کانال شعر مریم جعفری آذرمانی

#فروغ
Канал
Книги
Искусство и дизайн
Образование
Музыка
Персидский
Логотип телеграм канала کانال شعر مریم جعفری آذرمانی
@Maryam_Jafari_AzarmaniПродвигать
1,11 тыс.
подписчиков
693
фото
192
видео
252
ссылки
آثار چاپ‌شده: هفده کتاب شعر و دو کتاب پژوهشی؛ دکترای زبان و ادبیات فارسی؛ لیسانس مترجمی زبان فرانسه؛ ارتباط با شاعر ⬇️ @maryamjafariazarmani
... همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد...

#فروغ

پی‌نوشت: زیاد دنبال گرایش جنسی دیگران نباش

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
📝تربیتِ عروضی همیشه تربیتی ‌سنتی نیست

یدالله رویایی

در شعر شاعران میانه‌رو (چهارپاره‌سرایان) مثل #نادرپور، #توللی و #محمدعلی_اسلامی، و یا #نصرت_رحمانی و #فروغِ پیش از تولدی دیگر،که از چهره‌های قادرِ این قلمرو بودند، و حتا در بعضی‌ از قوی‌ترین غزل‌سرایان امروز، مثل #سیمین_بهبهانی، #حسین_منزوی و #مریم_آذرمانی… گاهی حضور عروض چنان است که انگار استعاره و تصویر را هم، همان (یعنی وزن) می‌‌آفریند. بعبارت دیگر‌ سَیَلان وزن طوری است که سهمی در آفرینش تصویر دارد . این را، دیده ام، که خواننده‌ها در وقتِ خوانش بیشتر حس می‌کنند تا سراینده در وقتِ سرایش. در شعر نوپردازها اما، چه نیماگرایان و چه آوانگاردها و حجمگراها، برعکس، موسیقی کلام بعد از تصویر می‌‌آید، و یا، همزمان با خلقِ تصویر خلق می‌‌شود. اصیل‌های هردو گروه در کار خود اصیل می‌مانند. چه میانه‌رو چه غزلسرا. ولی برخی از میانه‌روها که تمایلات نیمائی پیدا کرده‌اند، و با وزن شکسته‌ی نیمایی شعرهائی با لحن قدمائی می‌سرایند، گمان بر این برده‌اند که بدعتِ #نیما تنها در این است که وزن عروضی را در داخل مصرع شکسته است. وچون از نوادری هستند که "عروض شکستۀ نیمائی" را بدرستی فهم کرده‌اند همین فهم درست را کافی دانسته‌اند که بطورعجیبی خودرا "نیما شناس" باور کنند. آنها با تربیتی کلاسیک، و ذوقی سنتی، نو سرائی می‌کنند بی آنکه "زیبا‌شناسیِ فُرم" را درکار او فهمیده باشند. و لذا شعرشان، هم در سطح کلاسیک و هم در منظرِ نو، متوسط می‌ماند. شعر آنها "شعرنو"ئی‌ست که در نو بودنش محتاج می‌مانَد. شعر محتاج. به همین جهت شعر‌هایی مثل برخی از سروده‌های #اخوان_ثالث، البته آنهایی که خواسته است نو و نیمایی بگوید، در نیمائی بودنشان لنگ می‌زنند، و بقول نصرت به بلبل خوشنوایی می‌‌مانند که در وقتِ خواندن سرفه هم می‌‌کند. که اگر خود را نیمایی بهر قیمت نمی‌خواست، لااقل در استیلِ قدمائیِ خود بلبلی خوشنوا باقی می‌ماند. نادر نادرپور و فریدون توللی اما این هوش نادر را داشتند که وقتی تجربه‌های خود را در وزن شکسته موفق ندیدند بهتر آن دیدند که در منظرِخود چهره‌ای اصیل و قادر باقی بمانند تا در منظرِ نیمایی، شکسته سرائی عاریه و لنگ. شاید توبه‌ی محمدعلی اسلامی ندوشن ‌هم، که قوی‌ترین چارپاره سرای آن روزگار بود، از همین عارضه می‌آمد… عجیب است که برای من شعر چهارپاره همیشه ریشه‌ای شیرازی داشته است.

