کانال شعر مریم جعفری آذرمانی

#کتاب_ضربان
Канал
Книги
Искусство и дизайн
Образование
Музыка
Персидский
Логотип телеграм канала کانال شعر مریم جعفری آذرمانی
@Maryam_Jafari_AzarmaniПродвигать
1,11 тыс.
подписчиков
693
фото
192
видео
252
ссылки
آثار چاپ‌شده: هفده کتاب شعر و دو کتاب پژوهشی؛ دکترای زبان و ادبیات فارسی؛ لیسانس مترجمی زبان فرانسه؛ ارتباط با شاعر ⬇️ @maryamjafariazarmani
در این عدم که هنر نیست غیرِ بی‌هنری
منم که جلوه ندارم برای جلوه‌گری

کجاست باور انسان در این شکسته‌زمان؟
ـ زمانِ جنبل و جادو، زمان دیو و پری ـ

کجا عجیب‌تر از این که با مداد سپید
خطوط تیره کشیدند روی لفظ ِ دری

کنار این همه ویرانه، این منم که هنوز
دلم خوش است به ترمیمِ خانه‌ی پدری


تمام شاعریِ من شبیهِ مولانا
مورّخ است به هجریِّ شمسی و قمری

#مریم_جعفری_آذرمانی
۷ دی ۱۳۹۳
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Audio
برای چشمِ غم‌انگیزت زباله صورت انسان داشت...

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
بگو به فاجعه برگردد، اگر کسی به سفر رفته
اسیر جسمی و از روحت چقدر حوصله سر رفته

نشد که یک‌شبه بنویسی از آن چه بر سرت آوردند
چرا که بغض تو صد سال است که با گلوی تو ور رفته


برای چشمِ غم‌انگیزت زباله صورت انسان داشت
در این زمینه چه می‌دانی به جز زمینِ هدر رفته

به شهرزاد وصیّت کن فقط مراقب خود باشد
که خلق و خوی پسر دیگر، به اشتباهِ پدر، رفته

فرار کردنت از مردم، چه انزوای محالی بود!
مگر به چشم نمی‌دیدی که درزِ پنجره در رفته؟

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۴ شهریور ۱۳۹۳
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
گُل! به زیبایی‌ات چه می‌نازی؟ مگر از یک بهار بیشتر است؟
که زمینِ سیاه‌سوخته هم، عمرش از روزگار بیشتر است

حسنک! قدبلندتر شده‌ای، مثل مسعود پادشاهی کن!
چند قرنی گذشت و فهمیدی: زندگی پای دار بیشتر است

سی و شش سالِ آزگار کشید به شعورم نشان دهم که اگر
نقطه‌ها را درست بشمارد، هیچ و پوچ از هزار بیشتر است

از لجِ هر چه نیست هم که شده، عاشق هرچه هست خواهم شد
دل من بس که تکّه تکّه شده، از خودش بی‌شمار بیشتر است

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۴ تیر ۱۳۹۳
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
جهان قمارخانه است و روی میزهای آن
پر است از تمامِ آن‌چه عاقبت نداری‌اش...

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Audio
این که عاشق نبوده‌ای خوب است چون هنوز آخرالزّمان نشده
عشقِ مطلق نیازمندِ دلی‌ست که هوادارِ این و آن نشده

این‌همه قرن زندگی کردیم تا فقط مرگ را بزرگ کنیم
پس شهادت بده که هیچ‌کسی جز خودِ مرگ جاودان نشده

یکی از معجزاتِ مرگ این است: هرچه باشی مچاله می‌کندت
فکّ در هم شکسته‌ای می‌گفت: هیچ کس بعد از آن، جوان نشده

زیر آن خاک انزوا، حتا - پوستت، دوستت نخواهد بود
ذهن تو، با تمام سلطنتش صاحب حال و مال و جان نشده

به پرستارهای خسته بگو که زنان باردارِ تدفینند
گریه می‌آورند و می‌خندند به زنی که شبیهِ‌شان نشده

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲۹ تیر ۱۳۹۳
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
قسم به زاریِ روحم که در مزار تن است
چه شادمان و چه غمگین، لباسِ من کفن است

کجای فاجعه‌ای؟ عشقِ تا ابد بی‌مرگ!
به عمقِ فاجعه کی می‌رسم؟ کجا وطن است؟

مسیرِ تو، گذر از سال‌های نوری بود
و هر چه ظلمت و ظلم است، در مسیر من است

دو چشمِ خسته‌ی من، روحِ بخت‌بسته‌ی من
به این دلیل، شب و روز در گریستن است -

که هیچ چیز به اندازه‌ات ضروری نیست
که بی‌وجودِ تو، آبِ حیات هم لجن است

#مریم جعفری آذرمانی
۲۵ اسفند ۱۳۹۳
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
در این عدم که هنر نیست غیرِ بی‌هنری
منم که جلوه ندارم برای جلوه‌گری

