انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران

#موسیقی
Канал
Образование
Политика
Социальные сети
Другое
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران
@Rouyesh_IUSTПродвигать
1,12 тыс.
подписчиков
654
фото
32
видео
127
ссылок
کانال رسمی انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران روابط عمومی: @Rouyesh_IUST_Admin حساب کاربری در اینستاگرام: http://instagram.com/rouyesh_iust حساب کاربری در توئیتر: https://twitter.com/rouyesh_iust
گریه بید

بداهه‌نوازی تار و سه‌تار و آواز محمدرضا لطفی به همراه تنبک محمد قوی حلم
۱۹۹۵ در کنسرت پاریس

در هنگامی که اکثر موسیقی‌دانان ایران به مدرنیسم خوش‌آمد می‌گفتند، لطفی قلندرانه موسیقی‌ای می‌ساخت که ابتدا فرهنگ ایران زمین را در خود حل می‌کرد و سپس به گوش شنونده می‌رسید؛ با آن شمایل خاص و راحت گرفتن ساز در دست و بدون حرکات زیاد در بدن به گونه‌ای عمل می‌کرد که گویا ساز بخشی از بدنش است، با  لباسی تماما سفید که ریش و موی بلندش هم همرنگ آن لباس بود‌. این احوال عارفانه تنها در تصویر نبودند و در موسیقی او به وفور قابل شهودند.
حلم در بداهه‌نوازی‌هایی که همراه با لطفی دارد، بسیار باهوش عمل می‌کند و به چنان اتحادی در تولید بداهه موسیقی با لطفی می‌رسد که گویا یک جان واحد هردو ساز را می‌نوازد.
اعتبار و حیثیت ملی ما در جهان، شعر فارسی، موسیقی ایرانی و عرفان ایرانی بوده است؛مجموعه‌ای از این سه را می‌توان در بداهه‌نوازی‌ای مانند گریه‌ی بید یافت؛ در بخش تارنوازی  که در دستگاه سه گاه انجام می‌شود لطفی آرام آرام با تکرار جمله‌های آرام آن‌ها را در گوش مخاطب تکرار می‌کند و هر از چند گاهی شنونده را به گوشه و کناره می‌برد و دوباره در میان جمع می‌کند و بر جمله‌ای خاص تاکید می‌کند، سپس یک چهار مضراب با صلابت را اجرا می‌کند و با زیر و بم کردن صدا سر گیجه‌ای صوتی را ایجاد می‌کند گویا به دنبال گم گشته‌ای می‌گردد و از چهار مضراب خارج می‌شود و سپس مدام آرامشی می‌سازد و مدام آن را نابود می‌کند، نمایشی از تناقض در موسیقی بدون کلام و گذری به موسیقی کوچه بازاری می‌زند که موسیقی مرسوم در دوره‌ی قاجار بوده، آن هم با شمایل عارفانه، مضراب های لطفی، مدام درشت و ریز می‌شوند. گاه آنقدر درشت که می‌توان آن را زخمه نامید و گاه آنقدر ریز که مانند نسیم دستی بر نوازش دارند. همچنین او از عنصر سکوت به خوبی استفاده می‌کند به طوری که از سکوت هم می توان لذت برد و هیچ عجله‌ای در نوازندگی ندارد و سپس به قول خودش به جای آواز شروع به فریاد زدن می کند. این فریاد شباهت کمی با آواز دارند اما از ردیف موسیقی ایرانی خارج نیستند؛  سپس برای یک پایان خوب شور و هیجانی به نوازندگیش می‌دهد و قطعه را به پایان می‌رساند.

در بخش سه تارنوازی که در دستگاه بیات اصفهان انجام می‌شود لطفی با آرامشی خاص قطعه‌ای که شمایل ضربی دارد را آغاز می‌کند و مجددا آن سرگیجه‌های صوتی را ایجاد می‌کند و سپس خودش با فریادهایش شعری از حافظ را می‌خواند و در این هنگام بیشتر از مضراب تنبوری استفاده می‌کند و هنگامی که فریادهایش به اتمام می‌رسند مجددا آرامش در قطعه باز می‌گردد. برای خلق آواهایی متفاوت لطفی از تحریرهای طولی بهره می‌گیرد و سپس یک چهار مضراب را به بهترین شکل اجرا می‌کند و وارد عرفانی‌ترین بخش موسیقیش می‌شود، این بخش تماما از مضراب تنبوری تشکیل شده است و گویا موسیقی خانقاهی‌ای است و مجددا فریادهایش را شروع می‌کند و این بخش را نیز با هیجانی قابل توجه تمام می‌کند.


گرد آورنده: مبین بزرگ‌مهر


#19
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
#موسیقی_کلاسیک_ایرانی

🆔@Rouyesh_iust
به یاد عارف
محمدرضا شجریان

استاد ابتهاج با آگاهی از اینکه عارف، بسیار شخص وطن دوستی بوده و در راه روشنگری، دموکراسی و آزادی خواهی چه سختی هایی کشیده؛ به یادش شعری به این زیبایی سرود.برای مثال، با زیباترین تعبیر، عشق عارف به وطنش را درسی برای بلبل در عشق ورزیدن به گل قرار داده است:
عارف اگر در عشق گل جان خسته بر باد داد
بر بلبلان درس عاشقی، خوش در این چمن یاد داد

همچنین استادی لطفی در آهنگسازی این اثر جاودان نمایان است؛ چون علاوه بر اینکه متن ترانه دشوار است، وزن سنگینی هم دارد. البته در تنظیم و ... اساتید دیگری هم نقش دارند از جمله استاد جواد معروفی، استاد فرهاد فخرالدینی، استاد فریدون شهبازیان و حتی خود استاد ابتهاج.
این آلبوم اولین سری از دوازده‌گانه چاووش است، با نام دیگر چاووش ۱. آلبوم های چاووش اغلب محتوای سیاسی دارند و از نظر اجتماعی نقش بسیار مهمی در همراهی مهم ترین رویداد سیاسی-اجتماعی پنجاه سال اخیر ایران داشته اند. اجرای معروف این اثر مربوط می شود به بحبوحه های انقلاب که بیژن کامکار آن را چنین شرح می دهد:

"ما رفته بودیم دانشگاه کرمان با گروه شیدا و محمدرضا لطفی و آقای شجریان برای کنسرت و وقتی وارد محیط دانشگاه شدیم دیدیم که دانشجوها می خواهند با سنگ به ما حمله کنند. سنگ ها را به هم می‌زدند که ما بترسیم. خیلی فاجعه است که دانشجو این قشر فرهیخته فرق بین موسیقی بد و خوب را نداند. خلاصه با بدبختی ما را بردند داخل سالن. سالنی که هزار نفر می گرفت دویست نفر آمده بودند بقیه‌اش خالی بود؛ تحریممان کرده بودند، چرا؟ چون دوره‌ی شاه دوتا از دانشجوها رو اعدام کرده بودند و اینا داغ‌دار بودند و هفته قبل یک گروه رقصنده رفته بودند و فکر می‌کردند ما هم از آنهاییم.
در بیرون سالن چهار پنج تا بلندگو به سمت خوابگاه بود که صدای داخل رو پخش می کرد. شجریان، این مرد نازنین، وقتی لج می کنه خیلی بهتر می خونه. وقتی حال و احوال دانشجو را دید چه خواند. انگار که تمام آن اشعار در رثای (گریه برای مردگان) آن دوتا دانشجوی کشته شده انگار خوانده می شد. در رثای آن رفیقشان.
بنشین به یادم شبی
تر کن از این می لبی
که یاد یاران خوش است
یا آن قطعه آخر که می‌گفت:
خونی که ریخت از دل ما سایه حیف نیست
گر زین میانه آب خورد تیغ هم نبرد
وقتی که این نوا در دانشگاه پخش شد، آقا همه آمدند بیرون گریه می‌کردند. تو رو خدا ببخشید ما بچگی کردیم، استاد ما را ببخشید."