#یدالله_رویایی

از میان یادداشت ها، به نقل از فصلنامه سینما و ادبیات، شماره ۳۵، زمستان ۹۱

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
#ابراهیم_گلستان از دنیا رفت و باز نام #فروغ_فرخزاد به میان کشیده شد و این که عده‌ای معتقدند شعر فروغ را مدیون اوییم و فروغ بعد از تولدی دیگر فروغ شد گزاره‌هایی کلیشه‌ای هستند که یکی گفته و بقیه تکرار کرده‌اند بدون آنکه قدری مرور کنند که آیا این حرف درست است با نه، انگار اگر فلان منتقد دهه چهل یک حرفی زده باشد حتما درست است و همه باید تأییدش کنند، اما مگر فروغ قبل از تولدی دیگر، آن همه تابو نشکسته بود؟ فضای نقد ادبی همیشه زن‌ستیز بوده و خواسته با گزاره‌ی «فروغ بعد از تولدی دیگر فروغ شد» با یک تیر دو هدف برند، یکی اینکه منشأ هنر فروغ را به نام یک مرد مصادره کند و دیگر این که آن همه تابوشکنی در مجموعه‌های اول فروغ را نادیده بگیرد چون صحبت از خلوت و روحیات یک زن را و هویت او را تحمل نمی‌کند، این تفکر همانی است که وقتی به پروین اعتصامی می‌رسد می‌گوید نه این شعرهای پروین نیست یک مرد این شعرها را گفته و به اسم پروین منتشر شده، وقتی به جدیدترها می‌رسد می‌گوید: فلان زن هم‌خوابه‌ی فلان مرد بوده که معروف شده، یا اگر فلان زن زیبا نبود شعرش معروف نمی‌شد و از این خزعبلات که هم‌چنان ادامه دارد، حتی وضع بدتر از این‌هاست بگذارید چند خاطره تعریف کنم: وقتی در سال ۱۳۸۷ در جایزه پروین کتابم برگزیده شد، یکی از شاعران پیش‌کسوت در نمایشگاه با من درباره شعرم مصاحبه رسمی داشت و در تمام طول مصاحبه حرفش این بود که قدیم‌ها می‌گفتند دیو یا شیطان به شاعر وحی می‌کند و امروزه به جایش مواد مخدر این کار را می‌کند، و من آنقدر ساده بودم و شاعر بودم که بعد از مصاحبه متوجه شدم که چه چیزهایی راحت به دیگران می‌چسبانند و گویا پشت سر من شنیده بود که مریم جعفری آذرمانی حتما چیزی مصرف می‌کند که این شعرها را می‌گوید. یا فلان شاعر که خودش را غول ادبیات معاصر می‌دانست بعد از چاپ کتاب اولم گفته بود که دیگر هر فاحشه‌ای دارد کتاب چاپ می‌کند، یا دیگری که در نقدی به ظاهر علمی بر یکی از کتاب‌هایم اسم سه نفر از شاعران مرد پیشکسوت را علناً آورده بود و می‌گفت اگر این سه نفر از شعر آذرمانی تعریف کرده‌اند به خاطر رابطه‌ی فلان است نه ارتباط ادبی. و خیلی خزعبلات دیگر که در نهایت می‌خواهد بگوید که زن از خودش چیزی ندارد مگر لاس بزند یا با کسی بخوابد یا برده‌ی کسی باشد.
این که شاعران از محیط و افراد تأثیر می‌گیرند درست است اما ما زنان «مدیون» چیزی یا کسی نیستیم جز استعداد و مهارت و رنجی که هنوز هم تحمل می‌کنیم و یکی از این رنج‌ها همین شعر گفتن در فضایی است که همچنان زن‌ستیز است.


#مریم_جعفری_آذرمانی

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
«به مادرم گفتم: دیگر تمام شد.
گفتم: همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می‌افتد
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم.»

#فروغ_فرخزاد

اما به‌تدریج شاید دیگر هیچ تریبونی باقی نماند که تسلیتی بفرستیم.

#طرح_صیانت_از_فضای_مجازی

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
اگر #فروغ_فرخزاد نبود، شاید خیلی‌هامان اسم #ابراهیم_گلستان را هم نشنیده بودیم، یا دست‌کم اسمش در فضای شعر و شاعری برای‌مان چندان موضوعیت نداشت...

#مریم_جعفری_آذرمانی

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
... حیاط خانهٔ ما تنهاست
تمام روز
از پشت در صدای تکه‌تکه‌شدن می‌آید
و منفجرشدن
همسایه‌های ما همه در خاک باغچه‌هاشان به جای گل
خمپاره و مسلسل می‌کارند
همسایه‌های ما همه بر روی حوض‌های کاشی‌شان
سرپوش می‌گذارند
و حوض‌های کاشی
بی آنکه خود بخواهند
انبارهای مخفی باروت‌اند
و بچه‌های کوچهٔ ما کیف‌های مدرسه‌شان را
از بمب‌های کوچک پر کرده‌اند.
حیاط خانهٔ ما گیج است...

#فروغ_فرخزاد
۲۴ بهمن سالگرد اوست.

