کانال شعر مریم جعفری آذرمانی

#کتاب_تمایلات
Канал
Книги
Искусство и дизайн
Образование
Музыка
Персидский
Логотип телеграм канала کانال شعر مریم جعفری آذرمانی
@Maryam_Jafari_AzarmaniПродвигать
1,11 тыс.
подписчиков
693
фото
192
видео
252
ссылки
آثار چاپ‌شده: هفده کتاب شعر و دو کتاب پژوهشی؛ دکترای زبان و ادبیات فارسی؛ لیسانس مترجمی زبان فرانسه؛ ارتباط با شاعر ⬇️ @maryamjafariazarmani
چه مانده است از این سرزمین شطرنجی
که خانه خانه، سفید و سیاه کشته شدند...

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_تمایلات

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Doshmanaan.Azarmaani
<unknown>
دشمنانِ وطنی! ننگ به نیرنگِ شما
خونِ هر جانِ جوان می‌چکد از چنگِ شما

نه عجیب است نه تازه، که در این جشن جنون
دیو و پتیاره برقصند به آهنگ شما

مگر این مجلسِ ویران‌شده رأیی بدهد
به وزیرانِ عقب‌مانده‌ی الدنگِ شما

همگی گوش به فرمان، که چه وهمی دارد
عقلِ منقل‌زده و حافظه‌ی بنگِ شما

صفحه‌ای نیست که آرام غزل بنویسم
خط به خط پر شده است از خبرِ جنگِ شما

حیف از این طبع که در وصف شما صرف کنم
غزلم مُثله شد از قافیه‌ی تنگ شما

#مریم_جعفری_آذرمانی
۷ اسفند ۱۳۹۸
#کتاب_تمایلات

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
بنال باز! غمی محترم نخوردی که!
به غیر نان حرام از ستم نخوردی که!

هنوز اول فهرست می‌درخشد ظلم
حرام‌زاده‌ی قدرت! قلم نخوردی که!

تو از تورّم و درد و ورم چه می‌دانی؟
شبیه مردم غم‌خوار غم نخوردی که!

اگر عزیز نبودی ولی رییس شدی
و از خزانه‌ی این مصر، کم نخوردی که!

بخند پشت تریبون از این بریز و بپاش
به اعتماد و عدالت قسم نخوردی که!

نمایش گل و بلبل به صحنه آوردی
به درد خش‌خشِ پاییز هم نخوردی که!

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲ شهریور ۱۳۹۸
#کتاب_تمایلات
نشر مهری لندن

پی‌نوشت: انتخابات در طول حیات ننگین جمهوری اسلامی #سیرک_انتخابات نیست، بلکه توهین و افترا به «دموکراسی» است، مفهومی که بشر قرن‌ها برایش هزینه داده است.

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Audio
زمانه خالی‌تر از عدم شد، زمین پر از ابتذالِ مردن
چه کردی انسانِ پیشرفته؟ که زنده‌ای در خلالِ مردن

سفیر مرگ است و حیّ و حاضر، نشسته هرجا و هرزمانی
نمی‌توانی که با وجودش، بخندی و بی‌خیالِ مردن ـ

هوس کنی جاودانگی را، در این هیاهوی بی‌مخاطب
غرورِ آیینه را رها کن! حیا کن از احتمالِ مردن!

کتاب‌هایت ورق ورق شد، هنوز پیدا نکردی اما
که این کبوتر کنار باران، چرا می‌افتد به حالِ مردن

تو هر چه هم از خواص باشی، چه فرق دارد؟ که ناگزیری
به شیوه‌ای در خودت بمیری، اگر نداری مثالِ مردن

خدای دیرینه! شعرِ قاتل! که روز و شب یاد من می‌افتی
همیشه کُشتی ولی نگفتی، چه می‌دهی در قبالِ مردن

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
#کتاب_تمایلات

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به من که خیسم از این گریه‌های ابر شده
تگرگ می‌شود و سنگ می‌زند باران...

