Perspective | پرسپکتیو

Канал
Искусство и дизайн
Музыка
Фильмы
Книги
Персидский
Логотип телеграм канала Perspective | پرسپکتیو
@Perspective_7Продвигать
225
подписчиков
243
фото
80
видео
162
ссылки
• پرسپکتیو‌؛ روزنه‌ای در آیینـهٔ هنر • هنر ؛ اشتراک ناگفته و نامکشوف همه انسانهاست. Admin: @Arya_bagheryy | موسیقی | معماری | نقاشی | ادبیات | نمایش | سیـنما
К первому сообщению
▪️ سینمای دیجیتال (بخش اول)
▪️ رسانه‌ای جدید؟



آیا سینمای دیجیتال رسانه‌ای جدید و متمایز از سینمای سنتی است؟ آیا اصلاً یک رسانه است؟ به استدلال تیموتی بینکلی، این سینما به هیچ وجه یک رسانه نیست، زیرا تصویر دیجیتال چیزی انتزاعی (یک بیتمپ) است و رسانه‌ها فیزیکی‌اند (مثلاً رسانه نقاشی، رنگ است). در مقابل «کامپیوتر یک رسانه نیست» (Binkley 1997:114).

اما این فرض بینکلی که رسانه‌ها (به تعبیری "مواد" رسانه‌ها) لزوماً فیزیکی هستند ناصواب است: ادبیات یک رسانه است، اما نه از ساختارهای فیزیکی، بلکه از ساختارهای معنایی تشکیل شده است. رسانه، مجموعه اقداماتی برای کاربست مواد است (خواه این مواد نمادین باشند خواه فیزیکی) و بر این اساس، تصویرپردازیِ دیجیتال می‌تواند یک رسانه باشد ( Lopes 2004:110 ).

شاید تصور شود که سینمای دیجیتال رسانه‌ای جدید نیست، چون سینما رسانه است، و سینمای دیجیتال فقط یک نوع از سینما است؛ و رسانه‌ها نمی‌توانند دیگر رسانه‌ها را در بر گیرند. اما این تصوری بی‌راه است: ما می‌توانیم به درستی هم از رسانه چاپ و هم از رسانه‌های گراور، حکاکی، قلمزنی، لیتوگرافی (که همه انواعی از چاپ هستند) سخن بگوییم. پس، یک رسانه می‌تواند رسانه‌های دیگر را در بر بگیرد: رسانه‌ها چنان که خواهم گفت، می‌توانند [در رسانه‌های دیگر] منزل کنند. و با عنایت به خصلت متمایز تصویرپردازیِ دیجیتال، که ذکر آن آمد، دلایل قانع کننده ای وجود دارد که بپذیریم سینمای دیجیتال رسانه‌ای جدید است و در کنار رسانه‌های دیگر، چون نمایش‌های سایه‌ای، سینمای دستی (مثلاً سینمای ریناد)، فیلم‌های فتوشیمیایی سنتی و سینمای الکترونیک آنالوگ، در رسانه بزرگتر سینما منزل دارد.

این رسانه تا چه پایه متمایز است؟ دابلیو.جی.تی.میچل ادعا می‌کند که تصویر دیجیتال تصویری از اساس متمایز است. به زعم او سخن گفتن از عکس‌هایِ دیجیتال صرفاً استعاری است: «گرچه شاید یک تصویر دیجیتالِ منتشر شده در روزنامه دقیقاً به سان عکسی سنتی باشد، اما در واقع همانقدر از آن متمایز است که یک عکس از نقاشی متمایز است» ( Mitchell 1992:4).

میچل برای اثبات ادعای خود به ویژگی های فوق‌الذکرِ تصویر دیجیتال، مثل وجود میزان ثابتی از اطلاعات و آسانی سرعت دست‌کاری، استناد می‌کند. او همچنین می‌گوید: «شاید بخشی از یک تصویرِ دیجیتال عکسِ اسکن شده باشد، بخشی با کامپیوتر بُعد یافته باشد و بخشی "نقاشی" الکترونیکی باشد؛ بخش‌هایی که همه به روانی در یک کلیت ظاهراً منسجم ادغام می‌شوند» ( Mitchell 1992:7 ).


🔗| (ادامه دارد...)
📚| کتاب « راهنمای فلسفه و فیلم راتلج »
✍️| نویسنده: پیزلی لیوینگستن؛ کارل پلنتینگا



📚 | #Cinematicterms
🌀 | @Perspective_7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جان هیوستن:


« چیزهایی هستند که شما سعی می‌کنید آن‌ها را به جادو تبدیل کنید، چون جادو و حقیقت با هم پیوند نزدیکی دارند. گاه جادو عین حقیقت است. فیلم‌ها نیز جادوی محض هستند... وقتی که جادوها خوب کار کنند، فیلم‌ها خوب و باشکوه می‌شوند »


• پنجم آگوست، زادروز «جان هیوستن» بزرگ
• سکانس عذاب قوم لوط در «کتاب آفرینش»


• 𝑻𝒉𝒆 𝑩𝒊𝒃𝒍𝒆: 𝑰𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝑩𝒆𝒈𝒊𝒏𝒏𝒊𝒏𝒈 (𝟏𝟗𝟔𝟔)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑱𝒐𝒉𝒏 𝑯𝒖𝒔𝒕𝒐𝒏

👤| #John_Huston
🌀| @Perspective_7
▪️نمایشنامه در تئاتر امروز (۲)[آخر]
▪️سطوحِ راهبردی در نمایشنامه‌نویسی
▪️نویسنده لیروی کلارک



سطح مبتدی
یکی از گزینه‌های زیر را انتخاب کنید:

الف. با استفاده از مدل تحریک/پاسخ یک صحنۀ خطی بنویسید.