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
حق را سند زدند به نام برادران
حسرت به حسرتش، شده میراث خواهران

کوچک گرفته‌اند قیاساتِ عقل را
چیزی عجیب نیست از این تنگ باوران

انگشترش نگینِ برنجینِ صلح داشت
دستی که زهر ریخت به حلقِ کبوتران

جنگ است و خطّ خاطره‌ها را شکسته است
درباره‌ی پدر چه بگویند مادران؟

در غیبتِ سکوت، هیاهو برنده شد
از حرصم اعتراض نکردم به داوران

بازار لاشه‌خوار که راکد نمی‌شود!
رودِ لجن همیشه پر است از شناوران

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۹ اسفند ۱۳۹۳

وقتی در آسمان، دروغ وزیدن می‌گیرد
دیگر چگونه می‌شود به سوره‌های رسولان سر شکسته پناه آورد؟

#فروغ_فرخزاد

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
مردم،
گروه ساقط مردم
دل‌مرده و تکیده و مبهوت
در زیر بار شوم جسدهاشان
از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند
و میل دردناک جنایت
در دستهایشان متورم می‌شد...

#فروغ_فرخزاد

@Maryam_Jafari_Azarmani
اگر به جای «خوابِ یک ستارۀ قرمز»
فروغ را می‌دیدم
از خواب می‌آوردمش بیرون
با همان روسریِ دهۀ چهل
که جنسش دیگر پیدا نمی‌شود
خیابان‌ها را نشانش می‌دادم
- طبق معمول کسی ما را نمی‌شناخت -
می‌بردمش میدانِ ولی عصر،
تا «زنانِ سادۀ کامل» را ببیند
که با لباس‌های مُبدّل‌شان از اداره برمی‌گردند وُ هرگز نمی‌توانند «روی لیوان‌ها» برقصند
وَ مردان را
که با دامن سفید
در آشپزخانه‌های شهر، رقص مدرن آموخته‌اند

آنقدر دور می‌زدیم تا
در مترو دلش بگیرد وُ
ترافیک خسته‌اش کند وُ
اصلاً از رانندگی بدش بیاید وُ هشتاد ساله شود وُ
وقتی اسمش را سرچ می‌کنم
پس از خواندنِ تمام حرف‌های مجازی، بگوید:
مریم! چرا «پلک چشمم» نمی‌پرد و «کفش‌هایم جفت» نمی‌شوند؟

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲ شهریور ۹۵

گیومه‌ها اشاراتی‌ست به شعرهای #فروغ_فرخزاد

@Maryam_Jafari_Azarmani
📝تربیتِ عروضی همیشه تربیتی ‌سنتی نیست

یداله رویایی

در شعر شاعران میانه‌رو (چهارپاره‌سرایان) مثل #نادرپور، #توللی و #محمدعلی_اسلامی، و یا #نصرت_رحمانی و #فروغِ پیش از تولدی دیگر،که از چهره‌های قادرِ این قلمرو بودند، و حتا در بعضی‌ از قوی‌ترین غزل‌سرایان امروز، مثل #سیمین_بهبهانی، #حسین_منزوی و #مریم_آذرمانی… گاهی حضور عروض چنان است که انگار استعاره و تصویر را هم، همان (یعنی وزن) می‌‌آفریند. بعبارت دیگر‌ سَیَلان وزن طوری است که سهمی در آفرینش تصویر دارد . این را، دیده ام، که خواننده‌ها در وقتِ خوانش بیشتر حس می‌کنند تا سراینده در وقتِ سرایش. در شعر نوپردازها اما، چه نیماگرایان و چه آوانگاردها و حجمگراها، برعکس، موسیقی کلام بعد از تصویر می‌‌آید، و یا، همزمان با خلقِ تصویر خلق می‌‌شود. اصیل‌های هردو گروه در کار خود اصیل می‌مانند. چه میانه‌رو چه غزلسرا. ولی برخی از میانه‌روها که تمایلات نیمائی پیدا کرده‌اند، و با وزن شکسته‌ی نیمایی شعرهائی با لحن قدمائی می‌سرایند، گمان بر این برده‌اند که بدعتِ #نیما تنها در این است که وزن عروضی را در داخل مصرع شکسته است. وچون از نوادری هستند که "عروض شکستۀ نیمائی" را بدرستی فهم کرده‌اند همین فهم درست را کافی دانسته‌اند که بطورعجیبی خودرا "نیما شناس" باور کنند. آنها با تربیتی کلاسیک، و ذوقی سنتی، نو سرائی می‌کنند بی آنکه "زیبا‌شناسیِ فُرم" را درکار او فهمیده باشند. و لذا شعرشان، هم در سطح کلاسیک و هم در منظرِ نو، متوسط می‌ماند. شعر آنها "شعرنو"ئی‌ست که در نو بودنش محتاج می‌مانَد. شعر محتاج. به همین جهت شعر‌هایی مثل برخی از سروده‌های #اخوان_ثالث، البته آنهایی که خواسته است نو و نیمایی بگوید، در نیمائی بودنشان لنگ می‌زنند، و بقول نصرت به بلبل خوشنوایی می‌‌مانند که در وقتِ خواندن سرفه هم می‌‌کند. که اگر خود را نیمایی بهر قیمت نمی‌خواست، لااقل در استیلِ قدمائیِ خود بلبلی خوشنوا باقی می‌ماند. نادر نادرپور و فریدون توللی اما این هوش نادر را داشتند که وقتی تجربه‌های خود را در وزن شکسته موفق ندیدند بهتر آن دیدند که در منظرِخود چهره‌ای اصیل و قادر باقی بمانند تا در منظرِ نیمایی، شکسته سرائی عاریه و لنگ. شاید توبه‌ی محمدعلی اسلامی ندوشن ‌هم، که قوی‌ترین چارپاره سرای آن روزگار بود، از همین عارضه می‌آمد… عجیب است که برای من شعر چهارپاره همیشه ریشه‌ای شیرازی داشته است.