محمدرضا در کنار تمام ویژگی‌های بینظیرش در آواز، یک هنرمند واقعی بود. هنرمند آن کسی است که آزاده باشد و ارزش هنر را به درستی پاس دارد. شجریان هیچ‌گاه اجازه نمی‌داد که از موسیقی به نفع اشخاص استفاده‌ی ابزاری شود. این شخصیت برجسته‌ی او در دوره‌های فعالیتش به مذاق بعضی‌ها خوش نمی‌آمد.


گردآورنده: عرفان سلیمانی
#16

#موسیقی_کلاسیک_ایرانی
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
🆔@Rouyesh_iust
Chopin Etude op.10 no.12, in C minor

اتود انقلابی اپوس ۱۰، شماره ۱۲ در دو مینور

شوپن نیمه دوم زندگی کوتاه خود را در فرانسه گذراند. با این همه تا پایان عمر یک میهن‌پرست لهستانی باقی ماند. در سال ۱۸۳۱ تازه از ورشو خارج شده و هنوز پایش به فرانسه نرسیده بود که در وین خبر قیام هموطنانش علیه سلطه روسیه را شنید.
این قیام با وجود امیدها و پیروزی‌های اولیه مردم در نهایت سرکوب شد. بسیاری از هموطنان شوپن که در خارج از کشور زندگی می‌کردند طی این دوران برای پیوستن به مردم به لهستان رفتند. شوپن مردد و بیمار، چند بار تصمیم گرفت به کشورش برگردد و یک‌بار هم تا نیمه‌ی راه رفت، اما از ادامه راه بازماند.

اتود انقلابی که همچون دیگر اتودهای شوپن از جنبه‌های زیبایی‌شناسی، آموزشی و توسعه و کشف امکانات تازه ساز پیانو برخوردار است، در شرایطی استثنایی ناگهان تبدیل به فریادی پرخروش علیه متجاوزان می‌شود و از این نظر به تابلوی گوئرنیکای پیکاسو -که آن هم در اعتراض به حمله نیروهای فاشیست به هموطنانش به تصویر کشیده شده- شباهت دارد.
می‌گویند این اثر هنگام حمله‌ی آلمان به لهستان و آغاز جنگ جهانی دوم به عنوان آخرین برنامه‌ی رادیو ورشو در زیر بمباران سنگین نیروهای نازی پخش شد. اتود انقلابی یکی از محبوب‌ترین قطعات شوپن است و علاوه بر محبوبیت جهانی نقشی تاریخی در حافظه ملی مردم لهستان دارد.

گردآورنده: بهار برادران
منبع:
Classical music journal


#15
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
#موسیقی_کلاسیک
#دوره_رمانتیک
#موسیقی_انقلابی
🆔@Rouyesh_iust
Threnody: to the vitcims of Hiroshima
Krzysztof Penderecki

مرثیه برای قربانیان هیروشیما
کرژیستف پندرسکی (۱۹۳۳-۲۰۲۰)

در واپسین سال‌های دهه ۱۹۵۰ گروهی از آهنگسازان آوانگارد در لهستان ظهور کردند. طی سالیان متمادی اتحاد شوروی و دیگر رژیم‌های اروپای شرقی در عمل تمام جنبش‌های تجربه‌گرای هنری را منع می‌کردند. پس از شورش بر ضد استالینیسم در سال‌های ۱۹۵۵-۱۹۵۶، حکومت جدید لهستان به تشویق استقلال فرهنگی و بیان آزاد هنری در سینما، نقاشی، تئاتر و موسیقی پرداخت. هنگام اشغال لهستان توسط نازی‌ها و کشتار یهودیان پندرسکی پسرکی خردسال بود. او گرچه خود در معرض تهدید نازی‌ها نبود اما با قربانیان احساس همدردی بسیار می کند و چنین می‌نویسد:«بی‌تردید این جنایت عظیم جنگی از آن زمان در ذهن ناخودآگاهم ماندگار شده، زمانی که به عنوان یک کودک شاهد ویرانی محله یهودیان شهر کوچک زادگاهم، دِبیکا، بودم».
همراهی او نسبت به رنج‌های بشری در آثاری همچون دی‌یَس ایره (۱۹۷۶) به یادبود قربانیان آشویتس، مرثیه برای قربانیان هیروشیما به بیان در آمده است. وی در این آثار و برخی دیگر از آثارش، از آوازخوان و سازهای معمول صداهای بدیع برمی‌آورد و از خوشه‌های صوتی، گلیساندو، جلوه‌های سر و صدا گونه و کوبشی و نیز همهمه، خنده، فریاد و نجواهای گروه کر بهره می‌گیرد.
مرثیه یا آواز سوگوارانه پندرسکی اثری کم‌وبیش تحمل‌ناپذیر و خشن است. صداهای آن برای خوشایند بودن پرداخته نشده‌اند.

گردآورنده: بهار برادران
منبع: درک و دریافت موسیقی، راجر کیمین

#14
#موسیقی_سده_بیستم
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید

🆔@Rouyesh_iust
قمرالملوک وزیری (۱۲۸۴- ۱۳۳۸)

اگر چه موسیقی ملی پس از ساسانیان به حزن و اندوه گرایید و در زمان صفویان به پستوها کشیده شد اما همان اندک میراث به یادگار مانده در عصر قجر نیز روی به انحطاط و سقوط داشت.
سالهای واپسین دوره قاجار نقطه اوجی گران در تاریخ چند هزار ساله‌ی موسیقی ایران به شمار می‌آید. درست در میانه چنین حال و هوایست که قمر الملوک وزیری پا به میدان می‌گذارد.
قمر نام یک دوران است. حکایت جدال تاریخی استبداد و آزادی است در میهنی که تاریخ معاصرش بی‌سرانجامی بوده و بس... قمر، که در جامعه‌ی موسیقی ملی دیار ما، پس از مشروطیت، تاثیرات اجتماعی و هنری بسیاری گذاشت...
گراند هتل، هنوز و همچنان، خاطرات گرم زنی را به یاد می‌آورد که در هنگامه‌ی تعصب و جهل تاریخی، آن هنگام که موسیقی را در زمره‌ی "لهویات" به حساب می‌آوردند وموسیقی، از "محرمات" و نوازندگان و خوانندگان "مرتد" به حساب می‌آمدند و زنان آوازه خوان مستوجب سنگسار بودند، مرد سالاری را شکسته و یک تنه با خیل عظیم جهل به مبارزه درآمد.

در تصنیف «در ملک ایران»، که نخستین بار با صدای قمر اجرا شد؛ شاعر امیر جاهد، از گرفتاری‌های مردم ایران سخن می‌گوید و ایرانیان را به‌جای گوشه‌نشینی و انفعال در برابر ظلم، به فراگیری دانش و کوشش برای پیشرفت و خیزش علیه ستم و جور حاکم فرا می‌خواند.

"ز جای خود خیزید، به هم بیامیزید
به جای اشک تر ز آستین، گهر ریزید
غم تا چند، فغان و ناله تا کی؟
با ذلت کنی عمر گران طی
کی بوده زیبنده‌ی نسل جم و کی؟"


ترانه «مرغ سحر» اشاره به "نغمه آزادی نوعِ بشر" در بند نخست تا تاکید بر "ظلم مالک، جور ارباب" و "قوی دستان" و توجه به "مساوات" در بند دوم دارد.
ترانه‌ی ملک الشعرای بهار شرح و بیانی عاطفی از شکست آرمان‌ها و شعارهای انقلاب مشروطه است؛ از این رو در بند دوم این موضوع مورد تاکید قرار می‌گیرد که از پیِ دزدی، وطن و دین بهانه شد.