در این صحنه، کاراکتر الف و کاراکتر ب هرکدام سعی می‌کنند کاراکتر پ را به سمت خودشان بکشانند.
کاراکتر الف باید از شیوه‌های مختلفی استفاده کند، اغراق کند و حتی دروغ بگوید. کاراکتر ب باید خیلی چابک و تیز باشد تا چهره‌ی حقیقی کاراکتر الف را نشان دهد.

ب. صحنه‌ای خطی بنویسید که در آن پروتاگونیست از «افعال کنشی» استفاده می‌کند.
کشمکش را روی خواست، هدف، راز یا کاراکتر سومی متمرکز کنید.



سطح میانی
یکی از گزینه‌های زیر را انتخاب کنید:

پ. صحنه‌ای بنویسید که بلافاصله به سراغ کشمکشی بین دو کاراکتری که همدیگر را خوب می‌شناسند، می‌رود. کاری کنید که کاراکتر الف از اطلاعاتی که دارد به عنوان سلاح برای بی‌اعتبار کردن، نقد، افشای چیزی، حقیر کردن، خفیف کردن یا عصبانی کردن کاراکتر ب پیش می‌کشد. اجازه دهید کاراکتر ب در نهایت اطلاعات تازه‌ای را رو کند که زیر پای کاراکتر الف را خالی می‌کند.

ت. صحنه‌ای با حال و هواهای متفاوت و پنج کنش فیزیکی بنویسید.

برای هر ضرب مطابق با نوع رفتار نامی بگذارید:

شوخی کردن، چانه زدن، طلب کردن،
اغوا کردن، در افتادن، تطمیع کردن و الی آخر.

هر فعل را با مداد در حاشیۀ ابتدای هر ضرب بنویسید. یک ضرب معمولاً کوتاه است. هربار که کاراکتر اصلی در هر صحنه مقصودش را تغییر می‌دهد، ضرب هم تغییر می‌کند.



سطح پیشرفته
یکی از گزینه‌های زیر را انتخاب کنید:

ث. یک صحنۀ پنج صفحه‌ای با سه کاراکتر بنویسید که در آن بخش اول انتظارات کاراکتر الف و سناریوی ایدئال او را مشخص می‌کند و بخش دوم او را با واقعیتی بسیار متفاوت مواجه می‌کند. برای هر ضرب مطابق با نوع رفتار نامی بگذارید:

چانه زدن، طلب کردن، اغوا کردن،
نادیده گرفتن، چاپلوسی، تهدید،
انکار، نپذیرفتن، مسخره کردن و امثالهم.

ج. صحنه‌ی کشمکشی بنویسید که یا با تصمیم پروتاگونیست انتخاب بین دو گزینه‌ی دشوار حل و فصل شود یا با اکتشاف کاراکتر دیگر.

برای هر ضرب مطابق با نوع رفتار نامی بگذارید:

شوخی کردن، التماس کردن، چانه زدن،
طلب کردن، اغوا کردن، نادیده گرفتن، چاپلوسی و الی آخر.

فعل را با شروع هر ضرب روی صفحه بنویسید.



📇 | #ScreenWriting
🌀 | @Perspective_7
▪️پویش شخصیتی کمدین‌های کلاسیک
▪️از هارولد لوید تا چاپلین و باسترکیتن



از لحاظ پویش شخصیتی هارولد لوید از جمله معدود کمدین‌هایی بود که بین کمدین‌های دیگر ثروتمند بود. شاید همین ثروتمندی او بوده که به مرور نامش را از صنعت سینما حذف کرد. گویی سطح کلاس و مراودات شغلی‌اش آنقدر بالا می‌رود که دیگر دغدغه‌اش سینما نمی‌ماند - و نمی‌شود-. در برخی آثار او نیز نوعی رخوت شخصی و ارجحیت مسائل خصوصی به عمومی و مردمی - برخلاف چاپلین و لورل و هاردی - دیده می‌شود که به شناخت پویشِ شخصیتیِ کمدیِ او کمک می‌کند.

بعنوان نمونه کیتن و لوید هردو در آثارشان تنها بودند اما جنس تنهایی کیتن اگر ملهم از یک خلاقیت قوام‌یافته و برخاسته از زیستی سخت باشد که نشات گرفته از شرایط بغرنج تولید در ارتباطِ بی‌واسطه با طبیعت می‌بود؛ جنس تنهایی لوید دقیقا عکس آن بود. لوید از همان آغاز جزو ثروتمندان هالیوود به شمار می‌رفت و این ثروتمندیِ او، تنهایی‌ِ شخصیت اصلی آثار اورا نیز تحت‌الشعاع قرار می‌داده است‌. تنهایی‌ای نه همانند کیتن ملهم از خلاقیتی برخاسته از رنج، بل برخاسته از خلاقیتی مادی که ثمره زیست سرمایه‌داری و متمول اثر خویش است.