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_تمایلات

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
سرزمین کشته‌های بی‌مزار
صبح‌های بی‌خودی طنابِ دار

عکس‌های خانه را ورق بزن
صفحه‌صفحه مادران داغ‌دار ـ

بچه‌های کشته بی‌گناه را
در بغل گرفته‌اند سوگ‌وار

بی‌سلاح مانده‌ای؛ چه می‌کنی؟
با شناورانِ خون که بی‌گدار ـ

می‌کشند و استکان به استکان
مست می‌شوند، از همین قرار

مانده‌ام چطور زنده مانده است
دیوِ قصه در حبابِ اقتدار

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲۶ بهمن ۱۳۹۹
#کتاب_تمایلات

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
پدر که رفت، زمین حسِ بی‌قراری داشت
و آسمان که دلم بود حال زاری داشت

حیاط خانه‌ی ما غنچه‌غنچه می‌خشکید
چه خاطراتِ تمیزی که - روزگاری - داشت!

پدر که دورِ مچش ساعتی فلزی بود
برای وقت‌شناسی چه اقتداری داشت!

شبانه‌روز به اعصاب خود مسلّط بود
چرا که جانِ سحرخیز و رستگاری داشت

بدش می‌آمد از آهنگ‌های تلویزیون
همیشه عینک و خودکار در کناری داشت

ندیدمش الکی بی‌بهانه بنشیند
برای وقت فراغت همیشه کاری داشت

بهشتِ کودکی‌ام را به یاد می‌آرم
محبتی که به این بچه‌ته‌تغاری داشت

پدر، به شاعری‌اش زندگی مجال نداد
ولی به شاعریِ من امیدواری داشت

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۴ آذر ۱۳۹۹
#کتاب_تمایلات

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
MesleSadSaalehaa.Azarmaani
<unknown>
مثل صدساله‌ها یاد من نیست، اولین شعرهایم کجا ماند
دفتری ساده بود و چهل‌برگ، گوشه‌ی پله‌ها زیر پا ماند

جلدش از کاغذی گل‌گلی بود، با همان چسب‌های نواری
خط‌خطی‌های بامزّه‌ای داشت، نقطه‌ها ساده و بی‌ریا ماند

کهنه شد بس که با بیکِ آبی، حرف‌ها توی کاغذ فرو رفت
پشت و رو برگ‌هایش مچاله، شعرها کج شد و بی‌صدا ماند

مدرسه! آن‌همه رقص و شادی، پس چرا در تو ممنوع بودند؟
گریه‌ها را فقط یاد دادی، خنده‌ام گوشه‌ی انزوا ماند

کاش مریخ بودم نه این‌جا، یا که اصلاً نبودم در این‌جا
نه؛ چه بهتر بگویم همین‌جا: جسمم آمد ولی روح جا ماند

سرزمینم زنی خوش‌زبان بود، شوهرش را به تبعید بردند
بس که سرکوب شد زیر باتوم، عاقبت مُرد و یک کدخدا ماند

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱ فروردین ۱۴۰۰
#کتاب_تمایلات

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Audio
نصیحتم نکن! آیینه‌دارِ خودخواهی!
که من رها شده‌ام از عذاب آگاهی

محالِ ممکنِ عقلِ غزل‌سرای من است
که عاشقت بشوم در تغزّلی واهی

ببین نشسته‌ام از نفرتِ تو بنویسم
کنار بسته‌ی سیگار و کاغذی کاهی

برای من که نه فرمان‌بَرم نه خوش‌خنده
چه فرق دارد اگر دلقکی اگر شاهی؟

زمانه‌ای‌ست که... معنای عاشقی، شده است:
تمایلاتِ جنون‌واره‌ی هراَزگاهی

و در توهّم خود هرچه دست و پا بزنی
دلی قشنگ نداری برای همراهی

#مریم_جعفری_آذرمانی
۴ تیر ۱۳۹۸
#کتاب_تمایلات
#نشر_مهری_لندن

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
شادی گذشت ساعت دیواری‌ات کجاست؟
روی خرابه‌های زمان زاری‌ات کجاست؟