"عمر حقیقت به سر شد
عهد و وفا بی ثمر شد
ناله ی عاشق، ناز معشوق
هر دو دروغ و بی اثر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد
دیده تر شد

جور مالک ظلم ارباب
زارع از غم گشته بی تاب
ساغر اغنیا پر می ناب
جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ ناله سرکن
وز قوی دستان حذر کن
از مساوات صرف نظر کن
ساقی گلچهره بده آب آتشین
پرده ی دلکش بزن ای یار دلنشین
ناله برآر از قفس ای بلبل حزین
کز غم تو سینه ی من پر شرر شد"

گردآورنده: بهار برادران
منبع و مقالات بیشتر:
ماه آواز ایران، قمر vista.ir
و cafecatharsis.ir
#13
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
#موسیقی_کلاسیک_ایرانی
#موسیقی_اعتراضی
🆔@Rouyesh_iust
تصنیف در ملک ایران
خواننده: هنگامه اخوان
آهنگساز: علی اکبر شهنازی
شاعر: امیر جاهد

هنگامه اخوان متولد سال 1334 در فومن اولین درس های آواز خود را نزد پدرش آموخت. اولین بار پدر با او در مورد قمرالملوک وزیری صحبت کرد. هنگامه اخوان شخصیت قمر را نه به عنوان یک خواننده بلکه به عنوان انسانی خیر و نیکوکار می ستود. هنگامه پس از اتمام تحصیلات ابتدایی برای دیدن خواهرش به تهران رفت و در حین اقامت در تهران خواهر و برادرش او را تشویق به ماندن و تکمیل تحصیلات موسیقی کردند. کمی بعد در آزمون رادیو شرکت کرد و در این آزمون قبول شد و همین شد که در سال 1354 با باز خوانی آثار قمرالملوک کار خود را آغاز کرد. هنگامه اخوان با تشویق مرحوم تجویدی اخوان نزد استاد ادیب خوانساری به آموختن ردیف و تکنیک های آوازی پرداخت. هنگامه اخوان مدت ده سال نزد استاد خوانساری شاگردی کرد. حال هنگامه تبدیل به خواننده ای شد که در تکنیک هیچ چیز کم نداشت اما هنوز صاحب سبک نبود. با گروه های عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان و گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی همکاری داشت و کنسرت های زیادی در ایران و اروپا برگزار کرد. استاد نصرالله ناصح‌پور در مورد وی گفته‌است:
"هنگامه اخوان یکی از بهترین خوانندگان زن ایرانی و صدای او یادآور صدای آسمانی قمر است. با این‌ حال لازم به ذکر است که عمده آثار به‌جای‌مانده از هنگامه اخوان منحصر به بازخوانی‌های تصنیف‌ها و آوازهای زنده‌یادان قمرالملوک وزیری و روح‌انگیز است."
با نزدیک تر شدن به انقلاب گروه چاووش گروهی بود که به هیچ حزبی تعلق نداشت و با موسیقی اصیل مردم را همراهی می کرد اما از آنجا که تندرو های انقلابی درک درستی از این مهم نداشتند دائم این هنرمندان را تحت فشار قرار می دادند. پس از پیروزی انقلاب دیگر این گروه وجود نداشت. صدای هنگامه نیز همانند صدای دیگر زنان ایرانی، به کنسرت های کوچک و خصوصی محدود شد. تلخی این ماجرا هنوز هم زیر زبان این هنرمندان و طرفدارانش هست. پس از 23 سال سکوت هنگامه اخوان در منچستر انگلستان روی صحنه رفت و ترانه ملک ایران ساخته علی اکبر شهنازی را اجرا کرد.
" در ملک ایران ، وین مهد شیران
تا چند و تا کی ، افتان و خیزان
داد از جهالت خدا که قدر خود ندانیم
در زندگانی چرا شبیه مردگانیم
با چشم بینا به کوره ره روانیم"

انقلابی که باید خود را وامدار موسیقی و نقش زنان میدانست با بی رحمی و از تعصبات بی جا اینگونه جواب آنان را داد.

گردآورنده: عرفان سلیمانی

#12
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
#موسیقی_کلاسیک_ایرانی

🆔@Rouyesh_iust
میوه‌ی غریب (۱۹۳۹) – بیلی هالیدِی

"پیکرهای سیاه در نسیم جنوبی تاب می‌خورند / میوه‌ی غریبی بر درختان سپیدار آویزان است" بخشی از متن ترانه‌ی "میوه‌ی غریب" است که در سال ۱۹۳۹ توسط خواننده‌ی افسانه‌ای بلوز، بیلی هالیدی، منتشر شد. متن ترانه، تصویرگر بی‌عدالتی و ستمی بود که در آن سال‌ها، روزانه بر سیاه‌پوستان آمریکا تحمیل می‌شد.

آبِل میروپُل، با نام مستعار لوئیس آلِن، با الهام از تصویر اعدام توماس شیپ، ۱۸ ساله، و آبراهام اس. اسمیت، ۱۹ ساله، به تاریخ ۷ آگوست سال ۱۹۳۰ در شهر ماریون، ایالت ایندیانا، این ترانه را سروده است. تصویر نشان دهنده‌ی پیکرهای بی‌جان شیپ و اسمیت است که از شاخه‌ی درختی آویخته شده‌اند و عده‌ای از سفیدپوستان نظاره‌گر آن هستند. در این میان، یک مرد به دوربین نگاه می‌کند و با قساوت و بی‌رحمی به پیکرهای بی‌جان اشاره می‌کند.

به نقل از گزارش سال ۲۰۱۵ سازمان پیشگامان عدالتِ برابر (EJI)، تحت عنوان "اعدام بدون محاکمه در آمریکا"، بیش از ۴۰۰۰ سیاه‌پوست در سال‌های ۱۸۷۷ تا ۱۹۵۰ به قتل رسیدند. "میوه‌ی غریب" در دهه‌ای منتشر شد که سازمان‌های فعال همانند انجمن ملی ترفیع رنگین پوستان (NPAAC)، قانون‌گذاران را برای تصویب اعدام بدون محاکمه به‌عنوان یکی از جرایم فدرال تحت فشار قرار داده‌بودند. اما نهادهای قدرتمندتر سفیدپوست در حزب دموکرات، مانع این کار می‌شدند.

انتشار و اجرای زنده‌ی این آهنگ به مذاق همگان خوش نیامد. هری اَنسلینجِر، مسئول اداره‌ی فدرال مبارزه با مواد مخدر، از سرشناس‌ترین این افراد بود. وی که آشکارا عقاید نژادپرستانه‌ی خود را بیان می‌کرد، معتقد بود که مواد مخدر موجب می‌شوند که رنگین‌پوستان حد و حدود خود در جامعه را فراموش کنند و پا را از گلیم خود فراتر نهند. انسلینجر در سال ۱۹۴۷، هالیدی را دستگیر و به مدت یک سال و نیم راهی زندانی در ایالت ویرجینیای غربی کرد. همچنین بعد از آزادی، اجازه‌ی اجرای زنده از او سلب شد.

در سال ۱۹۵۹، هالیدی به‌علت مشکلات قلبی-ریوی به بیمارستان شهر نیویورک مراجعه می‌کند. اگرچه نشانه‌هایی از بهبود در وی دیده می‌شد، اما انسلینجر و افرادش طی اقدامی او را با دستبند به تخت بیمارستان بسته و پزشکان را از ویزیت وی منع می‌کنند. این امر موجب مرگ او در چند روز آینده می‌شود.