کجاست باور انسان در این شکسته‌زمان؟
ـ زمانِ جنبل و جادو، زمان دیو و پری ـ

کجا عجیب‌تر از این که با مداد سپید
خطوط تیره کشیدند روی لفظ ِ دری

کنار این همه ویرانه، این منم که هنوز
دلم خوش است به ترمیمِ خانه‌ی پدری

تمام شاعریِ من شبیهِ مولانا
مورّخ است به هجریِّ شمسی و قمری

#مریم_جعفری_آذرمانی
۷ دی ۱۳۹۳
#کتاب_ضربان

https://t.center/maryam_jafari_azarmani
این تازه‌زنان چه رنگ و رویی دارند!
تصویر ندیده‌ام به این آسانی
مردان به برو بیای‌شان مشغولند،
دعوت نشدم به این همه مهمانی

از صورت من چه انتظاری داری؟
جز غصّه که خط به خط بر آن حک شده است
هر صفحه‌ی هر کتاب من جمجمه‌ای‌ست،
عاقل‌تر از این باش اگر می‌دانی

شعر من اگر شده شعاری در مشت،
این جامعه عاشقانه‌هایم را کُشت
از عشق و مخلّفات آن محرومم،
احوال دلم گذشته از ویرانی

من مثل قیامتم که مقدورم نیست
در جرگه‌ی منکران حقیقت باشم
آینده! به همسایگی‌ام عادت کن!
غمگین نشوی از این مصیبت‌خوانی!

شاید صد و چند سال دیگر دیدی
هر خطّه به هر زبان که می‌اندیشند
هر روز برای هم خطی می‌خوانند
از مریمِ جعفریِّ آذرمانی

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
حق را سند زدند به نام برادران
حسرت به حسرتش، شده میراث خواهران

کوچک گرفته‌اند قیاساتِ عقل را
چیزی عجیب نیست از این تنگ‌باوران

انگشترش نگینِ برنجینِ صلح داشت
دستی که زهر ریخت به حلقِ کبوتران

جنگ است و خطّ خاطره‌ها را شکسته است
درباره‌ی پدر چه بگویند مادران؟

در غیبتِ سکوت، هیاهو برنده شد
از حرصم اعتراض نکردم به داوران

بازار لاشه‌خوار که راکد نمی‌شود!
رودِ لجن همیشه پر است از شناوران

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
چگونه شکر کنم این مخاطبان جوان را
از این که مفت خریدند خاطرات گران را

منم که شاعرِ دربارِ سینه‌سوختگانم
به روح من صله دادند غصّه‌های جهان را

زبان‌شناسیِ افسردگی چگونه بداند
که با کدام هجاها ادا کنم هیجان را

غرور، عاطفه‌ام بود و درّه درّه بریدند
که با نزاکتِ قلبم دوباره پر کنم آن را

کنار حرمتِ قلبم که ضربه ضربه شکسته
نشد که دوست بدارم زنانِ بی‌ضربان را

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
چگونه شکر کنم این مخاطبان جوان را
از این که مفت خریدند خاطرات گران را

منم که شاعرِ دربارِ سینه‌سوختگانم
به روح من صله دادند غصّه‌های جهان را

زبان‌شناسیِ افسردگی چگونه بداند
که با کدام هجاها ادا کنم هیجان را

غرور، عاطفه‌ام بود و درّه درّه بریدند
که با نزاکتِ قلبم دوباره پر کنم آن را

کنار حرمتِ قلبم که ضربه ضربه شکسته
نشد که دوست بدارم زنانِ بی‌ضربان را

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
زنِ ربات‌شده در کمالِ رسوایی
رسیده است به فرجامِ روح‌فرسایی

که پشتِ پنجره‌اش روز خوش نمی‌بیند
شب ارتباط ندارد به ضعفِ بینایی

خدا نکرده مگر می‌شود محبّت کرد
به سرشناسیِ این مُرده‌های هرجایی

چقدر لای و لجن خورده‌اند مهمانان!
جنون نیاز ندارد به سفره‌آرایی

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
حق را سند زدند به نام برادران
حسرت به حسرتش، شده میراث خواهران

کوچک گرفته‌اند قیاساتِ عقل را
چیزی عجیب نیست از این تنگ‌باوران

انگشترش نگینِ برنجینِ صلح داشت
دستی که زهر ریخت به حلقِ کبوتران

جنگ است و خطّ خاطره‌ها را شکسته است
درباره‌ی پدر چه بگویند مادران؟

در غیبتِ سکوت، هیاهو برنده شد
از حرصم اعتراض نکردم به داوران

بازار لاشه‌خوار که راکد نمی‌شود!
رودِ لجن همیشه پر است از شناوران

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
چه فرق می‌کند این‌ها زنند یا مردند
که لای فاجعه‌ها شیک‌پوش می‌گردند

