کتاب خروس نگو یه ساعت را باید بارها وبارها خواند تا در کم و کیف اخذ منظور اصلی نویسنده اجحاف نشود
این کتاب الهام بخش نویسنده های بسیاری اعم از جان اشتاین بک (خوشه های خشم) جک لندن (آوای وحش) و جورج اورول (قلعه حیوانات و1984) بوده است
داستان جامعه ی استبداد زده ی دگم پرور را شبیه سازی کرده که با هرگونه ضرورت اجتماعی مخالف است
جنگل سمبل کشور خاصی ست
اسم آن کشور بسته به نتیجه ی گیری خواننده متفاوت است
در اینجا ما با احشام و چهارپایان و پرندگان سر و کار داریم که بدنه و اسکلت داستان هستند
خروس (سمبل یک آریستوکرات سیاسی) هر روز مادامی که روزنه های نور خورشید بر جنگل نمایان می شود با صدای بلند قوقولی قوقو میکند و از حیوانات می خواهد که "بیدار" شوند
خود لفظ بیدار شدن اینجا نیازمند روشنگری ست
در داستان مدام عبارت "کله ی سحر" تکرار می شود شاخص امید است
ما از دل سیاهی شب به روشنایی رسیدیم فلذا کله ی سحر می تواند استعاره از بازه زمانی امید در طول تاریخ باشد
فی المثل ما در طول یک سال 365 تا کله ی سحر داریم که متناوبا تکرار می شود
یا مثلا در طول 40 سال 12 بار به تغییرات امیدوار میشویم و این روال هی تَکرار می شود
غافل از اینکه این صبح همان صبح در مصرع معروف "باش تا صبح دولتت بدمد" نیز میتواند تعریف شود
کاراکتر خروس هر روز صبح کله ی سحر شروع به تلاوت می کند تا مابقی افراد جنگل بیدار شوند
اما با فیدبک منفی و نامهربان آنها مواجه می شود
اتمسفر جنگل گویی از بیدار شدن استریل است
در اینجا هر حیوان نماد یک قوم در همان کشور بخصوص می باشد
به عبارتی مغز داستان هرگونه محتوای نژادپرستانه را مسدود میکند
می خواهد بگوید که بالا تا پایین آن مرز پر گهر فارغ از مناسبات نژادی و اسپرمیزاسیون پر از اموال و ستور و پستاندار است که با بیدار شدن مشکل ارگانیک دارند
در ادامه حیوانات در محلی اجتماع میکنند و با اکثریت آرا به تبعید خروس حکم می دهند
داستان می خواهد به ما بگوید اگر افکار روشن داشته باشی در جامعه ی حیوانات سرخرده و منزوی خواهی شد
نهایتا در نبود خروس ، حیوانات متوجه ی ضرر و زیان غیبت او میشوند و به گوهی که خورده اند اشراف پیدا میکنند
این پشیمانی منتج به این تصمیم میشود که حیوانات برگردن سراغ خروس تا وی را برای بازگشت به جنگل راضی کنند
هدف داستان اینست که حیوانات همیشه پشیمان میشوند
این پشیمانی مسبب آن خواهد شد که عناصری که در زباله دان تاریخ انداخته اند را دوباره ریکاوری کنند.در جامعه ی حیوانات ما جملاتی از قبیل زمان آن خدابیامرز فلان و بیسار " را زیاد میشنویم
عرعر
#پانک@marxismcenter