┃
#بخشی_از_کتاب در حقیقت، یا باید در ملأعام بکشیم یا اقرار کنیم که خود را مجاز به کشتن نمیدانیم. اگر جامعه مجازات مرگ را با ضرورت عبرتآموزی توجیه میکند باید به تبلیغات نیز اهمیت دهد تا مشروعیت بخشد. جامعه هر بار باید دستهای جلاد را به نمایش گذارد و، در عینحال، شهروندان بسیار نازکطبع و همهٔ کسانی را که،
از دور یا نزدیک، در شکلگیری این جلاد دست داشتهاند به تماشای آن مجبور کند. به عبارت دیگر، جامعه باید اذعان نماید که آدم میکشد بیآنکه بداند چه میگوید و چه میکند یا اینکه اقرار کند که آدم میکشد و همزمان میداند که این آیین [قربانیِ] تهوعانگیز فقط میل به جنایتش را زنده میکند یا در رعب و وحشتش فرو میبرد. چه چیزی بهتر
از گفتههای این مقام قضایی میتواند مبین چنین حقیقتی باشد، کسی که به پایان حرفهٔ خود رسیده و اعتراف شجاعانهاش درخور تأمل است:
...تنها باری که در طول حرفهام علیه تخفیف مجازات و بهنفع مجازات اعدام رأی دادم گمان میکردم که بهرغم جایگاهم میتوانم در کمال آرامش و خونسردی در مراسم شرکت کنم. محکوم هم چیز شایان توجهی نداشت: او دختربچهاش را پس
از شکنجه در چاهی انداخته بود. اما، بعد
از اعدام در طی هفتهها و حتی ماهها، خاطرهاش شبها لحظهای رهایم نمیکرد... من هم مانند همه به جنگ رفتهام و مرگ جوانهای بیگناه را دیدهام و میتوانم به جرئت بگویم که در برابر آن نمایش هولناک هرگز آن عذاب و خودخوری را احساس نکرده بودم که در برابر این قتلِ سازماندهیشده که نام مجازات مرگ بر آن گذاشتهاند احساس میکردم.
┃📚 تأمل درباره گیوتین
┃✍🏻 آلبرکامو╭►
📖⨗
@Libraryinternational╰──────────