حسین همیشه میگفت : توی کار فرهنگی ، اول از همه خودت👤 ...

📣 برادر و خواهرایی که مشغول کار فرهنگی هستیم . اول از همه خودمون رو دریابیم . من نوعی تازمانی که خودم ایراد دارم و رشدی نداشتم ، نمیتونم باعث رشد دیگران بشم . اول خودسازی و در کنارش جامعه سازی .

💠" خلاصه کلام : مصلح باید صالح باشه "💠


#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا
#بسیج_دانشجویی
#قرارگاه_خادمین_شهید_گمنام

@semuni_basij
#نماز_اول_وقت

🔺 وصیت نامه📃سردار شهید حسن آقا باقری ، نخبه اطلاعاتی دفاع مقدس : بدون تعارف بگویم آن نیرویی که نمازش را اول وقت نمیخواند ، خوب هم نمیتواند بجنگد

🖋 پ.ن : بچه ها نماز اول وقت ، نماز اول وقت ، نماز اول وقت . اینو اول از همه به خودم میگم بعدش به شما . یادمون نره همه تلاشهای ما برای خداست و رضای خدا توی اقامه نماز اول وقت . نشه که به بهونه کار فرهنگی 📚🔖🗞 و جلسه 🗣 و ... نمازمون به تعویق بیفته . التماس دعا ...

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا

@semuni_basij
💠 داستان سیلی برای چادر :

 بعد از نماز ظهر بود حدود ساعت ۲ بعدازظهر کوچه‌ها خیلی خلوت بود من و کمیل روبروی کوچه زیر سایه یک درخت مشغول صحبت کردن بودیم ناگهان دیدم که کمیل رنگش پرید و سرش را پایین انداخت چند لحظه‌ای بود که سرش پایین بود سرش را بالا آورد و گفت مهدی همین‌جا بمان من گفتم چی شده گفت: گفتم همین‌جا بمان، جلو نیا به پشت سر خودم نگاه کردم و دیدم که خانم و آقایی در حال نزدیک شدن به ما هستند مردی ورزش‌کار و درشت‌اندام بود؛ با خودم گفتم فکر کنم کمیل هوس کتک خوردن کرده همچنان که کمیل جلو می‌رفت من خودم را برای کتک خوردن آماده کردم گفتم کمیل تو ورزشکاری من چی بگویم من که کتک‌ را خوردم به سمت آن‌ها رفت و من هم ‌پشت‌ سر او حرکت کردم به آن‌ها رسید سلام کرده همین‌طوری که سرش پایین بود گفت ببخشید می‌شود خواهشی از شما بکنم؟ اجازه بدهید چند لحظه‌ای به همسر شما نگاه کنم و از آن لذت ببرم آن مرد به‌شدت عصبانی شد و گفت: حرف دهنت را بفهم. کمیل دوباره درخواست خودش را تکرار کرد. اجازه بدهید چند لحظه به همسر شما نگاه کنم از آن لذت ببرم، مرد به‌شدت عصبانی شده و سیلی محکمی به‌صورت کمیل زد، کمیل دوباره درخواست خودش را تکرار کرد و این دفعه سیلی محکم‌تری به‌صورت کمیل زد همسرش گفت «نه به سرپایینت نه به این حرفت خجالت بکش چرا چنین درخواستی می‌کنی؟» کمیل گفت: نمی‌دانستم اگر از شما اجازه بگیرم شما ناراحت می‌شوید و الا مثل دیگران که بدون اجازه از همسر شما لذت می‌بردند من هم لذّت می‌بردم جوان به‌شدت عصبانی شد سیلی محکمی با دست چپ به‌صورت کمیل زد آن لحظه کمیل دستش را جای سیلی گذاشت و نشست روی زمین شروع به گریه کردن کرد؛ فکر کنم یادش افتاد به مادر شایدم با خودش می‌گفت «مادر! من مرد جوانم، ورزشکارم، ولی شما...»