#یداله_رویایی

از میان یادداشت ها، به نقل از فصلنامه سینما و ادبیات، شماره ۳۵، زمستان ۹۱

@Maryam_Jafari_Azarmani
گوش کن

وزش ظلمت را می‌شنوی؟

#فروغ_فرخزاد

@Maryam_Jafari_Azarmani
Audio
نشست مستقل سیر مطالعاتی

فایل صوتی گفتگو از راه دور با #مریم_جعفری_آذرمانی

سلسله جلسات هر هفته یک شاعر
شاعر هفته: #فروغ_فرخزاد

مدت زمان: ۱ ساعت و ۱۳ دقیقه
جمعه؛ شانزدهم اسفندماه نود و هشت
کیش؛ برج‌صدف؛ پلاتو فیلم‌خانه خط سوم

@Maryam_Jafari_Azarmani
‏ستاره‌های عزیز
ستاره‌های مقوایی عزیز
وقتی در آسمان، دروغ وزیدن می‌گیرد
دیگر چگونه می‌شود به سوره‌های رسولان سر شکسته پناه آورد؟

#فروغ_فرخزاد
آه، ای صدای زندانی
آیا شکوه یأس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد؟
آه، ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها...

#فروغ_فرخزاد

@Maryam_Jafari_Azarmani
کانال شعر مریم جعفری آذرمانی
#لغو_شد همراهان گرامی، این جلسه برگزار نمی‌شود.
⁦⁦⁦⁦
سطرهایی از شعر #بعد_از_تو
از دفتر #ایمان_بیاوریم_به_آغاز_فصل_سرد

بعد از تو ما صدای زنجره‌ها را کشتیم
و به صدای زنگ، که از روی حرف‌های الفبا برمی‌خاست
و به صدای سوت کارخانه‌های اسلحه‌سازی، دل بستیم.

بعد از تو که جای بازی‌مان زیر میز بود
از زیر میزها
به پشت میزها
و از پشت میزها
به روی میزها رسیدیم
و روی میزها بازی کردیم
و باختیم، رنگ ترا باختیم، ای هفت سالگی

بعد از تو ما به هم خیانت کردیم
بعد از تو ما تمام یادگاری‌ها را
با تکه‌های سرب، و با قطره‌های منفجر شدهٔ خون
از گیجگاه‌های گچ گرفتهٔ دیوارهای کوچه زدودیم.
بعد از تو ما به میدان‌ها رفتیم
و داد کشیدیم:
"زنده باد
مرده باد"

و در هیاهوی میدان، برای سکه‌های کوچک آوازه‌خوان
که زیرکانه به دیدار شهر آمده‌بودند، دست زدیم.
بعد از تو ما که قاتل یکدیگر بودیم
برای عشق قضاوت کردیم
و همچنان که قلب‌هامان
در جیب‌هایمان نگران بودند
برای سهم عشق قضاوت کردیم.

بعد از تو ما به قبرستان‌ها رو آوردیم
و مرگ، زیر چادر مادربزرگ نفس می‌کشید
و مرگ، آن درخت تناور بود
که زنده‌های این سوی آغاز
به شاخه‌های ملولش دخیل می‌بستند
ومرده‌های آن سوی پایان
به ریشه‌های فسفری‌اش چنگ می‌زدند
و مرگ روی آن ضریح مقدس نشسته‌بود...

#فروغ_فرخزاد

@Maryam_Jafari_Azarmani
Forwarded from اشارت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فروغ_فرخزاد
#مصاحبه
گفتگوی فروغ فرخزاد با ایرج گرگین درباره شعر امروز سال ۱۳۴۳

@Hintt
https://t.me/joinchat/AAAAAEQltXs2ckTs_pnUGw
Ещё