از این روست که مفاهیمی چون عشق و شهامت و ترس نیز در آثار کمدی کیتن و هارولد لوید، دو شاخه مختلف می‌شوند. کیتن شهامت برایش اسباب رسیدن به مقصد است و عشق، علت ادامه حیات و به جان خریدن تمام سختی‌ها حتی به قیمت مرگِ خود (تا پای مرگ رفتن) است. اما برای لوید «منیت» شرط اول است. تحت هر شرایطی تیپ و ظاهر شخصیت باید حفظ شود تا در نهایت او به هدفش برسد. این خاصه تمام آثار او نیست بلکه از ویژگی‌های کلیِ کلاس‌بالا بودن، قشر خاص بودنِ شخصیت کمیک اوست که کمدی‌اش را متمایز می‌کند. او از درگیری با مردم می‌ترسد اما همیشه از آنان سرتر بوده و زهرش را با رندی سطحِ بالا و خلاقیتِ نیمه مرفه‌اش می‌ریزد. کارکردگرایی برای لوید درکنار تقدیرگرایی قرار دارد. همین می‌شود که اهدافِ او سوای از دیگران مهم می‌شوند. اهدافی شخصی و نه جمعی.

یعنی حتی اگر این میان عده‌ای سرباز فدا شوند، و یا حتی اگر شهری به آتش کشیده شود، و یا حتی عده‌ای از طبقات پایین جامعه در قفس سگ گیر بیفتند و مشاغل و کارگران از کار خلع شوند، برای لوید مهم نیست. مهم لوید است و هدفش. چنین است که لوید خود را منهای جامعه تعریف می‌کند؛ اما کیتن نه - او خودرا همسو و جمع شده با جامعه (حال له یا علیه‌اش) تعریف می‌کند. از این رو نمی‌تواند به جامعه‌اش توهین کند. چون نه موضعی از بالا بلکه موضعی هم‌سطح با مردم دارد.

چارلی چاپلین پویش دیگری دارد. او خودرا اساسا برخاسته از دل جامعه فقیر معرفی می‌کند - هرچند که در ناخودآگاهش چنین نیست -. و همین مساله باعث می‌شود که شجاعت و ترس او نیز متمایز شود. کیتن چون خودش را همسو و مماس با مردم می‌بیند، می‌ترسد اما جنس ترسهایش ملموس، و معیارِ نترسیدن‌هایش علیه جمع شدن نیست، بل غلبه بر خویشتن است. او چون موضعی مماس و هم‌سنگ و جمع‌شده با مردم دارد، نگران جایگاهش نیست و ابائی از ترس‌ها و نترسیدن‌هایش ندارد. چاپلین اما از سویی هرچند ادعای سازش و دمسازی با فقرا را می‌کند؛ اما عملا نشان می‌دهد که گاه آنقدر مواضع و اهدافش شخصی می‌شوند که همه را با خاک یکسان می‌کند و پولدار و فقیر برایش مهم نیستند.

چاپلین برخلاف لوید سمپاتی‌اش با قشر فقیر و ندار بیشتر است. بااینکه در روش و منش دوست دارد بورژوا باشد و گاه شبیه سرمایه‌دارها رفتار می‌کند اما لوید بالذاته سرمایه‌دار است. این تناقض شخصیتی کمدیِ چاپلین در عمده آثارش (آثار نخستینِ او) مشهود است. گویی گاه حجم دفاع کردن و جنگیدن و درگیری‌های او با دیگران (از فرط شخصی بودن مساله) بقدری زیاد می‌شود که فراموش می‌کند از منظر پایگاه اجتماعی، با دیگر فقیرها و بی‌خانمان‌ها هیچ فرقی ندارد.

در آثار کیتن، توازنِ میان پایگاه اجتماعی، مقوله ترس و اهداف و انگیزه‌های شخصیت مشهود است اما در آثار چاپلين، شخصیت او به حدی انگیزه‌ها و اهدافش را جدی می‌گیرد که‌ غالبا یادش می‌رود کیست و از کجا آمده است. در نتیجه با اینکه او آه در بساط ندارد ولی جنس جنگیدن و مبارزه‌اش چنین به غلط و مغالطه می‌نمایاند که موضع و جایگاهش برایش مهم است - درحالیکه منطقا نباید چنین باشد.

همین، عیب بزرگِ اغلب آثار چاپلین است و باعث می‌شود بیشتر اوقات به اسم کمدی خودزنی کند. او همه را می‌زند، هیچ قید و حد و تعینی را نمی‌شناسد و مشخص نیست که چون دختر زیبایی را دیده می‌خواهد خودی به او نشان دهد و بوسه‌ای از لبان او بگیرد یا چون واقعا عاشق شده چنین است. آیا واقعا عاشق شده یا نه این هم بهانه‌ای رندانه است که بتواند به هرچیزی که می‌خواهد برسد. منتهی در برابر مردان با زور و در برابر زنان با بوسه.