کارسونیا وایز وایت‌هِد، دانشیار مطالعات آفریقایی-آمریکایی در دانشگاه لویولا در مریلند، در این باره می‌نویسد: "او (هالیدی) سعی داشت با این آهنگ پیغامی را به مخاطبش انتقال دهد. ایستادن در برابر جمعیت سفیدپوست و آزادانه خواندن در مورد جنایاتی که در آن زمان در آمریکا در جریان بود، شجاعت خاصی می‌طلبید. متن ترانه در مورد اتفاقی در گذشته نبود، بلکه درباره‌ی چیزی بود که در حال اتفاق افتادن بود." وی همچنین اضافه می‌کند: "ما عمدتاً به بیلی هالیدی و سایر زنان خواننده‌ی سیاه‌پوست صرفاً به‌عنوان یک خواننده نگاه می‌کنیم. و کمتر به ایستادگی آن‌ها، از طریق تریبون‌هایشان، در برابر نابرابری و بی‌عدالتی و متعاقباً هزینه‌ای که برای شجاعتشان متحمل شدند، می‌پردازیم."

در سال ۱۹۹۹، مجله‌ی تایم "میوه‌ی غریب" را به‌عنوان ترانه‌ی قرن انتخاب کرد.

گردآورنده: رویین ممقانیه

منابع:
[1] How Billie Holiday’s ‘Strange Fruit’ Confronted an Ugly Era of Lynchings, Karen Juanita Carrillo, history.com, Mar 1, 2021
[2] The Tragic Story Behind Billie Holiday’s “Strange Fruit”, Eudie Pak, biography.com, Aug 25, 2020

#11
#موسیقی_اعتراضی
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
🆔@Rouyesh_iust
The people united will never be defeated!
By Sergio Ortega and Victor Jara
Quilapayún ensemble

مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد!
سرخیو اورتگا، ویکتور خارا (۱۹۷۳)

سرودی سوسیالیستی و انقلابی است که سرخیو اورتگا، آهنگساز شیلیایی به همراه ویکتور خارا از مشهورترین و تاثیرگذارترین چهره‌های موسیقایی و انقلابی اهل شیلی، در سال ۱۹۷۳ با الهام از یک شعار خیابانی، در دو روز ساختند.
این سرود، بارها توسط گروه آنها با خوانندگی ویکتور خارا اجرا شد و تأثیرات عمیقی بر مردم انقلابی گذاشت.
ویکتور خارا از چهره‌های مبارز نهضت وحدت مردمی سالوادور آلنده بود. پس از کودتای سازمان جاسوسی سیا در شیلی (١١ سپتامبر ۱۹۷۳)، او را به همراه پنجاه هزار تن از جوانان مبارز آن کشور در استادیوم بزرگ سانتیاگو زندانی کردند. رئیس زندان که سرودهای هیجان‌انگیز ویکتور خارا را شنیده بود، به‌ این هنرمندِ دربند نزدیک شد و از او پرسید که آیا حاضر است برای هم‌بندان و هم‌فکرانش گیتار بزند و سرود بخواند؟
پاسخ ویکتور خارا مثبت بود:
- البته که حاضرم!
رئیس زندان به یکی‌ از گروهبانان گفت:
- گیتارش را بیار!
گروهبان رفت و تبری با خود آورد. ماموران با بی‌رحمی تمام، هر دو دست ویکتور خارا را با آن قطع کردند. آنگاه رئیس زندان به‌ طعنه گفت:
- خب، ویکتور خارا! هنوز می‌خواهی بخوانی یا نه؟!
ویکتور خارا، در همان حال از هم‌زنجیران خود خواست که با او هم‌صدایی کنند؛ آنگاه هزاران انسانِ دربند، با فریادهای بلند خود به‌ خواندن همین سرود «مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد» پرداختند و صدایشان در سراسر استادیوم بزرگ سانتیاگو طنین افکند.
هنوز سرود به ‌پایان نرسیده بود که گروهبانان، جسد نیمه جان ویکتور خارا و همراهانش را به‌گلوله بستند و آنها را کشتند.

این قطعه در حال حاضر محصور به مرزهای شیلی نیست و در سرتاسر دنیا به عنوان نمادی برای مقاومت شناخته می‌شود و تاکنون در اعتراض‌ها و انقلاب‌های بسیاری استفاده و به زبان‌های مختلفی خوانده شده است. در جریان اعتراض‌های اخیر در ایران هم دانشجویان موسیقی دانشگاه تهران نسخه‌ای دیگر از این سرود را با الهام از شعار «زن، زندگی، آزادی» اجرا کردند که سبب تعلیق گسترده‌ و صدور احکام انضباطی برای این دانشجویان گردید.

--------------------------------------
The people united will never be defeated
Frederic Rzewski
Pianist: Marc André Hamelin

مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد! (۱۹۷۵)
فردریک رزوسکی

این اثر، مجموعه‌ای از ۳۶ واریاسیون بر مبنای تم این آهنگ شیلیایی است که توسط فردریک رزوسکی برای ساز پیانو نوشته شده است و در اینجا بخشی از آن با اجرای "مارک آندره هملین" آورده شده است.


گردآورنده: بهار برادران

#10
#موسیقی_اعتراضی
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
🆔@Rouyesh_iust
آزادی
گلنوش خالقی

اثری برای گروه کُر هم‌آوازان:
گروه کر رادیو_تلویزیون ملی ایران
به آهنگسازی و رهبری گلنوش خالقی (۱۳۱۹–۱۳۹۹)

گلنوش خالقی، موسیقیدان، آهنگساز و رهبر کُر، فرزند روح‌الله خالقی، نخستین زن ایرانی بود که به صورت تخصصی به تحصیل در رشته‌ی رهبری موسیقی پرداخت و همچون دیگر زنان، با وقوع انقلاب ۵۷ ادامه‌ی مسیر کاری وی در ایران غیرممکن شد.
او در سال ۱۳۵۳ به دعوت رادیو تلویزیون ملی، گروه "هم‌آوازان" را برای اجرای آثار کلاسیک ویژه‌ی گروه کر و ارکستر بنا می‌گذارد.
بسیاری از آثار روح‌الله خالقی بنا بود با این گروه اجرا شوند که با وقوع انقلاب این امر در آن سال ها عملی نشد.
گلنوش خالقی می‌گفت: «سازمان مایل بود یک گروه کُر هم در اختیار داشته باشد تا برنامه‌های ارکستر مجلسی را گسترش دهند. به همین خاطر برای تشکیل یک گروه کر در تلویزیون بسیار همکاری کردند. یک مدرسه کر تشکیل دادیم و پس از پرورش خوانندگان، به جز همکاری با ارکستر، برنامه‌های مستقل بسیاری نیز اجرا کردیم. زمینه کاری این گروه اجرای آثار کلاسیک غربی بود».
فعالیت گروه هم‌آوازان تا زمستان ۱۳۵۷ ادامه پیدا کرد. خاطره تلخ منحل شدن این کُر در زمان انقلاب، تا پایان عمر، او را رها نکرد و سال‌ها پس از آن همواره می‌گفت: «من هنوز سوگوار هم‌آوازان هستم».

آخرین اثر این گروه، ضبط مخفیانه "سرود آزادی" ساخته گلنوش خالقی با شعری از فریدون مشیری بود. اثری که می‌تواند با فضای این روزها مرتبط باشد. او می‌گوید: «این سرود را تحت تاثیر ایده‌های شاپور بختیار برای ایجاد فضای باز سیاسی در ایران ساختم. ضبط آن با وقوع انقلاب امکان پذیر نبود اما یوسف شهاب، از صدابرداران معروف آن دوره از خوانندگان گروه هم‌آوازان شنیده بود که چنین سرودی ساخته‌ام. به همین خاطر هماهنگی‌های لازم را انجام داد تا مخفیانه و به سرعت آن‌را در یکی از استودیوهای تلویزیون ضبط کنیم. و گفت تنها می‌توانید دو بار اجرا و ضبط کنید چون اگر پاسدارها خبردار شوند جلوی ضبط را می‌گیرند!
پس از ضبط، روی نوار آن نوشتند "سمفونی بتهوون" تا اگر کسی آن‌را در بیرون از استودیو در کیف‌مان دید مشکلی پیش نیاید و به این شکل توانستیم سرود را ضبط کنیم».