و عاشقان که به هر حال نسبی‌اند هنوز
و قلب‌های دوقطبی که مطلقاً سردند

برادرانِ عزیزی که بعدِ گشت و گذار
به گرگ بودن‌شان افتخار هم کردند

چقدر زجر کشیدم به میزبانیِ خود
و خواهرانِ حسودم ادا درآوردند

چگونه فاجعه‌ها را قشنگ بنویسم
که هرچه این ور و آن ور کنم همان دردند

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۶ خرداد ۱۳۹۳
#کتاب_ضربان

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
بیش از این دیگر نباید داشت، انتظاری از منِ انسان
چون که بینِ این همه ماشین، برف هم می‌ترسد از تهران

ذرّه‌های روح من هریک، شکل‌های منفرد دارند
در امیدِ درک این کثرت، گیج شد ذهنِ روان‌کاوان

آسمان و باد و دریا را، گاه گاهی خواب می‌بینم
با حواسی نسبتاً زنده، خاطراتی مطلقاً ویران

زندگی تعلیقِ من بوده، تا بیفتم مرده‌ام ای برف!
رفته‌ام از سیرتِ تکوین، مانده‌ام در صورت امکان

آه اگر می‌شد که یک لحظه، منجمد کرد این طبیعت را
می‌توانستم یکی باشم، با تمام ذرّه‌های آن

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۴ دی ۱۳۹۳
#کتاب_ضربان

📸 ‏برف دارآباد امروز کنار رودخونه...
داخل شهر که برف ندیدیم امسال، یاد این شعر برفی و عرفانی و فلسفی و وحدت وجودی افتادم و اینکه تهران سال‌هاست چندان برفی داخل شهر نیست. در این شعر خودم را به برف تشبیه کرده بودم و اینکه ذره‌های روح هم مثل دانه‌های برف شکل‌های مختلف دارند...

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
در این عدم که هنر نیست غیرِ بی‌هنری
منم که جلوه ندارم برای جلوه‌گری

کجاست باور انسان در این شکسته‌زمان؟
ـ زمانِ جنبل و جادو، زمان دیو و پری ـ

کجا عجیب‌تر از این که با مداد سپید
خطوط تیره کشیدند روی لفظ ِ دری

کنار این همه ویرانه، این منم که هنوز
دلم خوش است به ترمیمِ خانه‌ی پدری

تمام شاعریِ من شبیهِ مولانا
مورّخ است به هجریِّ شمسی و قمری

#مریم_جعفری_آذرمانی
۷ دی ۱۳۹۳
#کتاب_ضربان

پ.ن.: اول سال ۲۰۲۲ میلادی است، یاد این غزلم افتادم و فکر کردم به تفاوت خیلی چیزها که بین ما و دیگران هست...

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
این که عاشق نبوده‌ای خوب است
چون هنوز آخرالزّمان نشده
عشقِ مطلق نیازمندِ دلی‌ست
که هوادارِ این و آن نشده

این‌همه قرن زندگی کردیم
تا فقط مرگ را بزرگ کنیم
پس شهادت بده که هیچ‌کسی
جز خودِ مرگ، جاودان نشده

یکی از معجزاتِ مرگ این است:
هرچه باشی مچاله می‌کندت
فکّ در هم شکسته‌ای می‌گفت:
هیچ کس بعد از آن، جوان نشده

زیر آن خاک انزوا، حتا -
پوستت، دوستت نخواهد بود
ذهن تو، با تمام سلطنتش
صاحب حال و مال و جان نشده

به پرستارهای خسته بگو
که زنان باردارِ تدفینند
گریه می‌آورند و می‌خندند
به زنی که شبیهِ‌شان نشده

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲۹ تیر ۱۳۹۳
#کتاب_ضربان
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
📚 کتاب ضربان
(مجموعه ۶۲ غزل نو)

سروده‌ی مریم جعفری آذرمانی

ناشر: فصل پنجم
سال نشر: ۱۳۹۴

این کتاب یازدهمین مجموعه شعر من است که ابتدا شامل ۷۰ غزل بوده که پس از حذف اصلاحیه‌های ارشاد، به ۶۲ غزل رسید. شعرهای این کتاب در فاصله اردیبهشت ۱۳۹۳ تا فروردین ۱۳۹۴ سروده شده‌اند.

یک شعر از این کتاب:

گُل! به زیبایی‌ات چه می‌نازی؟
مگر از یک بهار بیشتر است؟
که زمینِ سیاه‌سوخته هم
عمرش از روزگار بیشتر است

حسنک! قدبلندتر شده‌ای
مثل مسعود پادشاهی کن!
چند قرنی گذشت و فهمیدی:
زندگی پای دار بیشتر است

سی و شش سالِ آزگار کشید
به شعورم نشان دهم که اگر
نقطه‌ها را درست بشمارد
هیچ و پوچ از هزار بیشتر است

از لجِ هر چه نیست هم که شده
عاشق هرچه هست خواهم شد
دل من بس که تکّه تکّه شده
از خودش بی‌شمار بیشتر است

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_ضربان


| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Ещё