Perspective | پرسپکتیو

#Howard_Hawks
Канал
Искусство и дизайн
Музыка
Фильмы
Книги
Персидский
Логотип телеграм канала Perspective | پرسپکتیو
@Perspective_7Продвигать
225
подписчиков
243
фото
80
видео
162
ссылки
• پرسپکتیو‌؛ روزنه‌ای در آیینـهٔ هنر • هنر ؛ اشتراک ناگفته و نامکشوف همه انسانهاست. Admin: @Arya_bagheryy | موسیقی | معماری | نقاشی | ادبیات | نمایش | سیـنما
اندرو ساریس:


« اگر قهرمانان فـورد حافظ سُـنت‌اند، قهرمانان هاکس پشتیبان نوعی حرفه‌ای‌گریِ غریزی‌اند. حتی در دوران رکود اقتصادی دههٔ ۱۹۳۰ آمريکا نیز شخصیت‌های هاکس، کار و درآمد قابل توجهی دارند. این ایده که شخصيتِ هر مرد، براساس عملکردش و نه توانايي‌اش در برقراری ارتباط با زنان سنجيده شود، در مردانگی سینمای هاکس اهمیتی اساسی دارد. درحالي که رويکرد فورد، به شخصيت‌هاي زن فیلم‌هایش را می‌توان در قالب فداکاری‌ تعریف کرد؛ زن‌های هاکسی نمونه مجسم جسارت و شجاعت‌اند. »


• 𝑯𝒊𝒔 𝑮𝒊𝒓𝒍 𝑭𝒓𝒊𝒅𝒂𝒚 (𝟏𝟗𝟒𝟎)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑯𝒐𝒘𝒂𝒓𝒅 𝑯𝒂𝒘𝒌𝒔

👤| #Howard_Hawks
👤| #Andrew_Sarris
🌀| @Perspective_7
هـاوارد هاکس:

« درباره اینکه چرا مونتگمری کلیفت در پایان جان وین را با تیر نمی‌زند، حرف و حدیث ها آن موقع زیاد بود. اما من اعتقادی به کشتن آدم‌ها و تمام کردن فیلم با مرگ ندارم. هر چند این کار را با موفقیت در «تنها فرشتگان بال دارند» انجام دادم؛ راجع به پایان «رود سرخ» هم خیلی صحبت‌ها شده. به هر جهت با آن شخصیت‌ها و جنس روابط‌شان این تنها پایانی بود که می‌شد برای فیلم در نظر گرفت. هم جان وین شخصیت بارزی بود و هم مونتگمری کلیفت. این دو نفر می‌توانستند فقط چنین آخر و عاقبتی [نظیر آنچه در فیلم آمده بود] داشته باشند. حالا اگر کسانی هستند که نمی‌توانند این جنس رابطه را درک کنند، خب پس... »

👤| #Howard_Hawks
🌀| @Perspective_7
هاوارد هاکس:

« من یک قصه‎گو هستم. این وظیفه اصلی یک کارگردان است. فیلم‎ها عکس‎های متحرک هستند. بیایید آنها را حرکت دهیم. وگرنه کارگردان نیستیم. برای همین من به شما تضمین می‌دهم که دو کارگردان خوب می‌توانند داستان یکسانی را انتخاب کنند، نام شخصیت‌ها را تغییر دهند، نام شهر را تغییر دهند و تصاویری کاملاً متفاوت بسازند. »

👤| #Howard_Hawks
🌀| @Perspective_7
هاوارد هاکس:

« وقتی مقداری استعداد دارید، وظیفه شما استفاده از آن است. »


👤| #Howard_Hawks
🌀| @Perspective_7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ریوبراوو، فیلمی بود علیه وسترن‎های "صلات‌ ظهر"، "تیرانداز چپ‌دست" و "قطار ٣:١٠ به یوما". وسترن‌هایی که با عنوان روانشناسی انسان، شخصیتِ کلانتر داستان را تمسخر می‎کردند و قدرت‎ها و قابلیت‎های او را زیرسوال می‌بردند. هاکس این مسئله را تاب نیاورد. زیرا معتقد بود یک کلانتر نباید محتاج کمک باشد تا در آخر همسرش اورا از مخمصه برهاند. کلانتر، مردم و دوستانش را سپر خود نمی‌کند بلکه خود سپر آنان می‎شود. هاکس در جهت مخالفت با این فیلم‎ها، ریوبراوو را ساخت. فیلمی از جنس غربِ وحشی، با همان حال و هوا؛ همان روحیه؛ همان مردمان و همان دوستی‎ها. با دوربینی آرام، رفیق و هم‎پا که با شخصیت‎ها دم به دم زندگی می‎کند.

