انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران

#نشریه_قلم
Канал
Образование
Политика
Социальные сети
Другое
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران
@Rouyesh_IUSTПродвигать
1,12 тыс.
подписчиков
654
фото
32
видео
127
ссылок
کانال رسمی انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران روابط عمومی: @Rouyesh_IUST_Admin حساب کاربری در اینستاگرام: http://instagram.com/rouyesh_iust حساب کاربری در توئیتر: https://twitter.com/rouyesh_iust
📌سد چم‌شیر و تراژدی محیط زیست
دی ماه سال 1401؛


بنا بود متن فوق در مقاله ای تحت عنوان
"سد چم‌شیر و تراژدی محیط زیست"
در شماره آتی نشریه قلم منتشر شود ولی دلیل انتشار زودهنگامش، شروع آبگیری سدچشم‌شیر برخلاف مخالفت سازمان حفاظت از محیط‌ زیست بود. با این‌حال هنوز فرصت برای توقف آبگیری و جلوگیری از وقوع فاجعه‌ای بزرگ وجود دارد، کارشناسان و مختصصان دلسوز منابع‌طبیعی این آب و خاک کماکان در حال مقابله با این طبیعت‌ستیزی قلدر مابانه هستند.

🔻روزهایی که وضعیت محیط زیست ایران در حالی نابسامان به سر می‌برد و تنها شاخص آلودگی هوای شهر تهران که در وضعیت اضطرار است و -مستقیم یا غیرمستقیم- سبب بیماری و مرگ هزاران نفر می‌شود، گویای این موضوع است. هوایی روز به روز آلوده‌تر، گونه‌های خاص گیاهی و جانوری که بیشتر از خطر انقراض در معرض بی‌توجهی‌اند و منابع با‌ارزش طبیعی که در مسیر خام‌فروشی و نجات چرخه‌ی اقتصادی قربانی می‌شوند و رو به نابودی می‌روند از دیگر مصادیق مظلومیت بی‌انتهای محیط زیست و فعالان و دوست‌داران این حوزه  است که همواره تحت شدیدترین فشارها بوده و هستند. 
در این میان، باید توجه کرد که مسائلی مانند نابودی منابع طبیعی مختص به مکان خاص و زمان حال حاضر نمی‌شود و نمونه‌های زیادی وجود دارند که آیینه‌ی تمام نمای تصمیمات اشتباه زیست محیطی است که یکی از بهترین نمونه‌های موجود، فاجعه‌ی سد گتوند است. سد گتوند و تبعات به بار آمده از آن نه تنها به عبرتی برای تکرار نشدن این‌گونه فجایع مبدل نشد، بلکه دقیقا در همان منطقه‌ی فروافتادگی دزفول و با همان رویکرد اشتباه، سد عظیم دیگری به نام چم‌شیر ساخته شده که آماده به آبگیری است.
این سد که به پشتوانه‌ی شرکت‌های مهندسین مشاور وابسته به وزارت نیرو و با سرمایه‌گذاری کشور چین ساخته و قرار به بهره‌برداری دارد، در صورت آبگیری و به راه افتادن ساز و کارش منجر به تبعات جبران‌ناپذیر زیست محیطی و انسانی در طولانی مدت خواهد شد. گرچه روند اجرا و جزئیات این پروژه هرگز در اختیار عموم مردم و کارشناسان قرار نگرفت و ارزیابی‌های ضروری به طور کامل بر روی آن انجام نشد، گرچه علیرغم وعده‌های داده شده درباره‌ی ایجاد کرسی‌های آزاداندیشی و فضای گفتگو و آگاهی بخشی، هرگز چنین امکاناتی ایجاد نشد ولی باز هم با پیگیری دلسوزانه فعالان و متخصصینی چون جناب مهندس محمد درویش و دکتر حسین آخانی، اطلاع رسانی و هشدارهای لازم درباره‌ی تبعات آبگیری این سد مکررا داده می‌شود که از کمترین این تبعات می‌توان به اختصار به نابودی هزاران رویشگاه اطراف رود زهره و گونه‌های خاص گیاهی و جانوری آن، انحلال مقادیر زیاد نمک به دلیل وجود گنبدهای نمکی در آب، فرو پاشیده شدن خاک پایین دست این سد تا شرق خوزستان و افزودن به شوری این جلگه و از بین رفتن تدریجی اراضی کشاورزی در این نواحی و نابودی دارایی و سرمایه‌ی ملی و همچنین شخصی ساکنین این استان و سایر پیش‌آمدهایی که در پی این اتفاقات می‌افتد، اشاره کرد. در خصوص این پروژه، علی سلاجقه رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست طی نامه‌ای مخالفت این سازمان را با آبگیری سد چم‌شیر اعلام کرد که امید است بهای لازم به توضیحات و هشدارهای ذکر شده در این نامه داده شود و از این فاجعه‌ی زیست محیطی که تا سال‌ها گریبان‌گیر نسل‌ها خواهد شد‌ جلوگیری شود. در پی آگاهی‌بخشی‌های انجام شده در خصوص این سد، کارزاری راه‌اندازی شد که نزدیک به سی هزار نفر در دفاع از عدم آبگیری آن را امضا کرده و امید است که بار دیگر همانند پروژه‌ی پتروشیمی میانکاله سازمان حفاظت از محیط زیست و مردم پشت به پشت هم باایستند شاید که صدایشان به گوش مسئولین مربوطه رسانده شود و از این اقدام فاجعه‌بار جلوگیری شود و یا دست کم برای ثبت در تاریخ هم که شده، آیندگان بدانند که آب و خاک این کشور دلسوزانی داشت که علیرغم تمام فشارها و خطرات محتمل، فداکارانه تلاش و پیگیری کردند.
#نه_به_غلبه_تفکر_سازه_ای_در_مدیریت_آب
نویسنده و گردآورنده: نیایش روستایی

