✍ #تاریخ_قدرت@Social_Scienceقدرت ازنگاه فیزیکی بمعنی نیروی جابجا کننده انرژیست
اما در مفهوم انسانی عبارت
است زوری که بتواند دیگران
را تحت انقیاد خود درآورد.
قدرت ازانجا شروع میشود که عقلانیت غلاف شده ومنطق و گفتگو ضرورت خود
را ازدست میدهد
تاریخ جوامع انسانها چیزی نیست
جز تصویر ی از زور وقدرت.
داستان زندگی مردمانی که سرنوشتشان از نوک شمشیر
رقم خورده وادامه قوانین جنگل در تجمع انسانهاست
هرچند ابزار زور با گذشت زمان ورشد تکنولوژی تغییر
کرد اما دربینش تحدید واعمال زور تغییر محسوسی صورت نگرفت این داستان در تمامی جوامع باشدت وضعف
تکرار گردید ودر مقطع رنسانس اروپا وانقلاب فرانسه دچار تحولی وتغییر
شد تاقبل از رنسانس مبنا ومحدوده قدرت تنها زور واقعا موجود عده ای مسلح بر
افراد بی دفاع بود وقدرت به شیوه عقلانی مهار ویا محدود نمی شد اما ازان
تاریخ قدرت برپایه ثروت تعریف وتوسط قوانین اقتصادی مهار گشت دمکراسی دهنه ای بود که به
اسب سرکش قدرت بسته میشد وانرا رام میکرد
گسترش قوانین مدنی متناسب شرایط باعث شد
که قدرت درمحدوده خاصی
توان مانور داشته وتنها خواهان نظم منطبق با قوانین
معین باشد
متاسفانه این فرایند یا رنسانس دربسیاری ازکشورها
تکرار نشد وان جوامع هنوز با
تعریف قدرت سنتی دست و
پنجه نرم میکنند قدرتی که هیچ محدودیتی را به رسمیت
نمیشناسد وهیچ خط قرمزی را رعایت نکرده وتنها قدرت با
میزان قدرتش تعریف ومورد
تمجید قرار میگیرد حاکمان
اینگونه نظامهایی تنها در فکر
حفظ نظام قدرتی خود روزگا
ر گذرانده وانرا مقدس میشمارند درچنین جوامعی قدرت برمبنای ثروت محدود وتعریف نمیشود بلکه این محدوده ثروت است که توسط قدرت مشخص ویا در صورت نیاز با زور مصادره شده ومیان حامیان وحافظان قدرت تقسیم میگردد فرهنگ جوامع قدرتی با توحش همخوانی داشته ومبنای ان با سه اصل زیر همخوانی دارد:
هرکه برد , برد
هرکه خورد , خورد
و
هرکه مرد ,مرد
✍ اندیشه online
👥کانال علوم اجتماعی
👥Telegram.me/Social_Science