🎊به مناسبت زادروز قصه‎گوی قهار سینما «هاوارد هاکس»

👤¦ #Howard_Hawks
🌀¦ @Perspective_7
هـاوارد هـاکـس:

« جان فورد موجود فوق العاده‌ای بود. ماه‌های آخر عمرش، من بیشتر از هر کس دیگری به دیدنش می‌رفتم، مرتب به او سر می‌زدم. بیشتر وقتش را به دیدن وسترن‌های خیلی قدیمی در تلویزیون می‌گذراند؛ وسترن هایی که ظرف یک هفته ساخته می‌شد. آن‌موقع هنوز هوش و حواسش به جا بود. آخرین باری که دیدنش رفتم، بعد از این که از او خداحافظی کردم و از اتاق خارج شدم، بیرون داشتم با دخترش صحبت می‌کردم... فورد از توی اتاق داد زد: «هوارد رفته یا هنوز اینجاست؟» دختر گفت: «این جاست.» گفت: «بگو بیاید، می‌خواهم باهاش خداحافظی کنم» رفتم توی اتاق و خداحافظی کردیم. بیرون که آمدم باز پشت سرم داد زد: «هوارد هنوز این جاست؟» برگشتم و گفت: «می‌خواستم بگویم خداحافظ» بعد از آن‌که از منزلش خارج شدم، به جان وین تلفن کردم و گفتم «بهتر است هر چه زودتر خودت را برسانی؛ پیرمرد رفتنی است» جان وین همان روز خود را با هلی‌کوپتر رساند و فردایش جان فورد از دنیا رفت. »


👤| #John_Ford
👤| #Howard_Hawks
🌀| @Perspective_7
▪️تبیین ساختار داستانی هاوارد هاکس

چگونه می‌توان ساختار داستان هاکس را با توجه به تناقض گریزناپذیری در عین غافلگیرکننده بودن توضیح داد؟ در طول چهل‌سال فیلم‌سازی و همکاری با ده‌‌ها نویسندهٔ برجسته، هاکس هر داستان را در یک ساختار چهارقسمتی همسان بنا می کند:

قسمت اول پیش درآمدی است که یا ۱: یک کشمکش در روابط نزدیک امروز یا دیروز شخصیت‌ها را پایه ریزی می‌کند (این الگوی مرسوم فیلمنامه‌های «بن هکت» برای هاکس است) یا ۲. کشمکش را با برخورد دو شخصیت ظاهرا متضاد طی اولین دیدارشان آغاز می‌کند (این الگوی مرسوم «فورتمن» - «فاکنر» است).

قسمت‌های دوم و سوم، کشمکش اصلی را که در قسمت اول پایه‌ریزی شده بود، گسترش می‌دهند: یا می‌گذارند در قسمت‌ دوم یکی از شخصیت‌های متخاصم با سبک‌های زندگی بر دیگری غلبه کند و در قسمت سوم شخصیت یا سبکی دیگر و یا یکی دیگر از شخصیت‌ها در قسمت اول به تنهایی وارد عمل شود و در قسمت سوم هر دو شخصیت باهم وارد عمل می‌شوند. در قسمت چهارم، کشمکش اصلی معمولا با بازگشت به موقعیت فیزیکی اولیه که در قسمت پیش درآمد دیدیم، بر طرف می‌شود. با این تفاوت که در این صحنه شخصیت‌های متضادْ خود و دیگری را در پرتو نور تازه‌ای می‌بینند.

هاکس معمولا یک مؤخره یا «ته جمله» برای بازگرداندن دایرهٔ کامل روایت به نقطهٔ شروعش اضافه می‌کند. دربارهٔ این ساختار روایی می‌توان همچنان بحث کرد. اما خلاصه کلام این است که این ساختار با شکل مستحکم، ظرافت، ایجاز، و تناسبی که به داستان هاکس می‌بخشد، باعث می‌شود رویدادهای غافل‌گیرکننده درون منطق و ساختار مستحکمِ یک الگوی کنترل شده اتفاق بیفتند.


| 🖼عکسی از رابرت کاپا: جلسۀ «هاوارد هاکسِ» کارگردان با «ویلیام فاکنر» و «هری کورنیتزِ» نویسنده

👤| #Howard_Hawks
🌀| @perspective_7