خانم خالقی در سال ۱۳۶۹ مجددا به ایران سفر کرد و قصد داشت به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد درگذشت پدرش روح‌الله خالقی، برنامه‌هایی در تهران و شهرستان‌ها برگزار کند؛ اما به او به دلیل زن بودن اجازه رهبری ارکستر داده نشد.
وی گفته بود: «حاضر بودم مقنعه به سر کنم و کاملا حجاب اسلامی داشته باشم ولی نگذاشتند. وقتی خواستند خیلی لطف کنند گفتند می‌توانید کنسرت دهید اما تنها برای زنان! من هم گفتم هرگز چنین کاری نمی‌کنم. موسیقی باید برای همه آزاد باشد».


گردآورنده: بهار برادران
برگرفته از: مستند گلنوش خالقی

#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
#موسیقی_کلاسیک
#موسیقی_اعتراضی

🆔@Rouyesh_IUST
روایت یک سمفونی اعتراضی

Symphony no.7 in C major, op.60, "Leningrad" (1941)
Dmitri Shostakovich

سمفونی شماره ۷ در دوماژور "لنینگراد"

اثر دیمیتری شوستاکوویچ (۱۹۰۶–۱۹۷۵) آهنگساز روس دوران شوروی که یکی از بزرگ‌ترین آهنگسازان سده‌ی بیستم شناخته می‌شود. وی در بیشتر طول زندگی خود رابطه‌ی پرفرازونشیبی با حزب کمونیست اتحاد شوروی و دستگاه‌های دولتی شوروی داشت و در بیشتر آثار خود، مخالفت خود را هوشمندانه به طور گزنده و طعنه زننده‌ نمایان می‌ساخت.
داستان خلق این شاهکار حکایت رنج و مقاومت لنینگراد است. کریستیان فرای و کارستن گوتشمیت در اثر مستند خود که در مورد این سمفونی ساخته‌اند اشاره می‌کنند: «سمفونی لنینگراد، شهری که برای زندگی می‌جنگد».
شوستاکوویچ تنها برای چند هفته شاهد جنایت مخوف جنگی لنینگراد بود؛ او در ۱۹۴۱ به کوبیشف در کرانه‌های ولگا منتقل شده و در آنجا بود که سمفونی لنینگراد را کامل کرد. پس از آن در برابر دوربین‌ها اعلام کرد: «سمفونی شماره ۷ را تقدیم می‌کنم به نبردمان علیه فاشیسم، پیروزی مسلم ما بر دشمن و شهر و زادگاهم لنینگراد».
اما خشم شوستاکوویچ نه تنها به خاطر نازی‌ها و ترور و وحشت ناشی از وجود آن‌ها بلکه به خاطر حکومت وحشت استالین هم بود. او در خاطرات خود که پس از مرگش منتشر شد، آورده است: «دردی پایان‌ناپذیر برای همه کسانی که به دست هیتلر کشته شده‌اند احساس می‌کنم. اما به‌‌ همان اندازه نیز برای کسانی که به دستور استالین به قتل رسیدند درد می‌کشم. برای همه کسانی که زجر کشیدند و تیرباران شدند و یا گرسنگی کشیدند عزاداری می‌کنم و غمگینم. در کشور ما میلیون‌ها نفر قبل از آغاز جنگ علیه هیتلر جان خود را از دست دادند. این اثر در مورد آن لنینگرادی است که استالین ساخت و هیتلر ضربه نهایی را بر آن وارد کرد».
روز ۵ مارس ۱۹۴۲ برای اولین بار سمفونی لنینگراد را در کوبیشف رهبری کرد و پس از آن، شهرت این اثر و کنسرت در سراسر شوروی پیچید. پارتیتور این اثر به صورت میکروفیلم از مسیری دور‌تر از خطوط دشمن (از طریق تهران) با هواپیما به غرب فرستاده شد و باز هم از مسیر‌ها و راه‌های فرعی به لندن و نیویورک رسید.
بدین صورت بود که شوستاکوویچ به یکی از بزرگترین آهنگسازان جنگ بدل گردید.
در‌‌ همان حال رهبری شوروی فرمان داد که این سمفونی باید در شهر محاصره شده لنینگراد نیز به اجرا درآید. یک هواپیمای نظامی برای رساندن پارتیتور این سمفونی به دست الیاسبرگ (رهبر ارکستر)، حلقه محاصره هوایی لنینگراد را شکست. نوازندگانی که در شهری قحطی زده و محاصره شده گیر افتاده بودند و با وجود آنکه تابستان بود از گرسنگی و ضعف می‌لرزیدند، در روز ۹ آگوست ۱۹۴۲ در میان‌‌ همان شهر مصیبت‌زده شاهکار افسانه‌ای لنینگراد را اجرا کردند. این اثر مقاومتی بود در برابر همه آن توحش و خشونت، اثری که می‌توان از آن به عنوان نمادی از شور و عطش زندگی مردمی زخم دیده و غیرنظامی یاد کرد.
این سمفونی نه تنها از رادیو بلکه از بلندگوهایی در سطح شهر نیز مستقیما پخش می‌شد و حتی سربازان ارتش نازی بیرون دروازه شهر هم آن را می‌شنیدند.
میشل جونز مورخ نظامی بریتانیایی به نقل از کهنه سربازان آلمانی می‌نویسد که آن‌ها چگونه تحت تاثیر سمفونی شماره هفت شوستاکوویچ قرار گرفته بودند: «همه امید‌هایمان برای تسخیر لنینگراد را از دست داده بودیم. متوجه شدیم که چیزی مهم‌تر و قدرتمند‌تر از گرسنگی و ترس از مرگ وجود دارد، و آن اراده برای انسان باقی ماندن است».



گردآورنده: بهار برادران
برگرفته از سایت:
Spiegel
(Mit Pauken und Trompeten gegen den Terror)


اجرایی که می‌شنوید از
National symphony orchestra
و به رهبری
Mstislav Rostropovich
می‌باشد.



#8
#موسیقی_کلاسیک
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
موسیقی_مدرن

🆔@Rouyesh_IUST
انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران
La campanella in G# minor by Franz Liszt لاکامپانلا در سل دیز مینور اثر فرانتس لیست لاکامپانِلا (به ایتالیایی La Campanella) به معنی زنگ کوچک و نامی‌است که فرانتس لیست به موومان سوم از ویولن کنسرتوی شمارهٔ ۲ نیکولو پاگانینی، ویولن‌نواز استثنایی، ایتالیایی…
در تابستان ۱۳۵۹ سروان محمودی به‌تازگی از اراک به خرمشهر منتقل شده بود و به‌عنوان فرمانده پاسگاه پلیس‌راه خرمشهر شروع به کار کرده بود. با شروع جنگ، لشگر ۳ زرهی عراق برای اشغال خرمشهر و بعدتر آبادان وارد خاک ایران شد. یکی از اهداف اصلی این لشگر مجهز، تصرف جاده خرمشهر-آبادان بود. پاسگاه پلیس‌راه یکی از اولین هسته‌های مقاومتی شد که در جلوی این حمله ایستاد و ارتش عراق را زمین‌گیر کرد. سروان محمودی هم در آنجا خدمت می کرد. جسد ایشان بعداً برای تشیع به زادگاهش یعنی شهر کرمانشاه منتقل می‌شود، در جایی که دوستان و بستگانش برای آخرین وداع با او جمع می‌شوند. یکی از این بستگان و دوستان نزدیک شهید محمودی، خواننده و موسیقی‌دان ۳۱ ساله‌ای بود که بعدتر در زمره یکی از بزرگ‌ترین هنرمندان موسیقی کلاسیک ایران (به اصطلاح سنتی) شناخته شد.
شهرام ناظری به یاد رفیق شهید خود شعری را می سراید (با همکاری محمد ذکایی) و آن را پیش محمد رضا لطفی می برد تا با آهنگسازی لطفی، تصنیف کاروان شهید ساخته شود. این قطعه در آلبوم چاووش 8 ضبط و ارائه شد و مردم به شدت از آن استقبال کردند. با این حال در کمال تعجب پس از مدتی، ناگهان پخش آن از تلویزیون و رادیو متوقف شد. ناظری وقتی از طریق یکی از دووستانش در صدا و سیما پیگیر شد، متوجه یک یادداشت در پرونده اثر شد که از روی شعر تصنیف نوشته شده بود:

جان فدای وطنم، خاک ایران کفنم

و در ادامه توضیحات، نوشته شده بود که این شهید از ما نیست...  مسئولین ذی‌ربط به خاطر اینکه در شعر به جنبه‌های مذهبی و دینی اشاره نشده بود دل‌خوشی از آن نداشتند.
کمی بعد به گروه چاووش پیشنهاد می شود که برنامه‌ای برای خانواده شهدا در پارک خرم آن روزگار (پارک ارم کنونی) برگزار کنند. گروه چاووش همین برنامه را آن روز اجرا می کند. برنامه در میانه‌های آن با ریختن نیروهای کمیته قطع می شود و افراد گروه مجبور به ترک صحنه می شوند.