📚| « کمدی کلاسیک؛ کمدی سرخوش »
✍️| نویسنده: آریاباقری


🗂| #FilmGenre
🌀| @Perspective_7
Perspective | پرسپکتیو
▪️هـنر هخامنشیان (۴) ▪️هنر و معماری در معماری هخامنشی آنچه بسیار حائز اهمیت است نقشی است که عنصر ستون در ساختار معماری ایفا می.کند اهمیتی که ستون در معماری هخامنشی دارد وجه تمایز آن از معماری آشوری محسوب می‌شود. برخی ریشه این نوع کاربرد از ستون‌ها را…
▪️هـنر هخامنشیان (۵)
▪️هنر و معماری


در نقش برجسته‌های تخت جمشید صحنه‌هایی از مراسم و مناسبت رایج در تخت جمشید است که عموماً پیکره‌ی  پادشاه کانون اصلی هر صحنه است. در نقش برجسته‌های مربوط به ردیف‌های هدایا آوران، صحنه‌ی بار عام پادشاه و دیگر نقش برجسته‌ی مربوط به آرامگاه‌ها در عین حال که همگی حکایت از تبحر و مهارت سنگ تراشان دارد، ولی هر یک گوشه‌ای از مراسم و وقایع سیاسی مذهبی آن دوران را به نمایش می‌گذارند. ویژگی این آثار این است که هنرمندان پیکرتراش به طور کامل در خدمت اجرا و طرح بودند و مجالی برای بروز بیان شخصی خود نداشتند و کاملاً مطیع بودند.

به جز معماری آثار فلزکاری این دوره نیز بسیار برجسته و چشمگیر هستند. اشیاء فلزی این دوره از طلا، نقره و برنز ساخته شده‌اند. از جمله معروف‌ترین آثار کشف شده از این دوران، ارابه‌ی زرینی است که چهار اسب در جلوی آن قرار دارد و دو پیکره‌ی آدمی بر روی نیمکت ارابه نشسته‌اند. نکته‌ی برجسته در مورد آثار تزئینی فلزی هخامنشی، کاربرد مفرط نقوش و پیکره‌های حیوانی در ساخت ظروف و زیورآلات است. این نقوش را می‌توان بر روی بشقاب‌های نقره‌ای و طلایی به صورت جنگ شیر و گاو یا دو بز کوهی و همچنین نیز در دسته‌ی جام‌ها و کوزه‌های نقره‌ای و طلایی که به شکل بز کوهی یا اسب تزئین شده‌اند، مشاهده کرد.

یکی از برجسته‌ترین زیورآلات این دوره دستبندهای طلایی است که انتهای آن به دو سر شیر ختم می‌شود و یا زیورآلات کوچک و قرص مانندی که به شکل سر حیوانات یا پرندگان و یا نقوش هندسی تزئین شده‌اند. شکل‌ها و تزئینات این آثار تزئینی تقریباً شبیه هنر زاگرس است. برای مثال اگر بشقاب مکشوف از تخت جمشید را با بشقاب دیگری که با قدمتی نزدیک به دو سده کهن‌تر در ناحیه‌ی لرستان کشف شده، مقایسه کنیم، متوجۀ شباهت این آثار آشکار خواهید شد.

مسکوکات و سکه‌های طلای خالص نیز ظاهراً در دوران پادشاهی داریوش اول در ایران رایج شد. علاوه بر این در اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی با کشف یک فرش ۱/۸۳×۲ متری که به همراه آثار نفیس دیگر در یخ‌های سیبری کشف شد، جلوه‌ای دیگر از هنر دوران هخامنشی آشکار شد. این فرش که در محلی به نام «پازیریک» یافت شد؛ بعدها به همین نام معروف گشت. نوع بافت و ظرافت و نقش این قالی گویای مهارت و تبحر هنرمندان بافنده‌ی هخامنشی و نشانگر سنت در پای بافت فرش در ایران است. (عکس درج شده)

پیکرتراشی دوره‌ی هخامنشی وارث رموز تزئینی آشوری‌ها شد و اصول آن را پذیرفت، هخامنشی‌ها هم مانند آشوری‌ها در پای دیوار کاخ‌های خود و طرفین درگاه‌ها گیلوئی‌های حجاری شده را به کار می‌بردند. اما حجاری پیکره در بخش پایین دست معماری هخامنشی برخلاف نمونه‌ی آشوری آن به روشی ساده و فاقد جزئیات بود و فقط در قسمت‌های بالای ساختمان به ریزه‌کاری و جزئیات می‌پرداختند. از همین رو، قابهای تزئینی پایین ساختمان نقشی سبک و برجستگی ملایمی دارند و فاقد ابهت و جذابیت هستند؛ و علی‌رغم آن که آثار تزئینی هستند ولی عناصر تزئینی در آنها دیده نمی‌شود. در حالیکه نقش‌های شیر و گاو روی سَرستون‌ها که سقف بنا بر روی آنها قرار دارد با جزئیات و تزئینات بیشتری - که متاثر از هنر حجاری آشوری است - کار شده اند.

دو اثر از معروف‌ترین آثار پیکرتراشی به جای مانده از این دوران، سردیس یک شاهزاده‌ی هخامنشی است (متعلق به سده‌های چهارم و پنجم ق.م) و پیکره‌ای که ماری را درحال گرفتن بچه شیر نشان می‌دهد.


