دل انسان مستعد تنفر است و علت را باید در نارضایتی او جستجو نمود. دلیلش این است که انسان از معنای زندگی فاصله گرفته است. بدون تردید جنبه های مثبت و اسباب
خوشبختی برای مردم روزگار ما بیش از امکاناتی است که مردم قدیم از آن بهره مند بودند. اما اگاهی از اینکه چه می توانیم داشته باشیم به مراتب بیشتر شده است. اگر به باغ وحش بروید و در چشمان میمونهایی که سرگرم بازی یا خوردن نیستند نگاه کنید، به اندوهی سنگین در آنها پی می برید. احساس می کنید که دلشان می خواهد انسان شوند اما راه این کار را نمی دانند. آنها در جریان تکامل راهشان را گم کرده اند. همتایانشان از آنها پیش افتاده اند و آنها سر جای خود باقی مانده اند.
به نظر می رسد ذهنیت مشابهی در روح بشر متمدن رسوخ کرده است. می داند که می تواند در شرایط بهتری قرار بگیرد اما نمی داند که چگونه می تواند از آن برخوردار گردد. اینگونه است که بر همتایان خود خشم می گیرد و این در حالی است که این همتایان نیز در شرایط بهتر از او قرار دارند. آنها هم بر دیگران غبطه می خورند. در جریان تکامل هنوز به مرحله ی پایانی نرسیده ایم. باید به سرعت این مراحل را پشت سر بگذاریم، در غیر اینصورت تباه می شویم و در جنگل تردید و هراس راهمان را گم می کنیم. بنابراین غبطه با آنکه چیز خوبی نیست، جنبه های مثبت هم دارد. غبطه ابراز تالم است، تالم کسانی که درشب بی چراغ طی طریق می کنند، شاید به مأمن بهتری برسند و شاید هم راهشان به مرگ و تباهی منتهی شود.
برای یافتن راه درست زندگی بشر باید همانطور که بر اطلاعات مغزی خود افزوده دلش را فراخ تر کند، باید بیاموزد که به ماورای خویشتن برود و با این اقدام به آزادی در عالم هستی و به سعادت و نیکبختی دست یابد.
👤 #برتراند_راسل📚 #تسخیر_خوشبختی📖 صفحه 67-68
l
👇 عضو شوید
👇l
@Philosophers2