#یادداشت_مهمان ☀️آقا معلم: دانشجوی کوشا و تیزفکری داشتم که چند سال پیش دانشجوی یکی از دوره¬های نگارش آکادمیک من بود. او اکنون خارج از کشور درس میخواند و به گفته خودش از شرکت در آن دوره و یادگیری مهارت نگارش آکادمیک سود بسیار برده است. من -مثل همیشه(!)- از سر انکار درآمدم که: «نه، چه سودی؟!، همۀ حرفهایت تک و تعارف است!». از او اصرار و از من انکار؛ دست آخر گفتم اگر می-خواهی حرفت را به من بفهمانی، تا قبول کنم یا رد، «یادداشتی برایم بنویس و در آن با ذکر جزئیات به من نشان بده که «نگارش دانشگاهی» دقیقا، به چه دردت خورده است». او هم اجابت کرد. بفرمایید! این هم یادداشت خانم ساره آقامیری:
حامد صفاییپور
سوم بهمن نود و هشت
☀️☀️نگارش دانشگاهی (Academic Writing) به چه درد میخورد؟
ساره آقامیری
تکلیف درسی من در یکی از درسهای ترم گذشته این بود که چهار مقاله را بخوانم؛ هر کدام را خلاصه کنم و «ادعای اصلی» نویسنده را، تنها دو جمله(!)، همراه با دلایلی که برای حمایت از آن «ادعای اصلی» در متن آمده بود، پیدا کنم. در گام بعد وظیفه داشتم «قویترین دلیل» یا دلایل را انتخاب نموده و دلیلِ انتخابم را شرح دهم و در آخرین گام، تحلیل نهایی خود را از مقاله همراه با همه موارد قبل، در 600 کلمه ارائه دهم(!).
تسلط بر مهارت نگارش دانشگاهی برای تمام اجزاء این تکلیف، ضروری بود. البته شاید در نگاه نخست بهنظر برسد، سادهترین و کم اهمیتترین بخش این تکلیف، یافتن ادعای اصلی نویسنده است. در اینباره لازم است بگویم اولا، این «کار ساده» مهمترین سنگبنای انجام این تکلیف است، و اشتباه در آن، به از دست رفتن کل زحماتت میانجامد(!)، ثانیا، برای خلاصهکردن مقالهای سی صفحهای در نصف-صفحه، بدون داشتن معیاری تعیینکننده و قاطع که بتواند جزئیات و اطلاعات کم ارتباط را جدا کند، تقریبا ناممکن است. خطا نکردن در این فعالیتها بسیار دشوار است.
ممکن است بگویید کار یافتن «ادعای اصلی متن» آنقدرها که من میگویم دشوار نیست، و این به «کندفکری» من بر میگردد(!)، اما لازم است بگویم که در این زمینه، هم
کلاسیهای من هم با من موافق بودند. اولین مقالهای که باید این تکلیف را روی آن پیاده میکردم سی ضفحه بود؛ دربردارندۀ بیش از پنج ادعای بسیار مهم و ناب؛ هر کدام از این ادعاها بیش از دو بار در طول متن تکرار شده یود و با دلایل و شواهد حمایت شده بود. چندین بار متن را خواندم اما نمیتوانستم یک، و فقط یک ادعا را به عنوان ادعای اصلی متن انتخاب کنم. بیش از شش ساعت وقت صرف کرده بودم و کمتر از سه ساعت به زمان تحویل مانده بود؛ هر بار خواندن نیز بر گیجی مفرط من میافزود. بطور ناگهانی، یکی از اصول پاراگرافنویسی را به یادآوردم در ناباوری نجات یافتم(!)؛ «در هر بند، (غالبا) جمله اول، «جمله ایده» و حاوی ادعای اصلی نویسنده و جمله آخر، «جمله جمعبندی» یا تکرار ایده اصلی متن است». همچنین به یاد آوردم که شما میگفتید: «مقالهنویسی هیج قانونی اضافه بر «پاراگرافنویسی» ندارد»؛ دیدم تنها یک ادعا وجود دارد که هم مقدمه و هم در نتیجه گیری مقاله تکرار شده است و نتیجه گرفتم این ادعا، مهمترین حرفی است که نویسنده قصد بیانش را داشته است حتی اگر در عمل، حرفهای دیگری را به شکل قویتری اثبات کرده است.
امیدوارم نگویید که این اتفاق مبارک نیز از خوششناسی من بوده است(!) که میگویم از اتفاق از نظر استادان ما، مهمترین هدف این تکالیف تقویت مهارت «درک مطلب» دانشجویان است. شما برای اینکه هر مطلبی را بفهمید، اول باید دریابید گوینده قصد بیان چه مطلبی را داشته است. بیشک، تسلط به «نگارش دانشگاهی» به من کمک کرد حرف اصلی نویسنده را دقیقا بیابم و دلایل و شواهد آن را، همراه با تحلیل شخصی خود در 600 کلمه خلاصه کنم.
#نگارش_دانشگاهی#بندنویسی#مقاله_نویسی#تفکر_نقادانه #دورههای_تیزفکری#برداشت_کلاسی ▫️برای اطلاع از نحوه برگزاری دوره نگارش دانشگاهی کانال و صفحه اینستاگرام تیزفکری را دنبال نمایید.
@SmartTHinking_ir