اخلالگران
نظامِ «سواد»
#حامد_صفایی_پور بر علیه باور عمومی سخن گفتن قدری اغراق و شیطنت زبانی میخواهد. این روزها، همچنان، مثل روزهای قبل، باور عمومی و مُد زمانه این است که سواد و مدرک، جایِ اندیشیدن و درک را میگیرد. چنین نیست. «روانشناس» کسی نیست که نظریات را از بَر کرده و «فیلسوف» کسی که «کتابهای فلسفه» را روزنامهوار یا رمانوار خوانده است. ای بسا «دکتر» که در مهد کودک ذهنش یک کودک کنجکاو و یک لذت کشف پیدا نمیشود. مدرک جای درک، و سواد جای اندیشیدن را نمیگیرد.
شاید بهتر است بگویم: «سواد، بدون اندیشیدن شکل نمیگیرد». «اطلاعات» میتواند در انبار ذهن ذخیره شود. «ذهنِ_انباری» میتواند منبع احتکار اطلاعات باشد. «ذهنِ انباری» مانندِ ورزشکاری است که مواد نیروزا میخورد اما هیچ تحرکُی ندارد. تَحرُّک، اندیشیدن است و اندیشیدن واژهای کلی برای همۀ فعالیتهایی است که ذهن به صورت ارادی و با
#تامل(reflection) انجام میدهد. تحلیل(/واکاوی) با همه اقسام آن -تحلیل از طریق مقایسه، تحلیل از طریق بررسی پیشینه موضوع، تحلیل از طریق بررسی موردی و غیره- از مهمترین فعالیتهای ذهن است. بدون تحلیل به «ذهنِ انباری» صفت تنبلی (خوردن و خوابیدن) نیز اضافه میشود.
فریب آدمهای پُر اطلاعات را نخورید؛ وقتی همین آدمها، در موقعیتهایی چالشی در ارائه تحلیل، ارائه راهِ حل و توجه به جنبههای دیگر ناتوانند. «فریب» این است که در اثر خوشنامی و بزرگنامی این افراد، «تعریف سواد» در ذهن شما، به از بَر بودن نام چند نویسنده، سخن گفتن با لحن کتابها، Shift و Alt گرفتن در لابهلای حرفها، از بَر خواندن جملههای بزرگان، پرداختن به جنبه¬های زبانی و نوشتاری جملات به جای مضمون آنها تقلیل مییابد. با همان جدیتی که «تن آدمی شریف است به جان آدمیت»، این بدلکاری و بزککاریها کسی را اهل نظر و اندیشه نمیکند.
علم پیچیده به تحلیل و بیپایان است. انباردار اطلاعات در دریافت سرشت پیچیده و طوفانی علم، ناتوان است. اطلاعات ارزشمند است اما هر کالای ارزشمندی به ثروت و سرمایه تبدیل نمیشود. تنها اهل اندیشه اند که می¬توانند با جعبه مدادرنگی¬ شش-رنگِ خود، نقاشیِ زیبایی بکشند. جعبۀ مداد رنگیِ هفتاد-رنک، کسی را نقاشتر نمیکند.
چه کنیم؟ قدری کار و بارمان را جدیتر بگیریم و به سطح حرفهای آن نزدیک شویم. اصل را بر این بگذاریم که غالبا در پیرامون ما تنها نسخههای تقلّبیِ دانش وجود دارند. به سراغ ریشهها برویم و تنها منبع دانش خود را، نسخههای شفاهی قرار ندهیم. ما باید علم را به همان روشی که دانشمندان میآموزند، بیاموزیم. غرق شویم. کتابها را پیش از خواندن، بررسی، و با خواندن، حلاجی و پس از خواندن، برای خود بازسازی کنیم. دانش را آنِ خود کنیم.
نگویید: «ای بابا! چه کسی کتاب میخواند». بهتر که نمیخواند! خدمتِ کتابنخوانهای بیادعا -که بر عقل نیمبندِ اجتماعی خود متکی اند- به علم، بیش از «دانشگران نافرهیختهای» است که جَهد بلیغ میکنند تا محصولات قاچاق را از گمرکِ «فرزانگی و دانش» رَد کنند. بدخاصیت، بدتر از بیخاصیت است. دانشگران[1] نافرهیخته، اخلالگران
نظام سواد اند. انها را به متن اندیشیدن خود راه ندهید؛ به حاشیه برانید.
پانوشت:
[1]
#دانشگر (بر سیاق کارگر، رفتهگر، آهنگر و ... ) در این نوشته کسی که شغل او در پیرامون دانش است اما نحوه اندیشیدن و سیر علمی و فکری او دانشمندانه و متاملانه نیست.
#سواد #ذهن_انباری #تحلیل#تفکر_نقادانه#آسیب_شناسی #آموزش#رشادت_آکادمیک#نظام_آموزشی#دانشگر📌منتشر شده (97/6/24) در روزنامه اصفهان زیبا:
http://www.isfahanziba.ir/node/81367@SmartThinking