🔗| (ادامه دارد...)
📚| کتاب « تاریخ هنر ایران و جهان »
✍️| نویسنده: فرهاد گشایش


📚| #‌Art_History
🌀| @Perspective_7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیتر اوتول:


« من هرگز به دنبال زنان نبودم. زمانی که من یک نوجوان بودم، شاید. اما آنها به دنبال ما هستند و ما [مردها] باید خیلی سریع این را یاد بگیریم و بفهمیم. آنها [زن‌ها] تصمیم می‎گیرند. اما ما فقط بالا می‌آییم. به سطحی نگری‌هایی از قبیلِ قد بلند و خوش تیپ بودن و شانه‌های پهن و اینها اهمیت ندهید. "فقط بلند شو" »



🎊 زادروز بازیگر شهیر بریتانیا؛ «پیتر اوتول»


👤| #Peter_Otoole
🌀| @Perspective_7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖼 «رومن پولانسکی» و «شارون تیت» در کنار «فدریکو فلینی»، دیداری کوتاه در پشت‌صحنه فیلم «ساتیریکون» - ١٩۶۹


"Roman Polanski" & "Sharon Tate" by "Federico Fellini" in Behind the Scene Of "Satyricon" (1969)


🎬| #Behind_The_Scene
👤| #Federico_Fellini
🌀| @Perspective_7
■ طناب و سینما


سینما از نمایش مدرن منشعب شده است و نه از نمایش‌های قرون وسطایی. فقط در چند فیلم انگشت‌شمار سعی شده میزان زمانی درست معادل با واقعیت حفظ شود. «طناب» اثر «هیچکاک» یکی از این موارد است، فیلمی است که از اول تا آخر آن مطلقاً هیچ «قطعی» صورت نمی‌گیرد و منحصراً از حرکت دوربین استفاده می‌کند. ولی فیلم عملاً حقه می‌زند و دارای قطع‌هایی است که آنها را با رفتن دوربین روی یک سطح تیره و در نتیجه تاریک شدن پرده سینما می‌پوشاند. این فیلم یکی از تجربی‌ترین و یکی از جالب‌ترین آزمایش‌های هیچکاک است. کارگردان بزرگی که با نام‌های بزرگ گیشه کار می‌کند. هیچکاک، بسیاری از تکنیک‌های استاندارد فیلم را کنار گذاشته تا صحنه‌های طولانی و بدون وقفه را به نمایش بگذارد. هر شات به طور مداوم تا ده دقیقه (ظرفیت فیلمبرداری دوربین) بدون وقفه اجرا شد. این فیلم در یک مجموعه فیلمبرداری شد، به غیر از شروع فیلم، صحنه خیابانی که در تیتراژ ایجاد شد. حرکات دوربین تقریباً هیچ ویرایشی وجود نداشت.


📚 | #Cinematicterms
🌀 | @Perspective_7
● هاکسلی؛ آرزوی نابودگر


در جامعه آمریکا، گفتمان و تبادل اندیشه جای خود را به سرگرمی صرف داده است. دیگر خبری از رد و بدل مفاهیم و استدلال بر پایه منطق نیست، بلکه تصاویر و ظواهر زیبا و همچنین افراد مشهور و تبلیغات، جایگزین آن‌ها شده‌اند.

زمانی که یک جامعه با موضوعات کم‌اهمیت و بیهوده سرگرم شود، زمانی که مفهوم زندگی فرهنگی به چرخه‌ای مداوم از سرگرمی‌های زودگذر تقلیل پیدا کند و زمانی که گفتگوهای عمومی جدی به لفاظی‌های سطحی و بی‌محتوا تنزل یابد، آنگاه کل یک ملت در معرض خطر قرار می‌گیرد. در چنین وضعیتی، مرگ فرهنگی یک احتمال جدی و محتمل است.

آلدوس هاکسلی، نویسنده شهیر، نگرانی متفاوتی را نسبت به کنترل و سرکوب جامعه مطرح می‌کند. او بر این باور است که نیازی به وجود یک نیروی سرکوبگر (مانند برادر بزرگ در رمان ۱۹۸۴) برای سلب اختیار، بلوغ فکری و حس تاریخی مردم نیست. هاکسلی معتقد است که در چنین وضعیتی، مردم خودشان به بردگی و اسارت درآغوش فناوری‌هایی تن می‌دهند که توانایی تفکر و تعقل آن‌ها را تحلیل می‌برد و نابود می‌کند.

جرج اورول، نویسنده رمان ۱۹۸۴، نگران سلب اطلاعات از مردم توسط حکومت‌ها بود. اما هاکسلی نگرانی‌ای متفاوت داشت؛ او بیم آن را داشت که آنقدر حجم اطلاعات و سرگرمی‌های بیهوده در اختیار مردم قرار گیرد که تبدیل به موجوداتی منفعل و خودخواه شوند. اورول از پنهان شدن حقیقت از مردم می‌ترسید، در حالی که هاکسلی نگران غرق شدن حقیقت در دریایی از بیهودگی و بی‌محتوایی بود.

