▪️تبیین ساختار داستانی هاوارد هاکسچگونه میتوان ساختار داستان هاکس را با توجه به تناقض گریزناپذیری در عین غافلگیرکننده بودن توضیح داد؟ در طول چهلسال فیلمسازی و همکاری با دهها نویسندهٔ برجسته، هاکس هر داستان را در یک ساختار چهارقسمتی همسان بنا می کند:
قسمت اول پیش درآمدی است که یا ۱: یک کشمکش در روابط نزدیک امروز یا دیروز شخصیتها را پایه ریزی میکند (این الگوی مرسوم فیلمنامههای «بن هکت» برای هاکس است) یا ۲. کشمکش را با برخورد دو شخصیت ظاهرا متضاد طی اولین دیدارشان آغاز میکند (این الگوی مرسوم «فورتمن» - «فاکنر» است).
قسمتهای دوم و سوم، کشمکش اصلی را که در قسمت اول پایهریزی شده بود، گسترش میدهند: یا میگذارند در قسمت دوم یکی از شخصیتهای متخاصم با سبکهای زندگی بر دیگری غلبه کند و در قسمت سوم شخصیت یا سبکی دیگر و یا یکی دیگر از شخصیتها در قسمت اول به تنهایی وارد عمل شود و در قسمت سوم هر دو شخصیت باهم وارد عمل میشوند. در قسمت چهارم، کشمکش اصلی معمولا با بازگشت به موقعیت فیزیکی اولیه که در قسمت پیش درآمد دیدیم، بر طرف میشود. با این تفاوت که در این صحنه شخصیتهای متضادْ خود و دیگری را در پرتو نور تازهای میبینند.
هاکس معمولا یک مؤخره یا «ته جمله» برای بازگرداندن دایرهٔ کامل روایت به نقطهٔ شروعش اضافه میکند. دربارهٔ این ساختار روایی میتوان همچنان بحث کرد. اما خلاصه کلام این است که این ساختار با شکل مستحکم، ظرافت، ایجاز، و تناسبی که به داستان هاکس میبخشد، باعث میشود رویدادهای غافلگیرکننده درون منطق و ساختار مستحکمِ یک الگوی کنترل شده اتفاق بیفتند.
| 🖼عکسی از رابرت کاپا: جلسۀ «هاوارد هاکسِ» کارگردان با «ویلیام فاکنر» و «هری کورنیتزِ» نویسنده
👤|
#Howard_Hawks🌀|
@perspective_7