گزیدهای از گفتگویی با استاد #مهدی_اخوان_ثالث با عنوان «دربارهٔ هنر و ادبیات»
شعرهای من بیشتر در ارتباط با مردم است. من غزل خیلی کم دارم، حرف در جنب جریانهایی که وجود دارد البته بیشتر است. سعی من در این است که شعر بگویم و نه اینکه از مسائل گذرا حرف بزنم. من دربارهٔ سردی هوا و گرانی زغال شعر نمیگویم. من سعی میکنم که با زمستان حرفم را بیان بکنم و نه زمستان به عنوان یکی از چهار فصل سال، بلکه به عنوان کلیتش. حرف من بر سر باغ، درخت، خشم، خروش، و یا مهربانیهای گذرا نیست حرف من بر سر کلیت همهٔ اینهاست و جاودانگی بخشیدن به اینها. شعر من مثل آب روانی است که همه چیز درون و کنارههای خود را دربرمیگیرد. و نیز مثل سنگ است که کوشش دارد تا نلغرد و استوار بماند و سبک همراه آب نرود و بتوان دید و نشان داد.