نگرانی اورول این بود که به فرهنگی اسیر و تحت کنترل درآییم، در حالی که هاکسلی از تبدیل شدن به فرهنگی مبتذل و سطحی که دغدغه‌هایی پوچ و بی‌ارزش دارد، بیمناک بود. همانطور که هاکسلی در کتاب «بازگشت به دنیای قشنگ نو» اشاره می‌کند، حامیان آزادی‌های مدنی و اندیشمندان عقل‌گرا که همواره در برابر استبداد ایستادگی می‌کنند، اشتباه بزرگی مرتکب شده‌اند. آن‌ها تمایل سیری‌ناپذیر انسان به سرگرمی و تفریح بی‌پایان را نادیده گرفته‌اند. اورول در رمان ۱۹۸۴ نشان داد که کنترل مردم از طریق اعمال درد و رنج صورت می‌گیرد، در حالی که در دنیای قشنگ نو هاکسلی، کنترل از طریق القای لذت و خوشی‌های زودگذر انجام می‌شود.

به طور خلاصه، اورول از آنچه می‌ترسیدیم، نگران بود که ما را نابود کند؛ اما هاکسلی از چیزی می‌ترسید که آرزویش را داشتیم و آن سرگرمی و خوشی‌های بی‌پایان بود، که نهایتا باعث نابودی ما می‌شد.


▫️| #Basics
🌀| @Perspective_7
لوئیس بونوئل:


« فیلم‌های امروز در پهنه‌ای مسموم و در خلائی اخلاقی گام بر می‌دارند. سینما وسیله‌ای عالیست ولی از دیدگاهی دیگر خطرناک است. عالیست، اگر تفکری آزاد و روحی پوینده آن را به کار گیرد؛ و خطرناک است، اگر هنگامی که اندیشه‌های سخیف و پست در آن رسوخ کند. کافی است سینما مانور واقعی خود را بر پرده افکند تا دنیا غرق در آتش شود. »


• زادروز لوئیس بونوئل، ملقب به جرقۀ سینما


👤| #Luis_Buñuel
🌀| @Perspective_7
■ تفاوتِ «کنش» و «رخداد»


مفهوم داستان برای نویسندگان کلاسیک یعنی بازگویی «وقایع» حقیقی یا خیالی. این نام‌گذاری، در مجموع، در برگیرنده دو واقعیت است که باید از هم تمییز داده شوند. نخست «رخداد»، سپس «کنش». این دو مفاهیم هرکدام به نوبۀ خود نشان از دگرگونی در روند طبیعی حرکات یا به بیان دیگر، نشان از تغییر حالت می‌دهند. ویژگی «کنش» در حضور «عاملی» است که منجر به بروز تغییر می‌شود یا تلاش می‌کند از بروز آن جلوگیری کند. این عامل می‌تواند منشأ انسانی یا شبه‌انسانی داشته باشد؛ اما «رخداد» پیامد و ثمره‌ی سلسله‌ای علت‌هاست، بی‌آنکه «عامل» در آن دخالتی هشیارانه داشته باشد. در مثال «کنش»، عواملی انسانی مشاهده می‌شود که قصد انجام دادن کاری و یا انگیزه رسیدن به هدفی مشخص را دارد که قابل تشخیص و دلالت است. اما در مثالِ «رخداد»، بایستی گفت که هیچگونه عامل انسانی و دخالت بشری که گویای خواست یا انگیزه‌ی فردی را دارا باشد، تحقق نمی‌یابد.


📚 «تحلیل انواع داستان»
ژان میشل آدام، فرانسواز رواز


📇 | #ScreenWriting
🌀 | @Perspective_7
🔻 The Fall of the House of Usher (1928)
📽 Dir: Jean Epstein



🔺 The Magician (1926)
📽 Dir: Rex Ingram



◽️ | #Reference
🌀 | @Perspective_7
▪️صدا و پیشرفتِ سینما


تمایل به تغییر نکردنِ سینما قابل‌درک است. یکصد و بیست سال از عمر سینما می‌گذرد. همچنین نمی‌شود گفت یک فیلم، یا ده فیلم، یا به قول خیلی از سایت‌ها و نهادها، پنجاه فیلم یا صد فیلم، بهترین فیلم‌های تاریخ سینما هستند. در همان دورۀ سینمای صامت، لااقل سی اثر یافتنی است که به معنای واقعی کلمه شاهکارند و هنوز خیلی‌ها عاشق‌شان‌اند. اضافه شدنِ ناگهانیِ صدا به سینما، جلوِ ساخت خیلی از شاهکارها را گرفت و به مدت چند سال سینما را به دورانی برگرداند که اجراهای تئاتر ضبط می‌شدند، اما چیزی نگذشت که پیشرفت از سر گرفته شد. (...)