#سد_چم‌شیر #یادداشت_اعضا #نشریه_قلم
🆔 @Rouyesh_IUST
📌 ٢٢ دی ٩٨ روزی که علم و صنعت به پا خاست
هفـت روزی بــود کــه مــدام بــا اخبـار شـوکه کننده مواجـه میشــدیم ؛ از احتمـال درگیـری نظامــی گرفتــه تــا جــان دادن هــم وطنانمـان در مراسـم تشـییع؛ امــا خبــر وحشــتناک اصلــی چیــز دیگــری بــود. ١٧۶ نفـر از مسـافران هواپیمـای اوکراینــی کــه عمدتـا دانشــجو و فــارغ التحصیـل و اســتاد دانشــگاه بودنــد پــس از ســقوط توســط موشــک ضدهوایـی، جــان خــود را از دسـت دادنــد. ١٧۶ عــدد کمـی نیسـت امـا همیـن عـدد مـی توانـد بـا ١۵٠٠ جمـع شـود و مفهـوم تـازه ای بـه خـود گیـرد. رسـانه های داخلـی خطـای انسـانی را دور از ذهن میخواندنـد ولـی اخبـار صحنـهای و مشـاهدات شـاهدان حـرف دیگــری مــی زد.
سـکوت کردیــم و منتظــر ماندیــم تــا صبــح شـنبه برایمــان از خطــای انسـانی بگوینـد. در سخنانشـان اثـری از پشـیمانی بــه چشـم نمیخـورد و سـعی داشـتند جــان عزیزانمـان را بــا بهایــی انــدک معاملـه کنیــم. بــا گــردن کــج کـردن برایمــان گــردن کلفتــی کردنــد امــا ایــن بــار هــم کاری از مــا ســاخته نبـود. خطــای انســانی بهانـه ای تکـراری کــه از انسـانی بـودن پـای فراتـر گذاشـته و سیسـتماتیک شــده بــود.
از خـون جوانـان وطـن؛ وطـن لاله زار گشـت. خواسـتیم بـرای لاله های پرپـر شـده مـان اشـک بریزیـم، پـس بـه سـمت دانشـگاه، مهد دموکراسـی و روشـن فکـری روانـه شـدیم. عصـر یکشـنبه حوالـی اذان مغـرب خیابـان هــای منتهـی بــه علـم و صنعــت رنـگ دیگـری بـه خـود گرفتـه بـود.
بــا نزدیــک شـدن بــه درب اصلــی دانشــگاه صـدای همهمـه بیشــتر میشــد. نیروهـای پلیـس و یـگان ویـژه در برابـر دانشــگاه صــف آرایــی کــرده بودنــد، وارد دانشــگاه کــه شـدیم متفـاوت تریـن صحنـه چنــد ســاله دانشــجویی خــود را مشـاهده کردیــم. درب هــای مســجد بســته بــود و نمازگـزاران نمازشــان را در فضـای بـاز اقامـه مـی کردنـد.
گویـا کـه خـدا و نمازشـان بـا مــا تفــاوت دارد؛ نمـازی کــه راه ارتبـاط مخلــوق بــا خالــق خویــش اســت بــه ابـزار ســد معبـر و تحمیـل واهمــه بــر دیگــران بــدل گشــته بــود. گذشـتیم...
در محـل آمفـی تئاتـر روبـاز، در کنــار رفقایمـان بــرای لاله هــای پرپـر شــده خــود شـمع روشـن کردیـم و اشـک ریختیــم و اشک ریختیــم و اشـک ریختیم...
بــا صـدای هیاهـوی بـرادران پرچــم بــه دسـت از حـال خـود درآمدیم. بــه مــا نزدیک می شـدند و با حرکات شـنیع خــود سـعی بــر تحریک جمــع و ایجـاد درگیـری داشـتند امــا داغ عزیــز بزرگتــر از آن است کــه بــا همهمـه نابخـردان بــه هــم بخـورد .
از جمــع مدعیــان هــم بــا آرامــش گذشـتیم و پــس از یــک سـاعت با اعلام پایــان مراسـم بــه ســمت درهــای خروجــی و خوابــگاه حرکـت کردیــم .
بــه یــک بــاره امــا تمامــی بلندگـو هــای دانشــگاه بــرای گـروه مدعیــان همیشــگی روشــن شــد؛ فکــر میکردنــد بــا اسـتفاده از بلندگوهـای دانشــگاه میتواننـد صـدای اعتـراض مــا را خامــوش کننــد. تــا جاییکـه بــه یـاد داشتیم تمامی امکانات دانشگاه خــارج از ساعت اداری از کار میافتاد حتـی اگـر دانشـجوی متحصـن شـب تــا صبح از سرما بلرزد...
صبج روز بعـد در جلسـه امتحان اکثریت با صدای گرفته معاشرت میکردیم صـدای گرفته ای که برای یافتن دلیل آن نیاز بــه پرسش هیج سوالی نبود...دو ماه از آن شـب میگـذرد ولی آن شب از ما گذر نمیکند...
تهدید شدیم احضار شدیم در حالی که بی رمق‌تر از همیشه در انتظار بهار نشسته ایم، بــار دیگر در گوشه ذهـن خـود، این سوال را تکرار میکنیم که چرا هواپیمـای مسافربری با ١٧۶ مسافر را با موشک زدید؟
🔗 (پاره ای از متن یادداشت های نشریه قلم، شماره دوازدهم دوره چهارم)

#نشریه_قلم #قصه_ناتمام #پرواز_752 #علیه_فراموشی
🆔@Rouyesh_IUST