گردآورنده: عرفان سلیمانی
برگرفته از پادکست مترونوم

#موسیقی_سنتی
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید

🆔@Rouyesh_IUST
انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران
Violin concerto no.2 in B minor, Niccolò Paganini (1826) کنسرتو ویولن شماره ۲ در سی مینور، اثر نیکولا پاگانینی (۱۸۲۶) نیکولا پاگانینی یکی از بزرگترین نوازندگان ویولن و آهنگساز بزرگ ایتالیایی است که نواختن ویولن را در دوران خود، به حد اعلا رسانید و تکنیک‌های…
La campanella in G# minor by Franz Liszt

لاکامپانلا در سل دیز مینور اثر فرانتس لیست

لاکامپانِلا (به ایتالیایی La Campanella) به معنی زنگ کوچک و نامی‌است که فرانتس لیست به موومان سوم از ویولن کنسرتوی شمارهٔ ۲ نیکولو پاگانینی، ویولن‌نواز استثنایی، ایتالیایی داد. وجه تسمیهٔ آن این است که صدای یک زنگ کوچک در سراسر قطعه به گوش می‌رسد و با ویولن همراهی می‌کند. لیست بر اساس این قطعه اتود لاکامپانلای خود را در سُل‌دیز مینور برای پیانو نوشت و در آن به دو تکنیک پرش دست و نیز تریل برای انگشتان ضعیفتر به طرز اساسی می‌پردازد.
این اتود سومین اتود از اتودهای شش‌گانهٔ پاگانینی است. مانند سایر اتودهای شش‌گانه دو نسخه دارد که نسخهٔ اول سال ۱۸۳۸ انتشار یافت و نسخهٔ دوم سال ۱۸۵۱. نیز همچون دیگر اتودهای شش‌گانه نواختن نسخهٔ نخست از نسخهٔ دوم دشوارتر است. به‌طور کلی این قطعه حتی نسخهٔ دوم آن از قطعات دشوار و (ویرچوئوسیک) پیانو به حساب می‌آید و بعضاً به عنوان آنکور در رسیتالها به کار می‌رود. لاکامپنلای فرانتز لیست در حقیقت، سخت‌ترین اتود پیانو برای دست راست است که با تکنیک تریل به همراه جهش‌های گسترده و فواصل بلند دولاچنگ نوشته شده‌است.
این اتود به دلیل شناخته‌شدن به عنوان یکی از دشوارترین قطعاتی که تاکنون برای پیانو نوشته‌شده است مشهور است که نیازمند واکنش‌های سریع و بسیار بالای دست راست است. دست راست نوازنده نیازمند طی فواصل بلند میان هر اکتاو است. به طور کلی و در حالت استاندارد، این‌گونه جهش‌ها نیازمند چابکی انگشتان ضعیف‌تر دست است و می‌تواند مهارت و چابکی آنها را نیز به مرور افزایش دهد.

_برگرفته از the liszt compantion اثر Ben Arnold

اجرایی از Andrew Watts را می‌شنوید.

نویسنده و گردآورنده: فرداد ظریفی
#6

🆔@Rouyesh_IUST
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
#موسیقی_کلاسیک
انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران
Brandenburg Concerto no.5 in D major, BWV 1050 Johann Sebastian Bach کنسرتو براندنبورگ شماره 5 در ر ماژور اثر یوهان سباستین باخ (1721م) باخ، مجموعه‌ی شش کنسرتوی براندنبورگ خود را به اشراف‌زاده‌ای آلمانی که مرزبان براندنبورگ بود، تقدیم نموده‌است که در هر…
Violin concerto no.2 in B minor,
Niccolò Paganini (1826)

کنسرتو ویولن شماره ۲ در سی مینور، اثر نیکولا پاگانینی (۱۸۲۶)

نیکولا پاگانینی یکی از بزرگترین نوازندگان ویولن و آهنگساز بزرگ ایتالیایی است که نواختن ویولن را در دوران خود، به حد اعلا رسانید و تکنیک‌های منحصر به فرد و البته دشواری را برای این ساز زهی ابداع نمود.
پاگانینی بزرگترین ویولنیست معاصر خود بوده است. یکی از دلایل محبوبیت و البته اهمیت ساز ویولن در ارکستر، شاید مدیون نیکولا پاگانینی و تلاش‌هایش در بهبود عملکرد و نشان دادن ظرفیت‌های این ساز باشد. همین توانایی و مهارت وی و تسلطش بر روی ساز ویولن، سبب شد تا او بتواند در سرایش آثار بر پایه ویولن بسیار موفق عمل کند؛ موفقیتی که البته با سختی‌های بسیاری همراه است، چرا که نوازندگی آثار او را شاید کسانی که فاصله زیادی در مهارت با او داشته باشند از پس نواختنش بر نیایند.
یکی از همین دست آثار دشوار برای نوازندگان، کنسرتو ویولن شماره ۲ اپوس ۷ نیکولا پاگانینی است که در سال ۱۸۲۶ به پایان رسید و برای اولین بار در لا اسکالای میلان ایتالیا اجرا شد. این قطعه که اجرای آن بین ۲۵ تا ۳۰ دقیقه زمان می‌برد، در سی مینور نوشته شده است و در قالب سنتی کنسرتوویولن‌ها از سه موومان ساخته شده است. مشهورترین موومان این کنسرتو ویولن، موومان سوم آن مشهور به لا کامپانلا است که در تمپوی روندو نوشته شده. روندو که از جمله تمپوهای سریع است، رقصی تغزلی است که فرمی پر نشاط و شادی‌آور دارد. در سراسر این موومان صدای زنگی به گوش می‌رسد که از نشانه‌های بارز آن است و به همین دلیل نیز به این نام شهره شده است. پیچیدگی‌های نوازندگی ویولن دراین موومان، نیازمند سطح قابل توجهی در نواختن است، کافی است به میزان جابجایی‌ها و حرکات دست نوازندگان ویولن سولو در این موومان توجه شود. استفاده مکرر از تکنیک‌های نه چندان آسان، حرکت سریع و مقطع آرشه بر روی سیم‌ها، پرش در میان نت‌ها و استفاده از فرمی شاد و پر هیجان، در عین حال استفاده از بم نوازی‌های محدود، در میان زیر نوازی‌های طولانی، باعث شده تا این موومان به حد کمال زیبایی برسد و در عین نشاط‌آور بودنش، بسیار اثر پر احساسی باشد، احساساتی بازیگوشانه و طبیعی، مانند دویدن دختر بچه‌ای در میان شالیزارها!
این موومان در عین فاخر بودن، از حس شوخ طبعی بسیاری نیز بهره‌مند است. استفاده از صدای زنگ پس زمینه، مقیاس گسترده و تغییر وسیع پوشش فواصل و بازی‌های دشوار ویولن نشانه‌ای بر این مسئله است. موومان در یک اوج و سرعت بالا به پایانی دوست داشتنی می‌رسد که مخاطب را در خود سحر می‌کند. موومان اول این کنسرتو در تمپوی آلگرو که از تمپوهای سریع است، یک شروع خیره‌کننده برای این کنسرتو به‌حساب می‌رود که در اتصال به موومان دوم در آداجیوی آرام و با شکوه، فضایی پر احساس و پر گستره‌ای را از در هم تنش نت‌های ویولن سولو و ساز ارکستر دارد.