📚| «سینمای زنده (لایو) و تکنیک‌های آن»
✍️| نویسنده: فرانسیس فورد کاپولا

👤 | #Francis_Ford_Coppola
🎥 | #History_of_Cinema
🌀 | @Perspective_7
میکل آنجلو آنتونیونی:


« زمانی که شما دو یا سه تا از قوانینِ پایه‌ایِ زبانِ
سینما را یاد گرفتید؛ قادرید چیزی را انجام دهید
که دوست دارید. این می‌تواند شامل شکستن همان قوانین هم باشد. »



👤| #Michelangelo_Antonioni
🌀| @Perspective_7
▪️انگیزۀ بازیگر شدن


آدلر به یک انگیزه جهان‌شمول ورای وسوسه شهرت و پول در هنر بازیگری اعتقاد داشت. حرف شوخ طبعانه پدرش که می‌گفت: «تو به سه دلیل می‌خواهی بازیگر شوی» از یادش نمی‌رفت. اول اینکه صبح زود از خواب بیدار نشوی؛ بعد اینکه لازم نیست کار کنی و آخر اینکه خوفی از قافله دزدها نخواهی داشت. استلا اما یک دلیل واضح برای بازیگر شدن ذکر می‌کرد. اینکه می‌خواهی هنرپیشه شوی چون واقعیت روزمره ارضایت نمی‌کند. فعالیت در عرصه هنر نمایش از نظر او به معنای کسب یک شغل و حرفۀ معمولی نبود. او این کار را به مثابه برگزیدن شیوه‌ای خاص از زندگی می‌دانست که واقعیت را به نفع امرواقع دور می‌زد. بازیگر می‌تواند روزمرگی‌اش را ارتقا دهد و آن را متعالی کند. او مجاز است حقیقت وجود خویش را آزادانه بیان کند و این عمل را در تمام طول زندگی‌اش به شیوه‌ای خلاقانه ادامه دهد. به زعم او، «تعالی» هدف اصلی بازیگری است. این هدف گاه از طریق آموزش و کسب ابزارهای مناسب میسر می‌شود؛ و گاه حتی ممکن است با ترک صحنه همراه باشد. «تعالی» و رشد معنوی عمیق‌ترین نیازی است که یک انسان را «بازیگر» می‌کند.


🎭| #About_Theatre
🌀| @Perspective_7
کِی:
تا حالا افسرده شدی؟

مسیح:
به صلیب کشیده شدن چندان جالب نبود

کِی:
تو عکسات خیلی آروم به نظر می‌رسی

مسیح:
داشتم برای سیلی بعدی صورتم رو می‌چرخوندم

کِی:
هنوز درد می‌کنه؟

مسیح:
اونا تو پاهام میخ فرو کردن، کِی !


خرس‌های قطبی | مارک هَدن



𝑻𝒉𝒆 𝑳𝒂𝒔𝒕 𝑻𝒆𝒎𝒑𝒕𝒂𝒕𝒊𝒐𝒏 𝒐𝒇 𝑪𝒉𝒓𝒊𝒔𝒕 (𝟏𝟗𝟖𝟖)
𝑫𝒊𝒓: 𝑴𝒂𝒓𝒕𝒊𝒏 𝑺𝒄𝒐𝒓𝒔𝒆𝒔𝒆


▫️| #Basics
🌀| @Perspective_7
Perspective | پرسپکتیو
‍ ‍ ▪️هـنر هخامنشیان (٣) ▪️هنر و معماری دوران هخامنشیان با پادشاهی کوروش از ٥٥٩ تا ۵۳۰ پیش از میلاد آغاز می‌شود و تا حمله اسکندر تا سال ۲۳۰ پیش از میلاد ادامه می‌یابد. وسعت پادشاهی هخامنشی از شمال تا ماورای قفقاز از جنوب تا آفریقا از شرق تا ماورای سیحون…
▪️هـنر هخامنشیان (۴)
▪️هنر و معماری


در معماری هخامنشی آنچه بسیار حائز اهمیت است نقشی است که عنصر ستون در ساختار معماری ایفا می.کند اهمیتی که ستون در معماری هخامنشی دارد وجه تمایز آن از معماری آشوری محسوب می‌شود. برخی ریشه این نوع کاربرد از ستون‌ها را تقلیدی از معماری تالار بزرگ معبد تب در مصر باستان می‌دانند.

تزئينات کاخ‌های شاهی نیز به تقلید از معابد مصر بود، اما آنچه که در این بین شگفت‌انگیز می‌نماید سر ستون‌های معماری هخامنشی است که نمونه و سابقه مشخصی برای آن وجود ندارد. این سر ستون‌ها در مجموع به چهار نوع مشخص مشاهده شده‌اند:

۱) سر ستونهای دو نیم تنه گاونر، که پشت به هم قرار دارند.
٢) سر ستونهایی به شکل دو نیم تنه شیر
۳) سر ستونهایی به شکل حیوان افسانه‌ای عقاب با تن شیر
٤) سر ستونهایی به شکل لاماسو (سر انسان با هیکل گاو بالدار).

در همه آنها دو نیم تنه پیکره ها پشت به هم قرار دارند و تیروهایی بر روی کمر آنها و بین حد فاصل دو سر آنها قرار می‌گیرد. ستون‌های تخت جمشید بر خلاف ستون‌های پاسارگاد، ولی مشابه به کاخ شوش به صورت شیاردار هستند. و تعداد شیارها نیز زیاد است. بزرگترین تالار تخت جمشید تالار بارعام است که شبستان ندارد و تمام راهروها پهنایی به یک اندازه دارند، همه ستونها نیز با هم برابرند. گفته می‌شود که سقف بنا با تیرهای چوبی از درخت سدر که از لبنان آورده بودند، ساخته شده بود. علاوه بر کاخ‌ها، آرامگاه‌ها و آتشگاه‌های هخامنشی هم گویای عظمت و شکوه معماری این دوره است.