خواننده‌ی سکوت و تأسف، نگاه و یأس
در منجلاب، حنجره‌ی جاری‌ات کجاست؟

قلبت نفس نفس زده‌ی صفحه‌های هیچ
از شاعران خسته هواداری‌ات کجاست؟

آن طعنه‌های تلخِ به ظاهر مؤدبت
حتا همان فضیلت تکراری‌ات کجاست؟

خود را گریم می‌کنی از بس شکسته‌ای
آیینه جان! زلال سبک‌باری‌ات کجاست؟

از خنده مرده‌اند تماشاچیان تو
دلقک! لباس‌های عزاداری‌ات کجاست؟

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲۵ مرداد ۱۳۹۸
#کتاب_تمایلات

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
همین؛ تا بر سرِ کار آمدید آواز باران مُرد
صدا زنجیر شد، آیینه دق کرد آسمان تا خورد

هوا اکسیژنی روشن ندارد؛ خانه تاریک است
چه گل‌هایی که از چرکِ نفس‌های شما پژمرد!

درختان را به کامِ قصرهای پوک‌تان کُشتید
و نسلِ یوزها از شیوه‌ی پفیوزتان افسرد

دهان‌هاتان نه تنها وعده‌ی دیروز یا امروز
که حتا ریزه‌نانِ سفره‌ی بی‌روزیان را خورد

چه عدلِ بی‌نظیری دارد این بازیّ‌ِ لامذهب!
که «ظالم» با «ستمگر» ساخت؛ هم این بُرد و هم آن بُرد

فلانی‌ها! که حتا نامتان ننگ است، من هرگز
میان شعرهایم از شما نامی نخواهم برد

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۳ آبان ۱۳۹۸
#کتاب_تمایلات

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دو غزل از کتاب تمایلات:

چه مانده است از این سرزمین شطرنجی
که خانه خانه، سفید و سیاه کشته شدند
...

زبان شعر تو را می‌بُرند و می‌گویند:
چرا شعار به دیوارها نوشته شده
...

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_تمایلات
#نشر_مهری_لندن

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Audio
هم‌خانه‌اش بودم ولی رسماً، در توبه‌تویم زندگی کردم
عشقش نه من، تغییرِ در من بود؛ پس با هوویم زندگی کردم

هرشب مرا تفتیش هم می‌کرد، شلاق برمی‌داشت بر روحم
از جسم من بیزار بود، اما: باید بگویم زندگی کردم

در هر وضو از آبرو می‌گفت - آبی که او دارد ولی من نه -
پس با سری خشکیده از اعصاب، بی‌آبرویم زندگی کردم

از شعرهایم نسخه می‌پیچید: «این بیت، اینجا، پس چرا سکسی‌ست؟!»
ناچار گاهی با دلی ساکت، زیرِ گلویم زندگی کردم

می‌گفت: «حتماً روسپی بودی، از چشم و بازوهات معلوم است»
حتا نمی‌شد تا بگویم: «نه!»، با آرزویم زندگی کردم

مردم به من خوشبخت می‌گفتند، چون اعترافاتم دروغین بود
اما اگر باور کنی یا نه: با بازجویم زندگی کردم


#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_تمایلات

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Audio
پیرِ بی‌دلیل و بی‌زبان! خانه را خراب کرده‌ای
مرده‌شوی آن مریدهات! هرچه انتخاب کرده‌ای

خسته‌ایم از نمردنت، از به گور تن‌نبردنت
استخوان به استخوان جوان، ذره ذره آب کرده‌ای

می‌کشی که زندگی کنی، اژدهای بی‌کرانه مست!
سفره‌ات جسد جسد پر است، خون به خون شراب کرده‌ای

در خطوط سرخ چهره‌ات، خاطراتِ کشتگان ما
روی دیو را سفید کرد، شیوه‌ای که باب کرده‌ای

قاضی‌القضاتِ کاغذی! شاکیان خروج کرده‌اند
دادگاه توست بعد از این، تا کجا حساب کرده‌ای

ما چه کاره‌ایم این وسط؛ پیش از این نوشته‌ای خودت
آن‌چه روی جان دیگران، عمری ارتکاب کرده‌ای

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_تمایلات
#نشر_مهری_لندن

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Audio
برای زنده‌یاد روح‌الله زم