کنسرتو ویولن شماره ۲ اپوس ۷ پاگانینی در سی مینور یکی از شکوهمندترین و موفق‌ترین آثار کنسرتو ویولن به شمار می‌رود که مرهون نبوغ آهنگساز و تبحرش در نوازندگی ویولن است و موفقیت این کنسرتو وابسته به مهارت سولیست آن است.

_برداشت از رسانه اینترنتی نبض هنر

اجرایی که می‌شنوید از
Israel Philharmonic Orchestra
به رهبریِ
Zubin Mehta
و نوازندگیِ (سولیست)
Ivry Gitlis
متعلق به سال 1982 می‌باشد.


نویسنده و گردآورنده: فرداد ظریفی
#5

🆔@Rouyesh_IUST
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
#موسیقی_کلاسیک
انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران
Rachmaninov Piano concerto No.2 in C minor, Op.18 کنسرتو پیانو شماره دو در دو مینور اپوس ۱۸ اثر سرگئی راخمانینوف این قطعه در میان سال‌های ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۱ ساخته شده است و از آثار شاخص و مطرح سرگئی راخمانینوف نوازنده، رهبر ارکستر و آهنگساز بزرگ روس می‌باشد که…
Brandenburg Concerto no.5 in D major, BWV 1050
Johann Sebastian Bach
کنسرتو براندنبورگ شماره 5 در ر ماژور
اثر یوهان سباستین باخ (1721م)

باخ، مجموعه‌ی شش کنسرتوی براندنبورگ خود را به اشراف‌زاده‌ای آلمانی که مرزبان براندنبورگ بود، تقدیم نموده‌است که در هر یک از این کنسرتوها، ترکیب‌هایی متفاوت و غیرمعمول از سازها بکار گرفته شده‌است.
کنسرتو براندنبورگ شماره 5، یک کنسرتو گروسّو است که شامل توتّی (tutti/همه‌ی نوازندگان که در اینجا ارکستر زهی است) و گروه سولو (solo/گروه تکنواز که در اینجا فلوت، ویلن و کلاوسَن هستند) می‌باشد.

موومان اول - Allegro :
با جریانی پیوسته از نت‌های سریع و چالاک که توسط توتی نواخته می‌شود، آغاز می‌گردد. هنگام رسیدن به بخش سولو، تکنوازان به ارائه ایده‌های کوتاه ملودیک می‌پردازند و فلوت و ویلن به گونه‌ای سرزنده و بازیگوشانه به تقلید ایده‌های ملودیک یکدیگر سرگرم می‌شوند.
این تناوب میان اجرای قوی توتی و اجرای طولانی و ملایم‌تر گروه سولیست، در سراسر موومان ادامه می‌یابد. در مقایسه با موسیقی پرتوان، ساده و سرراست بخش‌های توتی، بخش سولو درخشان و پرتزیین است و سبب تعلیق و تنش موسیقی شده و شنونده را منتظر بازگشت تمام ارکستر می‌گذارد.
در بخش پایانی این موومان، باخ برای نمایش چیره‌دستی خود در نواختن ساز شستی‌دار برای نخستین بار در یک کنسرتو گروسو، به کلاوسن، نقش تکنواز داده است. کلاوسن به اجرایی با ریتم نیرومند و تاثیرگذار و پاساژهایی خیره‌کننده می‌پردازد که مهارت و چیره‌دستی نوازنده را طلب می‌کند و نقطه اوجی برای این موومان است.

موومان دوم - Affettuoso :
این موومان در تضادی آشکار با موومان سرزنده و پرتوان آغازین، با تمپویی کند در تُنالیته‌ی مینور است و حالتی کم‌و‌بیش جدی را می‌نمایاند. در سراسر این موومان فقط سه ساز سولو و یک ویلنسل بکار گرفته شده‌است.

موومان سوم - Allegro :
آلگروی پایانی حالتی رقص‌گونه دارد و در ابتدای آن سوژه‌ای پر جست‌وخیز و شاد توسط ویلن معرفی شده و سپس توسط فلوت و کلاوسن تقلید می‌شود. پس از مدتی ارکستر نیز در اجرای سوژه شرکت می‌کند. بخش میانی این موومان در تنالیته‌ی مینور و به نرمی با ملودی تغزلی فلوت آغاز می‌شود و سپس ویلن و کلاوسن به نوبت ملودی را می‌نوازند. پس از کیفیت سودایی این بخش، نمود دوباره‌ی تنالیته‌ی ماژور و ریتم‌های سرزنده‌تر، از بار نخست خوشایندتر به گوش می‌رسد.

_برداشت از کتاب درک و دریافت موسیقی نوشته‌ی راجر کیمین

نویسنده و گردآورنده: بهار برادران

#4

🆔@Rouyesh_IUST
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
#موسیقی_کلاسیک
انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران
The Young Person's Guide to the Orchestra Op.34 Benjamin Britten راهنمای ارکستر برای جوانان، اپوس 34 اثر بنجمین بریتن (1976-1913) بنجمین بریتن آهنگساز، نوازنده پیانو و رهبر ارکستر بریتانیایی، این اثر را در سال 1946 به عنوان مقدمه‌ای بر آشنایی با سازهای…
Rachmaninov
Piano concerto No.2 in C minor, Op.18

کنسرتو پیانو شماره دو در دو مینور اپوس ۱۸ اثر سرگئی راخمانینوف

این قطعه در میان سال‌های ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۱ ساخته شده است و از آثار شاخص و مطرح سرگئی راخمانینوف نوازنده، رهبر ارکستر و آهنگساز بزرگ روس می‌باشد که برای پیانو و ارکستر نوشته شده است.
کنسرتو پیانو شماره ۲ شامل سه موومان به صورت زیر می‌باشد:
I. Moderato (C minor)
II. Adagio sostenuto (C minor -> E major)
III. Allegro scherzando (E major -> C minor -> C major)

این اثر عظمت هنری خود را با شروعی طوفانی و کوبنده آغاز می‌کند. آکورد های عمیقِ شروعِ اثر، تداعی کننده صداهای ناقوس کلیسای ارتودوکس روسی و ترکیب آن با شخصیت پیچیده و اعماق ذهن خالق اثر است.
آکورد های شروع قطعه دارای بافتی دو بخشی هستند. بخش خارجی آن که شامل نت‌های اکتاو های بالا و پایین می‌شوند، در تمامی هشت آکورد ثابت می‌مانند و تکرار می‌شوند. در عوض بخش داخلی که نت‌های بین بخش خارجی را شامل می‌شوند، در هر آکورد به آرامی تغییر می‌کنند و باعث تغییر هوشمندانه هارمونی قطعه می‌شوند. به نظر می‌رسد که این تغییر بسیار آرام هارمونی‌، احساسات غم‌انگیز و محزون درونی آهنگساز را به عرصه ظهور می‌رساند.
از آنجایی که آکوردهای کوبنده شروع قطعه تأثیر واقعی خود را در صورت نواخته شدن با هر سازی یا حتی نواخته شدن توسط کل ارکستر از دست می‌دهند، کشیدن بار اجرای این آکوردها در تمامی قطعه بر دوش پیانو قرار می‌گیرد.
در حقیقت اجرای این آکورد ها توسط پیانو در آغاز قطعه، اعلام نقش اساسی پیانو در طرح کلی کنسرتوی دوم راخمانینوف است‌.
در این اثر، بر برتری پیانو در کل قطعه تأکیدی مضاعف می‌شود چرا که تمامی نت‌های پیانو بافت ملودی اثر را بسیار عظیم و باشکوه می‌کنند. از طرفی نقش رمانتیک پیانو در کلیت اثر با اجرای ملودی‌های اَشرافی، باشکوه و دلنشین توسط سازهای زهی و کل ارکستر تقویت می‌شود. در کل اجرای اثر، ساز پیانو به ندرت به طور کامل ساکت می‌شود و به هیچ عنوان اجازه نمی‌دهد که توجه مخاطب به سمت ارکستر جلب شود. چنین طرحی در کل اثر، نشان دهنده پیانیست بودن راخمانینوف در ذات آهنگسازی‌اش است.