آرامگاه‌های هخامنشی به طور کل به دو دسته عمده تقسیم می‌شوند. یک دسته آرامگاه‌هایی هستند که در نقش رستم نزدیک به تخت جمشید و در دامنه کوه ساخته شده اند و شامل آرامگاه‌های داریوش، خشایارشا و اردشیر اول هستند؛ و دسته دوم آرامگاه‌ها در دامنه کوه رحمت و مشرف به تخت جمشید بنا شده‌اند. این آرامگاه‌ها شامل آرامگاه «اردشیردوم»، «اردشیر سوم» و «داریوش سوم» است. این آرامگاه‌ها در کوه ایجاد شده‌اند.

از جمله آتشگاه‌های هخامنشی که شهرت بیشتری دارند آتشگاه معروف به «کعبه زرتشت» است که در نقش رستم و در مقابل آرامگاه داریوش قرار دارد. این بنای مکعب شکل از سنگ‌های آهکی روشن و خوش‌تراش ساخته شده است. نقش برجسته‌های تخت جمشید مجموعه‌ای تصویری غنی‌ای از نقوش دوران هخامنشی را به نمایش می‌گذارد و علاوه بر آن گویای بسیاری از آداب و رسوم رایج در دربار هخامنشی است.


🔗| (ادامه دارد...)
📚| کتاب « تاریخ هنر ایران و جهان »
✍️| نویسنده: فرهاد گشایش


📚| #‌Art_History
🌀| @Perspective_7
🔻 The Kiss (1948)
🎨 Painter: Gustav Klimt


🔺 Shutter Island (2010)
📽 Dir: Martin Scorsese



◽️ | #Reference
🌀 | @Perspective_7
▪️بازیگر به چه کسی تبدیل می‌شود؟
▪️متمایز کردن شخصیت


به زعم آدلر متمایز کردن از طریق بیرونی کردن جنبه‌های نمایشی در شخصیت میسر می‌شود. در شیوه‌هایی مثل ملودرام یا کمدی، شخصیت‌سازی اساساً بر پرداخت بیرونی استوار است و گاه درون کاملاً فراموش می‌شود. برای ترسیم ویژگی‌های شاخص کاراکتر می‌بایست به صفات دوگانۀ او توجه کنیم؛ منظور صفات کاملاً متضاد است، نه علایق میان حال و متوسط او.

در این صورت تیپ ما بیشتر حالت نمایشی و صحنه‌ای پیدا می‌کند تا زمانی که به خصوصیات فردی اش می‌پردازیم برای متمایز کردنِ شخصیت، باید او را از منظری مخالف جایگاه اجتماعی‌اش بنگریم، یا حداقل از دیدگان کسی که نظراتش یکسره با او در تضاد است. یعنی مستخدم را از دید اربابش، سرمایه‌دار را از دید یک سوسیالیست، ستاره هالیوود را از دید یک مسیحی متعصب، دکتر را از دید کودک و همجنس‌باز را از دید یک نئونازی نگریست. متمایز کردن این شانس را به ما می‌دهد که در یک لحظه همه چیز خود را به شکلی برونی تغییر دهیم.

با استفاده از تمایز هنرپیشه شخصیتی را در خود می‌بیند که هیچ‌گاه تصورش را نمی‌نمود؛ قانون تمایز این است که توهمی از واقعیت را بپذیری. حتی اگر کج و معوج و غیر منطقی به نظر برسد، ولی باز آن را بپذیری و عین حقیقت بدانی این قانون نه تنها در مورد اجرای شخصیت‌های کمیک و ملودرام بلکه برای ارائه کاراکترهای موجود در نمایشهای آبزورد (عبث گرا) نیز کارایی دارد.

آدلر می‌گفت اگرچه تمایزات موجود در شخصیت یا شرایط فرضی ممکن است همه قواعد عقلانی را در هم بشکنند و اجرایشان غیر ممکن به نظر برسد؛ ولی هنر پیشه باید به گونه ای آنها را به کار گیرد که گویی واقعی اند و امکان پذیر. برای مثال، او می پذیرد که هوا خوردنی است. روي آب می شود راه رفت و از یک نی برای پارو زدن میتوان استفاده کرد. هنر پیشه حتی در موقعیتهای غیر واقعی به اشیای پیرامونش و عملی که انجام میدهد باور دارد. او هوا را می خورد چون فکر میکند چیزی خوردنی است و طعمش نیز با گوشت تفاوت دارد. وقتی نقش ملکه سرخپوش» در آلیس در سرزمین عجایب را بازی میکند بی مهابا و لا ينقطع به دویدن ادامه می دهد، اگرچه میداند از جایش حرکتی نمی.کند. با تمایز سازی، بازیگر تصویری نمایشی و جذاب از واقعیت می سازد.



📚| کتاب «کلاس‌های بازیگریِ استلا آدلر»
✍️| نوشته « جوانّا روته »


🎭| #About_Theatre
📚| #Cinematicterms
🌀| @Perspective_7
آکیرا کوروساوا:

« سینما رسانۀ مناسبی برای توضیح دادن نیست.
مخاطب را باید در درک محتوای فیلم آزاد گذاشت »



👤¦ #Akira_Kurosawa
🌀¦ @Perspective_7
Ещё