اگر جلادِ بی‌قانون به مسلخ برده مردم را
اگر خندان تماشا می‌کند سرخورده‌مردم را

اگر عفریت‌ها با توله‌هاشان جشن دارند وُ
گشادی‌های شادی‌شان به تنگ آوُرده مردم را

و حتا آسمان هم بی‌گمان هم‌دستِ‌شان بوده
که با رگبارِ خون می‌شوید این پژمرده‌مردم را

چه باقی مانده از ما؟ جمعِ بی‌جمعیّتی داریم
چطور آزاد باید کرد پس، آزرده‌مردم را؟

نمی‌دیدی که این‌ها عاشقِ جلادِ خود بودند؟
چرا فریاد کردی «بی‌صدا افسرده‌مردم» را؟

یهوداها چه بسیارند در این امپراطوری
تو را کشتند زیرا زنده کردی مرده‌مردم را

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲۳ آذر ۱۳۹۹

#کتاب_تمایلات
#نشر_مهری_لندن
#روح_الله_زم
#صدای_مردم

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
در سرزمینِ سنگ شده با صدای تیر
چیزی تکان نخورده مگر مرگِ ناگزیر

زیرا اگر تکان بخوری کشته می‌شوی
نامرئی است اسلحه در دست‌های پیر

با نخبه‌های خنگِ خودش هم رفیق نیست
عفریتِ سال‌خورده‌ی اصلاح‌ناپذیر

بی‌نام و نان و همسر و فرزند مانده‌ایم
در خانه‌های سوخته‌مان غم‌به‌غم اسیر

شادی که هیچ، سوگ هم این‌جا مجاز نیست
ای مادرانِ داغ به دل! هم‌چنان دلیر

شاید که اشک‌های شماها فشنگ شد
آن قابِ روی سینه‌ی‌تان هم تفنگ شد


#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۲ خرداد ۱۴۰۰
#کتاب_تمایلات
#نشر_مهری_لندن

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
📚 یادآوری

#کتاب_تمایلات جدیدترین کتابم که پارسال منتشر شد به #مادران_دادخواه تقدیم شده است.

بعد از ۱۶ کتاب شعر و دو کتاب پژوهشی، تمایلات در واقع اولین کتاب شعر #بدون_سانسور من است که به همت نشر مهری در لندن منتشر شد شامل ۷۹ غزل عاشقانه و اعتراضی و یک مسمّط

#مریم_جعفری_آذرمانی
#روایت_آبان_خونین
#عشق_های_ممنوع

https://t.ly/0O-Nj

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Sarzamin.Azarmani
<unknown>
خاک‌ها: سوخته، باغ‌ها: بی‌ثمر
قبرها: سرگران، خانه‌ها: بی‌پدر

سرزمین: بی‌نشان، وصله‌ای بر جهان
نخ به نخ دوخته، روسری‌ها به سر

رنجِ زندان به زندان، زنانی جوان
جاده در جاده: بی‌امنیت، دربه‌در

دیوِ بی‌مردم: آن جِرمِ بی‌خاصیت
می‌کُشد می‌خورد، موج خون تا کمر

می‌تواند بخندد به هر گریه‌ای
داغدارند - این مادران ـ مُستمر

بی‌خشونت مگر می‌شود دیو کشت؟
ارّه را لوله کن توی سوراخِ شر

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_تمایلات
#نشر_مهری_لندن

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
تو دوست داری‌ام، اینجا که می‌رسم مستم
قلم به رقص می‌آید می‌افتد از دستم

که روی کاغذِ بکر از تن تو بنویسد
در اشتیاقِ زنی تشنه‌جان که من هستم

به یک اشاره‌ات از حال می‌روم، زیرا
که از تحملِ این دوست‌داشتن خسته‌م

و نام کوچک من آن‌چنان مقدّس نیست
چرا دروغ تظاهر کنم که وارسته‌م؟

زمانه جنبه ندارد، وگرنه می‌شد گفت
چه خطّ قرمزهایی که با تو نشکستم!

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_تمایلات

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Ещё