📝 «من آن چیزی که میخواهی نخواهم شد»: باربارا کروگر و تقابل با شیانگاری بدن زن
🖍فیروزه زمانی
🔹بارابارا کروگر مسلح به رتوریک تبلیغات، امکان نگاه خیره به زن را همچون محصولی نشان میدهد که ایدئولوژی بورژوای پدرسالار به مردان جامعه میفروشد. به این ترتیب، ابژهسازی از زنان، در خدمت شیءانگاری هر چه بیشتر از زن درمیآید که پدرسالاری را تداوم میبخشد.
سیمون دوبووار در جنس دوم از موجودیت زن به مثابه موجودیتی در تصور مرد بحث میکند: «مرد زن را نه بهخودیخود بلکه در نسبت با مرد تعریف میکند. زن موجودی مستقل و خودمختار محسوب نمیشود و فقط همان است که مرد حکم میکند.» دوبووار از مفهوم زن به مثابه دیگری نیز بحث میکند: «زن در ارجاع به مرد تعریف میشود و متمایز میشود؛ زن عارضی است، در برابر مرد که ذات است. مرد سوژه است، او کامل است و مطلق—زن دیگری است.».
در سال ۱۹۸۱، مفهوم نگاه خیرۀ مردانه شرح دقیقی از پروبلماتیک نظریۀ
فمینیستی بود. آیا زنان بهراستی میتوانند از ابژهسازیای آزاد شوند که نگاه خیره به آنان تحمیل میکند؟ جان برگر در کتاب راههای دیدن (۱۹۷۲) تاریخ نقاشی رنگروغن غربی را بهمثابه کاتالوگی از زنان لخت سلطهپذیر توصیف کرد که برای لذت تماشاگر مرد ترتیب داده شدهاند. کروگر با همین سنت شاخ به شاخ میشود.
آنچه کروگر میخواهد وارد روند کاری خود کند، تماشاگر زن است. همان کسی که در تعبیر پیشاپیش موجود از «مخاطب»، یعنی «مردان مخاطب»، وجود خارجی نداشته است. او زنان را به رابطهای فعالانه با متن دعوت میکند و آنها را تشویق میکند که منتقدانه و آزادانه واکنش نشان دهند. او خود پیشگام همین مسیر است: تصویری را که حاوی ایماژی کلیشهای است از آن خود میسازد، حل آنکه متن همان تصویر را قویاً رد میکند.
🔺«نگاه خیرۀ مردانه» که پوستر کروگر به آن اشاره میکند، از لورا مالوی برگرفته شده که این عبارت را در مقالۀ «لذت بصری و سینمای روایی» (۱۹۷۵) ابداع کرد. مقالۀ مالوی نقطۀ عطفی در نظریۀ
فمینیستی بود:
🟢ایماژ زن به مثابه مادۀ خام (منفعل) برای نگاه خیرۀ (فعال) مرد بحثِ [لذت بصری] را قدمی به سمت نظام بازنمایی پیشتر میبرد و لایهای مطلوب به ایدئولوژی نظم پدرسالار میافزاید، لایهای که در فرم سینمایی مطلوبِ (فیلم روایی توهمآمیز) این نظام تعبیه شده است.
کروگر میگوید:
البته که من فمینیستم! اما هیچوقت نتوانستم جنسیت یا سکسوالیته را منفک از طبقه بدانم و هیچوقت طبقه را منفک از نژاد ندانستم.
او در اصل بر این باور است که «هر گفتمان یا هر جنبش سیاسی که به فمینیسم اعتنا نکند، شریک جرم است.» کاری که کروگر با تصاویر «گزینشی» و متنهای خود انجام میدهد این است که نظم بازنمایی موجود را نابود کند؛ وظیفۀ
هنر او (یا یکی از وظایفش) جابجایی سیاسی روش سنتی و مسلط بازنمایی است، وظیفهای که با «از آن خود سازی» (appropriation) (تغییر رادیکال و انتقادی تصویر شخصی دیگر) انجام میدهد.
🔵کروگر با فرهنگی سر جنگ دارد که زنان را طوری دستکاری میکند که خودشان را در نقش طبیعت (و لذا ماهیتگرایی) محدود کنند و در نهایت خودشان را به مثابه طبیعت بازنمایی کنند. او با تمهید «ما/من/شما» زنان را به تماشاگری تشویق میکند؛ با این ابزار معنای کارش را هم روشن و واضح میسازد.
او تصاویر پیشاپیش موجود را (عمدتاً از مجلات) میبرد، بزرگ میکند و با شعارهای مناقشهبرانگیزی تلفیق میکند. در این روند نکتهسنجانۀ از آن خودسازی مجدد، کروگر سلسلهمراتب جدید و رابطهای ناهمزمان (nonsynchronous) بین ایماژهای «نگاه مردانه» و متن یک زن ایجاد میکند. و اگر «ایدئولوژی نظام بازنماییهاست»، او نه فقط طریقۀ مسلط بازنمایی بلکه ایدئولوژی بورژوایی/ پدرسالارانه/سکسیستی را به چالش میکشد.
🔺وظیفۀ دیگر این روند، جابجاییِ (displacement) سوژه و لذا ساخت سوژهای زنانه و جابجایی جایگاه محکم تماشاگر است. کروگر مشارکت این تماشاگر را میطلبد که باید متن را بخواند، تماشاگری که عنوان جنسیتیاش موجب جابجایی جایگاهی است که تماشاگر به خود گرفته است. کروگر با کارش «این تماشاگر زن را به میان حضار مرد خوشآمد میگوید». کروگر امیدوار است چیزی را جابجا کند، نگاهی کلیشهای را تغییر دهد و به نوعی تماشاگری فعالتر به دست دهد. او میگوید:
برای من که ابتدا زن و سپس هنرمندم، مهم بود که کارم، کاری که امیدوارم انتقادی باشد و انتقادی تفسیر شود، وارد چنین گفتمانی شود.
#بدن_زن #هنر_فمینیستیhttps://t.center/NA_BE_KAR_KOODAKAN