 

من به جوان گفتم: حالا سیلی می‌زنی بزن، ولی چرا با دست چپ زدی یادش آوردی که در کوچه‌ها مادرش را زدند درحالی‌که مادر ۱۸ ساله بود و او فقط یک نوجوان بود؛ این جوان حیرت‌زده به کمیل نگاه می‌کرد نمی‌دانست چه کند همسرش گفت: این‌که می‌گویند حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) هست و من گفتم بله یادش آوردی؛ حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) را زدند وقتی این را شنید روی زانوهایش افتاد و از کمیل عذرخواهی کرد کمیل او را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریه کردند کمیل به او گفت: تو رو خدا دیگر کاری نکن آن خاطرات دوباره زنده شود از همسرت بخواه که همیشه با چادر باشد آن جوان گفت: قول می‌دهم که هیچ‌وقت دیگر چنین چیزی تکرار نشود؛ چند سالی گذشت. کمیل شهید شد و الان تشیع جنازه کمیل هست همچنان که دم در خانه شهید ایستاده بودم دیدم که همان جوان می‌آید، ولی نشناختمش پیش من آمد و گفت: کمیل چه شده است؟ تصادف کرده؟ گفتم: شهید شده است.

 

گفت: کجا؟ گفتم: سوریه گفت: مگر می‌گذارند کسی برود؟ گفتم: بله پاسدارها می‌روند گفت: مگر او پاسدار بود؟ گفتم: بله او حدود ۴ سال است که پاسدار است. گفت: سوریه بوده؟ گفتم: بله و ناگهان ناخواسته گفتم: سوریه حرم حضرت زینب (سلام‌الله علیها) دختر همان کسی که در کوچه‌ها سیلی خورده؛ گریه‌اش گرفت و با کنده‌های زانو افتاد روی زمین؛ خیره‌خیره به‌عکس شهید نگاه می‌کرد و گفت: کمیل من به قول خودم عمل کرده‌ام تو رو خدا کمکم کن مثل تو شهید شوم.

♥️ شهید مدافع حرم کمیل قربانی ♥️

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا

#بسیج_دانشجویی
🆔 @semuni_basij
وصيت نامه شهيد «حاج محمد ابراهیم همت»


خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و می خواهم از قفس به در آيم . سيمهای خاردار مانعند . من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم میدارد متنفرم .

 

به تاريخ 59/10/19 شمسي ساعت 10:10 شب چند سطري وصيت نامه مي نويسم : هر شب ستاره اي را به زمين مي کشند و باز اين آسمان غم‌زده غرق ستاره است ، مادر جان مي داني تو را بسياردوست دارم و مي داني که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهيدان داشت.

مادر، جهل حاکم بر يک جامعه انسانها را به تباهي مي کشد و حکومت هاي طاغوت مکمل هاي اين جهل اند و شايد قرنها طول بکشد که انساني از سلاله پاکان زائيده شود و بتواند رهبري يک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گيرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.

 

مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه امام حاضر بودم بميرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهاي سازش کار و بي تفاوت و متاسفانه جواناني که شناخت کافي از اسلام ندارند و نمي دانند براي چه زندگي مي کنند و چه هدفي دارند و اصلا چه مي گويند بسيارند. اي کاش به خود مي آمدند.

 

از طرف من به جوانان بگوئيد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامي ما در هيچ کجا پيدا نمي شود نه شرقي - نه غربي؛ اسلامي که : اسلامي ... اي کاش ملتهاي تحت فشار مثلث زور و زر و تزوير به خود مي آمدند و آنها نيز پوزه استکبار را بر خاک مي ماليدند.


مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندين سال طول مي کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بيرون ببرد ولي روشنفکران ما به اين انقلاب بسيار لطمه زدند زيرا نه آن را مي شناختند و نه باريش زحمت و رنجي متحمل شده اند از هر طرف به اين نو نهال آزاده ضربه زدند ولي خداوند، مقتدر است اگر هدايت نشدند مسلما مجازات خواهند شد .