_ برداشت از کتاب راخمانینوف کنسرتو پیانوی شماره دو اثر پیتر گاتمن.

اجرایی که می‌شنوید از
Orchestre Philharmonique de Radio France
به رهبریِ
Myung-Whun Chung
و نوازندگیِ (سولیست)
Evgeny Kissin
می‌باشد.

نویسنده و گردآورنده: فرداد ظریفی
#3

@Rouyesh_IUST
#موسیقی_کلاسیک
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران
Violin Piano Sonate No.5, Op.24 in F Major (Spring_Frühlingssonate) Ludwig van Beethoven سونات ویولن شماره 5 (سونات بهار) اپوس 24 - در تونالیته‌ی فاماژور اثر لودویگ فان بتهوون این اثر، یک سونات دوئت برای ویولن و پیانو است که در سال 1801 تصنیف گردید و با…
The Young Person's Guide to the Orchestra Op.34
Benjamin Britten

راهنمای ارکستر برای جوانان، اپوس 34
اثر بنجمین بریتن (1976-1913)

بنجمین بریتن آهنگساز، نوازنده پیانو و رهبر ارکستر بریتانیایی، این اثر را در سال 1946 به عنوان مقدمه‌ای بر آشنایی با سازهای ارکستر ساخت. او در این اثر، تِمی از هنری پرسل (Henry Purcell) آهنگساز سده هفدهم انگلستان را بکار گرفته است.
اثری كه می‌شنوید توسط اركستر سمفونی لندن و به رهبری خود آهنگساز اجرا شده است.

در آغاز ارائه تم بدین صورت است:
a.تمام ارکستر
b.بادی‌های چوبی
c.بادی‌های برنجی
d.زهی‌ها
e.کوبه‌ای‌ها
f.تمام ارکستر

سپس سیزده واریاسیون (تکرار‌های دگرگون شده‌ی تم) را می‌شنویم که در هر کدام از آن‌ها هر بار سازی متفاوت به اجرا می‌پردازند؛ که از نظر دینامیک، رنگ صوتی و حالت با یکدیگر متفاوت می‌شوند.
در هر کدام از گروه‌های سازی، ساز ها اغلب از زیر به بم معرفی می‌شوند:

بادی های چوبی:
واریاسیون ۱: فلوت‌ها و پیکولوها
واریاسیون ۲: ابواها
واریاسیون ۳: کلارینت‌ها
واریاسیون ۴: فاگوت‌ها

زهی ها:
واریاسیون ۵: ویلن‌ها
واریاسیون ۶: ویولاها
واریاسیون ۷: ویلنسل‌ها
واریاسیون ۸: کنترباس‌ها
واریاسیون ۹: هارپ (چنگ)

بادی‌های برنجی:
واریاسیون ۱۰: هورن‌ها
واریاسیون ۱۱: ترومپت‌ها
واریاسیون ۱۲: ترومبون و توبا

کوبه‌ای‌ها:
واریاسیون ۱۳:
a.تیمپانی؛ طبل بزرگ و سنج
b.تمبورین و مثلث؛ طبل کوچک و بلوک چینی (مکعب مستطیل توخالی از چوب که با کوبه‌ی طبل بر آن ضربه زده می‌شود).
c.زایلوفون
d.قاشقک و گونگ
e.تازیانه (دو قطعه چوب لولا شده که بر هم کوبیده می‌شود).
f.تمام کوبه‌ای ها؛ زایلوفون و مثلث

واریاسیون ۱۳ بی‌درنگ با یک ملودی جدید و سرزنده که پیکولو بدون همراهی می‌نوازد، دنبال می‌شود. سپس سازهای دیگر به میدان می‌آیند و هر یک همان ملودی را می‌نوازند. پس از اجرای به ترتیب همه‌ی سازها، بادی‌های برنجی به تمِ اصلی بازگشته و پایانی پرهیجان را تدارک می‌بینند.

_برداشت از کتاب درک و دریافت موسیقی نوشته‌ی راجر کیمین

نویسنده و گردآورنده: بهار برادران
#2

@Rouyesh_IUST
#موسیقی_کلاسیک
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران
مجموعه پست های کارگروه موسیقی: «قطعه هایی که نشنیده اید» مقدمه در این سلسله پست ها، ما قصد داریم تا شما را با موسیقی هایی از سراسر دنیا و تاریخ آشنا کنیم که شاید شانس روبرو شدن کمتری با آنها داشته باشید. موسیقی هایی که با وجود غنی بودن از اصول زیبایی شناختی…
Violin Piano Sonate No.5, Op.24 in F Major (Spring_Frühlingssonate)
Ludwig van Beethoven


سونات ویولن شماره 5 (سونات بهار)
اپوس 24 - در تونالیته‌ی فاماژور
اثر لودویگ فان بتهوون


این اثر، یک سونات دوئت برای ویولن و پیانو است که در سال 1801 تصنیف گردید و با نام سونات بهار معروف است؛ نامی که پس از درگذشت بتهوون به آن داده شد.


این سونات از چهار موومان تشکیل شده‌است:
Allegro
Adagio molto espressivo
Scherzo _ Allegro molto
Rondo _ Allegro ma non troppo

بتهوون، آهنگسازی بود که موسیقی را نه یک سرگرمی بلکه نیرویی معنوی و توانا برای آفرینش نگرشی برخاسته از آرمان‌های والا می‌دانست. (راجر کیمین)

وی موسیقیدانی پیشرو در جنبش رمانتیک بود.
جنبشی که هدف و ویژگی‌هایش نمایاندن احساسات و عواطف، داستان‌ها و الهامات است.
سونات بهار نتیجه‌ی روح طبیعت گرای بتهوون است. در هر جمله و موتیفِ این قطعه، عناصر فصل بهار به زیبایی نمایان می‌شوند. آواز پرندگان، نوای رودخانه، باران بهاری و جشن طبیعت ...

نویسنده و گردآورنده: بهار برادران

#1
@Rouyesh_IUST
#قطعه‌هایی_که_نشنیده‌اید
#موسیقی_کلاسیک
جلسه دوم از سری جلسات فرهنگی چهارگاه
این هفته: داستان خوانی.
بررسی داستان های صادق چوبک.
سه شنبه ۷ دی ماه ساعت ۱۷
برای دوستانی که کتاب ها رو ندارند فایل پی دی اف توی گروه گذاشته میشه.
ممنون از همه دوستان. منتظر حضور گرمتون هستیم.
#چهارگاه
#داستان_خوانی
#موسیقی
#صادق_چوبک

لینک گروه چهارگاه:
https://telegram.me/joinchat/BjTWWD9eZy9xXd_kcCfyHA
جلسات فرهنگی #چهارگاه از پانزدهم آذر ماه آغاز خواهد شد.
جلسه اول: شعر خوانی و معرفی آثار امید صباغ نو
محل برگزاری: لابی دانشکده کامپیوتر
#داستان_خوانی
#شب_شعر
#نمایشنامه_خوانی
#موسیقی
@rouyesh_iust
Ещё