پدر و مادر ؛ من زندگي را دوست دارم ولي نه آنقدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم علي وار زيستن و علي وار شهيد شدن, حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست مي دارم شهادت در قاموس اسلام كاري‌ترين ضربات را بر پيكر ظلم، جور،شرك و الحاد مي‌زند و خواهد زد.

ببين ما به چه روزي افتاده ايم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشيده است ولي چاره اي نيست اينها سد راه انقلاب اسلاميند ؛ پس سد راه اسلام بايد برداشته شودند تا راه تکامل طي شود مادر جان به خدا قسم اگر گريه کني و به خاطر من گريه کني اصلا از تو راضي نخواهم بود. زينب وار زندگي کن و مرا نيز به خدا بسپار ( اللهم ارزقني توفيق الشهادة في سبيلک) .

و السلام؛

محمد ابراهيم همت

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا

#بسیج_دانشجویی
🆔 @semuni_basij
💠 خـاطره فوق العاده از زنده بودن شهدا به زبان هــمــسـر شـهــیـد حــاج مــحــمــد ابراهــیـم هــمــت(سردار خیبر) :

از حــاج ابراهــیـم برای مــن دوتا پـسـر به اسـم آقا مــحــمــد مــهــدی و آقا مــصـطفی به یـادگـار مــونـد . بعـد از شـهــادت حــاجی خـیـلـی زنـدگـی سـخـتی داشـتیـم و شـرایـط به سـخـتی مــیـگـذشـت . اخـه حــاجی اصـلـا تو فکر مــادیـات دنـیـا نـبود و ذره ای هــم بهــش تعـلـق خـاطر نـداشـت ، به هــمــیـن دلـیـل زنـدگـیـمــونـو خـیـلـی سـاده و با یـه درآمــد کم شـروع کردیـم .خـلـاصـه توی هــمــیـن حــیـن بعـد از شـهــادت بود که یـکی از بچـه هــا به شـدت مــریـض شـد . بدجوری توی تب مــیـسـوخـت و آروم و قرار نـداشـت . هــرکاری مــیـتونـسـتم کردم ، امــا نـشـد و نـتونـسـتم آرومــش کنـم . دیـگـه خـیـلـی نـاراحــت و عـصـبانـی شـدم ، به عـکس حــاجی نـگـاه کردم و شـروع کردم با روح حــاجی دعـوا کردن .
بهــش گـفتم : ابراهــیـم خـیـلـی نـامــردی ، خـودت رفتی و به بهــشـت رسـیـدی و مــنـو با ایـن بچـه هــا و مــشـکلـات تنـهــا گـذاشـتی .
لـااقل بیـا چـنـد دقیـقه بچـه مــریـضتو بغلـش کن ، داره مــیـمــیـره ...
تو هــمــیـن حــال بودم که ، قسـم مــیـخـورم دیـدم خـود حــاج ابراهــیـم از در خـونـه اومــد تو . ایـن بچـه رو بغلـش کرد ، نـوازشـش کرد چـنـد دقیـقه بعـد هــم بچـه رو داد بغل مــن و رفت .
خـیـلـی عـجیـب بود ، باورم نـمــیـشـد . بچـه دیـگـه تب نـداشـت و آروم شـده بود . دلـم شـکسـت . فکر کردم مــثل خـیـلـی از ایـن مــریـضا که لـحــظه هــای آخـرشـون حــالـشـون خـوب مــیـشـه ، بچـه هــم آروم شـده و دیـگـه امــیـدی نـیـسـت و از دسـت مــیـره .
بردمــش پـیـش یـه دکتر ، وقتی مــعـایـنـش کرد بهــم گـفت : خـانـوم ، ایـن بچـه که چـیـزیـش نـیـسـت .
صـحــیـح و سـالـمــه ببرش خـونـه ...

#ساعت_۲۱_به_وقت_شهدا

#بسیج_دانشجویی
🆔 @semuni_basij